شادیار عمرانی / رادیو کوچه
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
چهارم آبان، روزی که اخبار رسانهها رنگ خون داشت و صدای خفگی _ رکوردی دیگر از دولت اعتدال و تدبیر حسن روحانی در فهرستی با صدرنشینی اخبار مذاکرات جمهوری اسلامی با ایالات متحده آمریکا در آستانه حمله بشردوستانه به سوریه و در کنار نرمش رهبری و آزادی ٢۵نفر از زندانیان سیاسی و مدنی پیش از حضور حسن روحانی در سازمان ملل متحد. خبر را کمیتهی فعالان حقوق بشر منتشر کرد. تکاندهنده بود گرچه در هیاهوی اصلاحطلبان در اعتراض به بیحرمتی به دختران نخستوزیر دولت علی خامنهای در دوران طلایی دههی شصت، میرحسین موسوی، منتشر شده بود: اعدام دو فعال سیاسی کرد، حبیب اله گلپری پور و رضا اسماعیلی، همزمان با اعدام ١۶ فعال سیاسی در بلوچستان به بهانهی تسویه حساب در قبال کشته شدن ١۴ سرباز مرزبان جمهوری اسلامی در حملهی گروهکی موسوم به جیش العدل، گروهکی که گفته میشود به رهبری حاج صلاح الدین فاروقی، شاخهای از سلفیهای القاعده است.
اینکه امروز القاعده از سوی ایالات متحده، دولتی که در مسلح کردن و رشد گروهکهای تندروی اسلامی منطقه پیشتاز است، نام تروریست را یدک میکشد، و از آغاز دولت حسن روحانی، جنگ با تروریسم بخشی از نرمش حکومت اسلامی از جنگ با دشمنان اسلام به ترمی تجویزی از سوی ایالات متحده تغییر موضع داده است، نمیتواند تاریخی از جمهوری اسلامی را که سران القاعده را در ایران پناه داده بود پاک کند. حالا هر دوی این دولتها سعی دارند دشمنی مشترک داشته باشند: القاعده. و به یکباره به بهانهی حملهی آنها نقش قربانی تروریسم را بازی کرده، چوبهی دار را برای اقوام کرد و بلوچ، و سیاسیون چپ و غیر خودی علم کنند.
این تعداد زندانی که رژیم ادعای عفو اینها را دارد در مقابل آمار سه رقمی زندانیان سیاسی در ایران چیز زیادی به شمار نمیرود
زمانی که اصلاحطلبانی چون ابراهیم نبوی سعی دارند که فضای سیاسی ایران را آمادهی بازگشت فعالان سیاسی و روزنامهنگاران در تبعید جلوه دهند تا با بازگشت آنها صدای مخالف حکومت در خارج از کشور، بستری که سیاستهای دیپلماتیک دولت روحانی در راستای جذب سرمایههای خارجی نیازمند وجاهت و مقبولیت است، خاموش شود؛ سرکوبی اینچنین بی سابقه پس از پایان کشتار دههی شصت باید در سیطرهی بوقهای تبلیغاتی رسانههای قارچی ایران که وارونهنگار فعالان سیاسی با چهرهای تروریست و جداییطلباند توجیه شود.
