مهشب تاجیک/ رادیو کوچه
هنگامی که حرف از خودکشی به میان میآید همه ذهنها به ایران معطوف میشود. واقعیت این است که این پدیده در کشورهای دیگر هم وجود دارد، افغانستان، پاکستان، هند، آذربایجان، تاجیکستان، حتا ترکیه هم آمار بالایی از خودکشی زنان را به خود اختصاص دادهاند اما ایران سومین کشور جهان است که در آن آمار خودکشی زنان رو به افزایش است و در حال پیشی گرفتن از آمار خودکشی مردان است.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
رتبههای اول و دوم را در این زمینه کشورهای چین و هندوستان دارند. خودکشی انواع مختلف و راههای گوناگونی دارد اما چونین به نظر میرسد که از این میان تمامی این راهها، خودسوزی خشنترین روشی است که فرد با استفاده از آن خود را از ادامه حیات محروم میکند. در حقیقت میشود گفت که در این راه، فرد قصد دارد تا با خودسوزیاش اطرافیان را ادب یا تهدید کند. خودسوزی زنان ریشهها و دلایل متفاوتی دارد اما شاید بتوان گفت که در این میان دو عامل فرهنگی و اقتصادی نسبت به دیگر عوامل نقش پررنگتری دارند. برای مثال در غرب کشور که بیشترین میزان خودسوزی زنان را دارد به سبب هم مرز بودن با کشور عراق و تعاملات فرهنگی و مراودات اقتصادی و کالایی که در طول سالیان طولانی میان آنان صورت گرفته شده است به شدت تحت تاثیر فرهنگ و تعصبات عربی-عراقی است و برای نمونه چادر عربی که یکی از نمادهای فرهنگ عربی است را میشود بر سرزنان شهر دید.
عامل دوم فقر است که به هیچوجه نمیتوان آنرا نادیده گرفت. محرومیت در غرب کشور بیداد میکند. در این استانها زیرساخت اقتصادی وجود ندارد، کشاورزی در حال از بین رفتن است، دامداری از بین رفته و در سالهای اخیر در بحث مسایل صنعتی هم رشدی وجود نداشته است. برای نمونه استان ایلام تنها یک کارخانهی سیمان دارد که ۹۰ درصد کارکنانش غیربومی هستند. سنت یکی دیگر از ریشههای مهم در به وجود آمدن این فاجعه است. دو قبیله برای اینکه نزاع را پایان دهند، هدیه یی رد و بدل میکنند که این هدیه، یک دختر است. دختری کم سن و سال که به عقد مردی هشتاد ساله یا پسری پانزده ساله در میآید. البته این عقد هم ازدواج قانونی نیست.
یعنی این هدیه از حداقل حقوق زنان عادی هم برخوردار نیست و مثل یک کنیز است. یک دسته از زنانی که دست به خودسوزی میزدند، چنین زنانی هستند. زنهایی که به خاطر جنگ قدرت که مردهایشان رقم زنندهی آن هستند قربانی میشوند. در این مناطق هنوز بخش عمدهای از شهروندان جامعه به وابستگیهای قومی خود افتخار میکنند که بروز آشکار آن را میشود در مقاطعی چون انتخابات محلی شوراها و یا مجلس شورای اسلامی به چشم دید.
با وجود همهی این مسایل میشود گفت که فقر اقتصادی و فرهنگی بر روی یکدیگر تاثیرات غیرقابلانکاری گذاشتهاند. این یک واقعیت است که بیش از آنی که خود «فقر» سبب عصیان شود این «احساس فقر» است که آدمی را میشوراند. بگذارید تا مثالی بزنیم. یک شبکهی تلویزیونی برای تبلیغ مادهای غذایی، در تصاویر خود از یک خانهی ویلایی بزرگ، باغی زیبا و زن و مردی جوان استفاده میکند که بر سر یک میز صبحانه مفصل نشستهاند. بیننده به جای خود محصول به چیزهای اطراف این تبلیغ متمرکز میشود و زندگی خود را با این افراد مقایسه میکنند. حال تصور کنید که این تصاویر میتواند چه تاثیر مخربی بر روی فردی که حتا پول اجارهی یک آپارتمان ۵۰ متری را هم ندارد داشته باشد. به سبب مشکلات اقتصادی وحشتناک که دامنگیر خانوادههای این مناطق از کشور است، فرد آن قدر وقت فراغت ندارد که بتواند برای آموزش خود و خانوادهاش زمان بگذارد. در این مناطق عدم دسترسی آسان به امکانات موجود، ضعف مالی و وجود تعصبات خانوادگی، زنان و دختران خانهدار برای استفاده از زمانهای آزاد خود برنامهریزی صحیحی ندارند و در برخی از محلات به ویژه مناطق حاشیهای، بیشتر ساعات روز را به نشستن در کوچه یا جلوی در میگذرانند و یا بینندهی سریالهای تلویزیونی پیش پا افتادهی ایرانی و یا غربی هستند.
مشکلات حقوقی زنها در این مناطق سبب شده است که چنین زنانی راهی برای فرار از مشکلات خود نداشته باشند و بدین سبب بسیار آسیبپذیرتر باشند. این زنها هیچ راه گریزی از هنجارها و قواعدی که از پیش نوشته شده ندارند و باید تبعیت کنند و در چارچوبهای همان قوانین زندگی کنند. این یک حقیقت است که برای نسل گذشتهی این زنان، مرد فردی بود که حرف اول و آخر را در تمامی مسایل خرد و کلان میزد، اما اکنون بسیاری از آنان به روشهای مختلف تا اندازهای در جریان تحولاتی که در مورد حقوق زنان در ایران و جهان در حال اتفاق است قرار گرفتهاند. در نتیجه به راحتی نمیتوانند با مسایلی همچون تعدد زوجات، خیانت همسر و اعتیاد کنار بیایند. آنها حالا نمیخواهند تا به آسانی بپذیرند که هیچ حق و حقوقی ندارند و باید تابع محض همسر باشند. با تمامی اینها آنان هیچ راهی برای دفاع از حق و حقوق خود ندارند. دادگاه عادلی وجود ندارد و اگر دارد در اثر سنتها و باورهای موجود بازهم همیشه طرف مردان را میگیرند. در نتیجه وقتی این مشکلات روی هم انباشته شد، باعث میشود که این زنان هیچ راه گریزی به غیر از کشتن خود آنهم به فجیعترین شکل ممکن پیدا نکنند. تا بدین طریق انزجار خود را از اطراف و اکنافشان به گوش مابقی هم برسانند اگر که گوش شنوایی باشد.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»