شادیار عمرانی / رادیو کوچه
شنوندگان عزیز، شنوندگان عزیز، صدای من را از خیابان میشنوید. این صدا ممنوع است و از طریق سیگنال ممنوع دریافت میشود.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
سلام، من شادیار عمرانی هستم و بالاخره توانستم یک جای خلوت پیدا کنم که کمی با شما گپ بزنم. اینجا خیلی شلوغ است. مردم به خیابان آمدهاند و تمام خیابانها را با موسیقی و گرافیتی و رقص و تئاتر اشغال کردند. ای وای باز آمدند صدایشان را می شنوید؟
خب من بازگشتم به استودیو. واقعا در آن خیابانهای شلوغ به راحتی نمیشد که با شما صحبت کنم. البته ما میدانیم که هنر خیابان هنری نو نیست. شاید بهتر باشد که تاریخ را ورق بزنیم و ببنیم که سبکهای موسیقیای که امروزه با سوپر استارهای درخشان سرمایههای فراوانی را در جهان جا به جا میکنند و مخاطبان بسیاری را جذب میکنند، روزگاری تنها یک موسیقی خیابانی بودهاند. موسیقیای که از بطن مردم برخاسته و راهی برای ابراز اعتراض بوده است. مثلا سبک بلوز، که از ایالات دیپ ساوت، یعنی همان جنوبیترین ایالات آمریکا که اکثر ساکنان اولیهی آن از بردگان، کارگران، و فرودستان سیاهپوست بودند برخاست و در برگیرندهی مفاهیمی مثل ظلم سفیدپوستان به سیاهپوستان بود و بیشتر به تکرار جملات محاورهای میمانست تا ترانهای کلاسیک.
بعضیها حتا ادعا میکنند که موسیقی فولکلوریک را نیز میتوان در زمرهی موسیقی خیابانی دانست، زیرا با همان تعریف موسیقیای که از بطن جامعه و طبقهی فرودستان در موازات موسیقی درباری یا طبقه بالا دستان برمیخیزد همخوانی دارد.
اما هنر خیابانی تنها به موسیقی محدود نمیشود. بخش اعظمی از هنر و ادبیات شفاهی و حتا فولکلوریک را نیز در بر میگیرد. مثلا سری میزنیم به جبل لبنان و اشعار در سبک ابوالزلف.
این نوع شعرخوانی ، از قدیم الایام در بین اقوام شامی، مثل سوریه، لبنان و فلسطین مرسوم بوده است. گرچه گفته میشود که برای اولین بار مردم در محل اعدام یحیی ابن خالد برمکی علیه هارون الرشید خواندند. این نوع شعرخوانی هنوز آنچنان متداول است که در عزا و عروسی، شادی و غم، و حتا با تم انقلابی خوانده میشود.
یا اصلا چرا راه دور برویم. هنوز اشعار به ر تونانه (برتو نه نه) توسط زنان قالیباف کرد حین بافتن خوانده میشود. آنها بداهه میسرایند و جایی مکتوب نمیکنند و با استفاده از استعارهها صدای دردهای خاموش خود را در نظام مردسالارانهی غالب نجوا میکنند. این اشعار به خودی خود ممنوع اند. صدای زن، وجود زن… مردها هم از این ممنوعیت استفاده کردهاند و بعضی از این شعرها را بازخوانی کردند. مثل همینی که میشنوید.
یا مثلا هنرهای تجسمی . گرافیتی یک نمونهی بارز هنر اعتراضی خیابان است. هنر نقاشی که زمانی مختص پورتره تصاویر درباریان و اشراف بود، در بطن نقاشی فولکوریک طبقهی فرودست بالاخص عشایر رشد کرد و امروزه به خیابانها آمده، نوارهای عبور ممنوع اشرافیت را پاره کرده و در سطح جامعه گسترده شده است. باز صدای خیابان میآید.
همچنان سیگنال ممنوع را گوش میدهید. به زیرزمین آمدهام. شاید جای آرامی برای ضبط برنامه پیدا کنم. اما اینجا هم پر صداست. گویی بخش عظیمی از فرهنگ مردم از زیر زمین به روی خیابان و توی خانهها میرود. نه! این اشتباه است، وقتی فرهنگ عامه ممنوع میشود و اعتراض سرکوب، هنر و فرهنگ به زیر زمین میرود، فریاد میشود و دست به دست و دهان به دهان میچرخد. مثل خیلی از سرودهای انقلابی که امروزه ورد زبان خیلی از ماست و در بسیاری از تجمعات و راهپیماییهای اعتراضی و تظاهرات مردمی میخوانیم.
خوب! بهتر است در همین اولین برنامه اعتراف کنم که میدانستم هنر مردمی در هنر خیابانی تجلی فرهنگ و مقاومت جوامع در طول تاریخ بوده است. و به همین خاطر به خیابان آمدم، اما انگار باید با خانهام خداحافظی کنم و کوله به پشت بگیرم و از این خیابان به آن خیابان بروم، از بین این مردم، تا بین آن مردم. شما هم با من همراه باشید. شاید هفتهی دیگر به خیابان شما بیایم و سیگنال ممنوع خیابان شما من را مهمان کند. تا هفته ی آینده….
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»