گرچه بسیاری از فعالان حقوق بشر از حضور در رسانهها و بالاخص برنامه «چشم سوم» به دلیل بی پرده سخن گفتن این رسانه، خودداری کردند و سکوت و به زعم خود «ملایمت و اعتدال» را همچنان سیاست حرفهای خود برشمردهاند، دو تن از فعالان حقوق بشر از حقایق «مگو» با من به صحبت نشستند. بهروز جاوید تهرانی، زندانی سیاسی دستگیر شده پس از واقعهی کوی دانشگاه، پس از سخنان شدید العقاب حسن روحانی ، و فعال حقوق بشر به شرح آنچه واقعا در حال رخ دادن است میپردازد:
بهروز جاوید تهرانی: «پس از روی کار آمدن حسن روحانی و معرفی او به عنوان رییس جمهوری، برخی جریانات سیاسی سعی کردند که انتخاب او را به عنوان یک پیروزی برای جناح خود تصویر کنند. برای پیشبرد این هدف زمانی که «محسنی اژهای» طی یک مصاحبه اعلام کرد که ٨٠نفر از زندانیان امنیتی و فتنهی ٨٨، به قول ایشان، مورد عفو قرار گرفتند، بسیاری از رسانههای اصلاحطلب شروع به تبلیغ گسترده برای این موضوع کردند. این موضوع همزمان شده بود با سفر حسن روحانی و سخنرانی وی در شصت و هشتمین مجمع عمومی سازمان ملل. مسلمن تاکتیک نرمش قهرمانانه و صدور فرمان عفو هشتاد زندانی سیاسی از سوی خامنهای بی ارتباط با این نشست نبود. اما مسالهای که کمتر به آن توجه شده این است که بیش از یک ماه از تاریخ این عفو میگذرد و تنها چیزی حدود ٢۵ زندانی سیاسی، عمدتن مشهور و اصلاحطلب از زندان آزاد شدند. بگذریم که از این بیست و پنج زندانی نیز، چنین نفرشان در بیمارستان یا مرخصی بودند و چندین نفرشان نیز در ماههای پایانی یا حتا روزهای پایانی محکومیت خودشان بودند.
این تعداد زندانی که رژیم ادعای عفو اینها را دارد در مقابل آمار سه رقمی زندانیان سیاسی در ایران چیز زیادی به شمار نمیرود. آزادیها همانطور که محسنی اژهای خبر داده بود، اکثرا از بین زندانیان حوادث پس از انتخابات و کسانی از ایشان بود که با اصل نظام جمهوری اسلامی مشکل خاصی نداشتند. و دعوایشان بیشتر بر سر پست ریاست جمهوری بوده است. در نظر بگیرید افراد زیادی هم پس از وقایع پس از انتخابات بازداشت شدند که به دلیل آنکه هیچ اعتقادی به نظام جمهوری اسلامی نداشتند گروههای اصلاح طلب هم نه تنها از ایشان حمایت نکردند، بلکه همیشه نام ایشان را سانسور نمودهاند. مثلا خانوادهی «دانشپور مقدم» و همجرمانشان که از این قبیل کم نیستند و بعضن هم به زندانهای شهرستان تبعید شدند.
در کل ادعای عفو زندانیان سیاسی و باز شدن فضا در دوران پس از روی کار آمدن حسن روحانی به نوعی تحریف واقعیتهاست
در کل ادعای عفو زندانیان سیاسی و باز شدن فضا در دوران پس از روی کار آمدن حسن روحانی به نوعی تحریف واقعیتهاست. طبق آخرین آماری که نهادهای حقوق بشری اعلام کردند، آمار اعدام در زمان روی کار آمدن حسن روحانی نه تنها کاهش نداشته بلکه افزایش چشمگیری هم داشته است. به طور متوسط روزی دو اعدام در ایران صورت گرفته است. که تازه این امار چیزی است که به رسانههای رسمی و غیر رسمی درز پیدا کرده ات. و آمار رسمی اعدامهای ایران نیست.
اگر به خاطر داشته باشید در پنجم شهریور ماه ١٣٩٠ «عباس جعفری دولت آبادی» دادستان عمومی و انقلاب تهران از موافقت خامنهای با عفو ١٠٠ زندانی سیاسی با جرایم امنیتی خبر داد. عدهای از ایشان در زندان نبودند، عدهای هم بودند، عده ای هم در پایان دورهی محکومیتشان بودند. در ٢۵ و ٢۶ مرداد ماه سال ١٣٩١ با اعلام عفو خامنهای در طی دو روز ٧۵ زندانی سیاسی آزاد شدند. ولی چون در دوران احمدینژاد بود کسی نگفت بوی بهبود اوضاع جهان میآید نه اینکه فضای سیاسی باز شده است. الان یک پروپاگاندای رسانهای سعی دارد با تحریف واقعیتها به مردم دلگرمی بدهد که با آزاد شدن مثلا سی نفر زندانی سیاسی وضعیت رو به بهبود میرود. ولی تا زمانی که زندانی سیاسی و عقیدتی فارغ از رنگ و اعتقاد و نژاد از زندان آزاد نشوند نمیتوان ادعا کرد که فضای سیاسی ایران باز شده است.
آقای حسن روحانی اگر اندکی صداقت دارند میتوانند در قدم اول زندانیان سیاسی تبعید شده به زندانهای شهرستان را به محل سکونت خودشان برگرداند. هماکنون زندانیان سیاسی بسیاری در زندانهای بندرعباس، زاهدان، برازجان، وکیلآباد مشهد، و زندانهای دیگر حضور دارند که عملن در شهر و دیار خود نیستند و از ملاقات با بستگان و خانواده و فامیل خود هم محروماند. این اقدام اولی است که اصلا به دستور قضایی و دستور رهبری هم نیاز ندارد تنها کافی است آقای روحانی به رییس سازمان زندانها، آقای اسماعیلی، دستور دهد تا این انتقال صورت گیرد. همین کفایت میکند ولی اگر واقعا حسن نیتی دارند، اگر واقعا صداقتی در گفتههایشان است.
وظیفهی وزیر امور خارجه و سخنگویش در رژیم تهران جدا از اینکه چه کسی رییس دولت باشد اجرای فرامین خامنهای و توجیه سرکوبهای سازمان یافتهی حکومت است و ماله کشی بر نقض حقوق بشر در ایران. با یک نگاه گذرا و حساب سر انگشتی بنا بر معلومات موجود من میتوانم خیلی راحت به شما بگویم که بیش از ١٠٠٠ زندانی سیاسی و عقیدتی در زندانهای ایران حضور دارند. به قول زندانبانان «حاضر به خواب» اند. از این میان ١۵٠ زندانی اهل سنت وجود دارند که ٢۶ نفر از آنها زیر حکم اعدام به سر میبرند. مسوولین جمهوری اسلامی سعی دارند که به اینها اتهام سلفیگری و وهابیگری بزنند. در حالی که اهل سنت ایران شافعی مذهب یا حنفی مذهباند و هیچ قرابت فکری به سلفیگری و یا وهابیگری ندارند و تنها دلیل بازداشت ایشان سرکوب و ارعاب اقلیت ٢٠ میلیونی اهل سنت در ایران است. در زندانهای ایران چیزی حدود پنجاه زندانی بهایی حضور دارند که حداقل ١۵ تن از ایشان به دلیل راه اندازی دانشگاه برای شهروندان بهایی محروم از تحصیل به زندان محکوم شدهاند. »
از زمان روی کار آمدن حسن روحانی به طور متوسط روزی دو اعدام در ایران صورت گرفته است
بهروز جاوید تهرانی از ٢٣ تیرماه ٧٨ تا سال ٨٢ و از سال ٨۴ تا ٩٠ را در زندانهای اوین و رجاییشهر گذراند. او جدا از دانش و اطلاعاتی که در حوزهی فعالیت حقوق بشری خود به دست آورده، از نزدیک با شرایط نابرابر زندانها و زندانیها آشناست.
بهروز جاوید تهرانی: «شاید از ظاهر امر اینگونه بر بیاید که در این مورد من صلاحیت اظهار نظر داشته باشم. ولی از ٢٣ تیرماه ٧٨ عملن من در تاریکی و سکوتی فرو رفتم که از تمام اتفاقات و حوادث آن روزگار دور بودم. این که در کوی دانشگاه یا قتلهای زنجیرهای عملا چند انسان کشته شد، خود نیاز به یک کمیتهی تحقیق دارد که در ایران آزاد بنشیند و به کشف واقعیت بپردازد. ولی تا آن زمان ترجیح میدهم به کسانی مثل «سعید زینالی» بپردازم. که هنوز ممکن است که زنده باشند. حال این خوشبینی من را نشان نمیدهد. اینکه چه بلایی سر سعید زینالی و امثال وی آمده باید روشن شود. مسوولین باید پاسخگو باشند. آن زمان محمد خاتمی رییس جمهوری بود، حسن روحانی دبیر شورای امنیت ملی بود. آقای روحانی باید دستور رسیدگی به وضعیت سعید زینالی را صادر کند. اگر در گفتههای خودش صداقت دارد.»
سهراب کریمی، فعال دانشجویی و زندانی سیاسی سابق، دانشآموختهی کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه تهران و عضو سازمان حقوق بشر کردستان، اعدامهای اخیر را این گونه تحلیل میکند:
سهراب کریمی: «ما میبینیم که بعد از اینکه همصدایی بین مردم ایران و جامعهی جهانی شد و فشارهای تحریمها و خارجی و بین المللی بر سیستم حاکمیت اعمال شد، میبینیم که با تمام انحصار اطلاعاتی که سرویسهای اطلاعاتی تحت نظر شخص علی خامنهای دارند، دیدند که مشکلی که برایشان پیش آمده و نمیتوانند از آن در بروند آمدند تا با یک نفر این مسایل را حل کنند. و آقای روحانی را انتخاب کردند که وجههای هم در بین مردم داشت و خصوصا کسانی که از دست احمدینژاد و سیاستهای خیلی عقب افتادهاش خسته شده بودند، رای دادند و اینها همان سیاست قبلی خودشان البته با یک پیچیدگی نویی به جامعهی جهانی ارائه کردند آن هم دوباره اتلاف وقت، دوباره کشاندن پای میز مذاکره، دوباره هیچ برنامهای در از دل آن در نمیآید. اما این بار فکر کنم بخواهند کمی از این تعریفهایی که بر بدنهی میلیتاری جمهوری اسلامی فشار آورده را کم کنند. این باعث شده که آقای روحانی بتوانند از طریق این که چند زندانی سیاسی که جرمی مرتکب نشدهاند اصلاح طلبها بودند و در خانهی خودشان اینها را گرفته بودند و پرونده سازی کرده بودند، اینها را آزاد کنند. ولی برای بقیه به قول معروف «زندانیان سیاسی غیر خودی» هیچ برنامهای نداشتند و ما میبینیم که جمهوری اسلامی مثل قدرتهای مافیایی و غیر مشروع همیشه از سیاستهای خیلی مشمئزکنندهای استفاده میکنند. زندانیان سیاسی را به مثابه گروگانی در اختیار میگیرند که اگر مخالفینشان فشار بیاورند اینها را در زندان بکشند.
تاریخ این سیاست جمهوری اسلامی به اندازهی عمر جمهوری اسلامی است. در سال ١٣۶٧ دقیقن همین اتفاق افتاد. موقعی که با مجاهدین مشکل پیش آمد و جنگ شروع شد اینها آمدند و انتقام را از زندانیان گرفتند. زندانیانی که در واقع زیاد هم جرمی مرتکب نشده بودند و تنها مشکلی که داشتند مشکل سیاسی با نظام بود. اینها را بدون محاکمه اعدام کردند و قتل عام کردند.
بیش از ١٠٠٠ زندانی سیاسی و عقیدتی در زندانهای ایران حضور دارند
و گزینشی بودن افرادی که اینها در نظر میگیرند، مثلن میدانند که در چه مناطقی فشارها بیشتر است و عکس العمل مردم در برابر فشارها و ارعابی که هست بیشتر است، بیشتر این زندانیان از این منطقه هستند. ما میبینیم که در دورهای که جنبش سبز در خیابانهای تهران بود، اینها از این میترسیدند که مردم کردستان که رژیم پتانسیل لازم، مخالفت لازم و پایگاه خاصی در آنجا ندارد اینها انتقام و ارعاب مردم تهران را با انتقام از مردم کرد گرفتند. و میبینید که در اردیبهشت ماه همان سال ٨٩ فرزاد کمانگر و دوستانش را اعدام کردند.
با این سیاست مشمئز کننده متاسفانه در این حالت هم رژیم میخواهد چنگ و دندانی به مردم نشان دهد که فکر نکنید که قدرت ارعاب و سرکوبم را از دست دادهام. اگر میخواهم فضایی باز کنم اما همچنان ماشین سرکوب و کشتار من پا بر جا و فعال است. و ما میبینیم که دقیقا دلیل اینکه جمهوری اسلامی در این مقطع زمانی خاص زندانیان سیاسی کرد و بلوچ به مثابهی گروگانی آنها را کشت، در همین راستا بوده که بتواند فضا را کنترل کند. چون به هر حال علی خامنهای تجربهی محمدرضا پهلوی را دارد. میداند که یکی از دلایلی که محمدرضا پهلوی شکست خورد این بود که فضای باز سیاسی را داد و امکان دارد به دلیل مطالبات انباشته شده و خواستههای انباشته شدهی مردم ایران امکان دارد روزی فوران کند و دودمانش را در هم بپیچد. و میخواهد در عین حالی که به اروپا به قول خودش نرمشی قهرمانانه نشان میدهد در قبال مردم ایران همان ارعاب را به مثابه چماقی در دست نگه دارد تا بتواند فضا را کنترل کند.
و این متاسفانه همانطور که عرض کردم از ویژگیهای یک قدرت میلیتاری و مافیایی است که هیچ مشروعیتی در بدنهی جامعه ندارد و تنها راهکاری که دارد این است که بتواند با ارعاب و ترساندن جریانات سیاسی و مردم به حکومت خودش ادامه دهد. و متاسفانه تا حال هم موفق بوده است، هم در قبال جامعهی جهانی که وقت از آنها بگیرد و هم در قبال جامعهی ایران.»
و اما آیا دولت روحانی به سوی باز کردن فضای سیاسی میرود؟ آیا نرمش رهبری نشانی از ضعف نظام در برابر خواستهای مردم است؟
سهراب کریمی: « اما آنچه که در دورهی آقای روحانی پیش بینی میشود، معلوم است که سیستم در کل به رهبری آقای خامنهای از آقای روحانی به عنوان ابزاری برای آن که فشارها را بر خود کم کند، به خصوص فشارهای بین المللی، استفاده میکند و فکر نکنم تفاوت آنچنانی [سیاستهای رژیم] بکند لااقل طی چند سال آینده. هیچ فضای باز و تحولاتی که در راستای خواستهای مردم و آزادیخواهان باشد، من این را نمیبینم. چون اولا ساختار دوست ندارد و اصلا تن نمیدهد که فضا را باز کند، و کم کم از طریق اصلاحات قدرت را به بدنهی جامعه و جامعهی مدنی و سیستمی دموکراتیک بسپارد. این را اصلا نمیبینیم. از طرف دیگر هم جامعهی ایران به دلیل فشارهایی که در سالهای قبل بوده، این قدرت را ندارد و از داخل آن سازماندهی را ندارد که بتواند چنان فشاری به بدنهی حکومت بیاورد که آنها را به قبول خواستههای مردم متقاعد کند.
من فکر کنم تا مدتی، چند سال آینده، هیچ اتفاقی نمیافتد، مگر این که یک متغیر دیگر وارد عرصه شود و آن موقع بتوانیم دوباره تحلیل کنیم و پیش بینی کنیم که چه پیش میآید. اما در اینجا چون خواستههای فعالین کرد و بلوچ و گروههای چپ معلوم است و همیشه بوده و آن ظلمی که بر آنها بوده و آن حق طلبی است، همیشه این پتانسیل را فراهم آورده تا بتواند بدنه یا مردم را بسیج کند و این خواست را به جهانیان و مردم و نخبگان سیاسی هم حتا برساند.
آزادیها همانطور که محسنی اژهای خبر داده بود، اکثرا از بین زندانیان حوادث پس از انتخابات و کسانی از ایشان بود که با اصل نظام جمهوری اسلامی مشکل خاصی نداشتند
اما دلیل دیگری که نیز هست، به دلیل وجود گرایشات رایسیستی که متاسفانه در جریانات مرکزگرا وجود دارند، این که دولت همزمان میخواهد زندانیان ملیتها را اعدام کند و به آنها فشار بیاورد از آن طرف میگوید که من دارم از تمامیت ارضی و ایران دفاع میکنم. یک اختلاف و یک شکافی که بین مطالبات رهبران احزاب ملیتها و مرکزگرایان هست، این شکاف را عمیقتر کند تا نتواند هیچ اتحاد و همبستگی بین نیروهای سیاسی ایران پیش بیاید. یکی از دلایل فشار بر گروههای چپ هم همین است. چون بعضی از جریانات مرکزگرا و رایسیستی معتقدند که بسیاری از مطالبات قومیتها و ملیتها ناشی از پشتیبانی جریانهای چپ از ملیتهاست. و این هم یکی از سیاستهای رژیم است که در راستای شکاف انداختن بین اوپوزسیون است.
به هر حال، چه از ملیتها بگیریم تا چپها تا راستها یا لیبرالها بگوییم بهتر است، در یک مساله با هم اتفاق نظر دارند. آن هم این است که این ساختار باید یا تغییر کند یا از بین برود. به هر حال، در این مابین نظرها متفاوت است اما این که این فضا را قبول ندارند، این ساختار را الان قبول ندارند همه متفق القول اند و همه روی ایدهی اینکه فضای باز و سیستم دموکراتیکی در ایران حاکم شود همهی اینها تقریبا متفق القول اند.
به همین خاطر، من فکر میکنم که، جمهوری اسلامی با همان، متاسفانه، رندبازیهای خودش دارد این سیاستها را به کار میبرد و تا حال هم موفق بوده است.»
و هنوز چوبههای دار برپاست، و احکام اعدام بی هیچ اغماضی پایان جوانان مبارز سیاسی را رقم میزند. آیا با سکوت و مغالطهی روزنامهنگاران عمدتا اصلاح طلب باید منتظر تاریخی برای اشک ریختن در سوگ «زانیار و لقمان مرادی» باشیم؟
بهروز جاوید تهرانی: «همانطور که در خبرها ملاحظه کردید، روز شنبه هجده زندانی سیاسی، دو کرد و شانزده بلوچ در زندانهای ارومیه، سلماس و زاهدان اعدام شدند. تنها پیامی که میتواند این اعدامها برای مردم ایران به خصوص اقلیت اهل سنت و کرد داشته باشد این است که هیچگونه انعطافی برای داخل در کار نیست. انعطاف قهرمانانهای که آقای خامنهای از آن صحبت کرد تنها در مقابل غرب و برای خلع سلاح هستهای کاربرد دارد. رژیم تهران میخواهد این پیام را به مردم و فعالین سیاسی بدهد که هنوز انگیزهی سرکوب و ارعاب را دارد.»
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»
nashenas
این افراد فعاله سیاسی نبودند و عضو گروههای تروریستی بودن..به عنوانه مثل توصیه میکنم به سایتِ پژاک یک نگاهی بکنید…
http://pjak.eu/ku/?p=1775
شادیار عمرانی
جناب ناشناس!
ممکن است استدلالی بیارید که این فعالین که با یک کوله پشتی کتاب دستگیر شده اند چگونه تروریست بوده اند و آیا اگر گروهی مبارزه ی مسلحانه را در کنار دیگر مبارزات قرار می دهد تبدیل به تروریست می شود؟ بازتولید انگهای جمهوری اسلامی به مبارزان ضد رژیم با برچسب تروریست و وابسته کردن آنها به گروههای مسلح چه هدفی را دنبال می کند؟ و اصلا ترم تروریست که امروزه جمهوری اسلامی همراستا با ایالات متحده دارد استفاده می کند از چه روست و اصلا تروریسم کجا و کی و با حمایت مالی و تامین تسلیحاتی از کدام دولتها بوجود آمد ؟