سالها پیش، صفا و صمیمیت و محبت صوفیان گنابادی و عبادت صادقانه خالی از ریا و دروغ آنها مرا به خود جذب و من با لطف خدا به طریقت نعمتاللهی گنابادی وارد شدم.
برادران و خواهران درویش من سالهاست که در ایران، فشارها و مضیقههای فراوانی را تحمل میکنند و ظلم و ستم بر ما روز به روز رو به فزونی است و در همه رخدادها باید طعم تلخ محرومیت را به جرم درویش بودن بچشیم.
آیا جای تعجب ندارد که در کشور نیاکانت امنیت روانی نداشته باشی؟ و در حکومت مدعی جانشینی خدا، برای عبادت حق هراس و وحشت داشته باشی؟
در ایران به عبادت و راز و نیاز ما با خدای یکتا نیز با دیده سیاسی نگاه میشود و از اینروست که مراکز اجتماع عبادی ما را بر سرمان خراب کرده و میکنند.
پس از گذشت دوران تاریک قرون وسطی، بشریت تصور نمیکرد که در کشور متمدن ایران که افتخار دارد اولین اعلامیه حقوق بشر در آن به ثبت رسیده است، به نام اسلام، قرون وسطایی دیگر تکرار شود.
صوفیان حتی برای اقامه نماز و ذکر پروردگار نیز باید مجازاتهای به اصطلاح اسلامی را تحمل کنید. برادران و خواهران ایمانی من که در گوشه و کنار این سرزمین مشغول خدمت به مام میهنند به جرم درویش بودن از مشاغل خویش اخراج میشوند. وکلای شرافتمند مدافع دراویش را که وفادار به سوگند خود در یاری مظلومند، نیز مورد تعرض قرار داده و مجوز وکالت آنها را باطل میکنند تا مبادا فریادرس و مدافع ما در بیدادگاههای ظلم و ستم باشند.
مخالفت با عرفان و تصوف خصوصن بعد از روی کار آمدن دولت محموداحمدینژاد تا بدانجا پیش رفته که علاوه بر تخریب محل اجتماع دراویش در شهرهای قم و بروجرد، نه تنها سعی میشود نام بزرگان تصوف از صفحه تاریخ و تمدن این سرزمین حذف شود بلکه حتی نام زادگاه و مدفن آنها را نیز ازاطلس جغرافیایی ایران حذف میکنند. موقوفات و امور خیریه دراویش را مصادره میکنند و مراکز فرهنگی ما را نیز به دست مامورین خود پلمپ می سازند. مامورین اطلاعات، دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی را بایکوت خبری کرده و انتشاراخبار تعرضات به آنها را جرم تلقی و بارها سایتها و وبلاگهای خبری و پژوهشی ما را فیلتر کردهاند.
سال گذشته در شامگاه 29 بهمن ماه که حسینیه ما را در اصفهان به زیر تیغهای تیز بولدوزرهای ستم بردند، به همراه برادران وخواهران خود تصمیم گرفتیم در حرکتی خود جوش، روز سوم اسفندماه، مقابل مجلس شورای اسلامی ایران حاضر شویم تا بتوانیم از این طریق بر حقوق قانونی و شهروندی خود تأکید و ندای مظلومیتمان را به گوش نمایندگان و منتخبان خود برسانیم. اما در این روز، که بعدها به روز درویش شهرت یافت، حضور مسالمت آمیز ما در میدان بهارستان تهران، را با سپرهای آهنین و گاردهای ضد شورش پلیس پذیرا شدند و بیش از 800 تن از زنان و مردان درویش را که از شهرهای مختلف ایران گرد هم آمده بودند،دستگیر و به بهانه اقدام علیه امنیت، تبلیغ علیه نظام، اخلال در نظم و تمرد از دستور پلیس روانه بازداشتگاههای مخوف خود کردند.
عدهای به تناوب آزاد و نهایتن بیش از صد نفر به زندان اوین منتقل و پس از محاکمه و بازجویی در دادسرای امنیت تهران آزاد و 15 تن از دراویش به دلیل مخالفت با اقدامات سرکوبگرانه مقامات دادسرای امنیت تهران، قریب سه ماه به صورت غیرقانونی در سلولهای انفرادی زندان اوین نگهداری شدند.
من با خود میگفتم شاید فقط با درویشان اینگونهاند اما اندکی پس از آزادی دراویش زندانی و بعد از انتخابات خردادماه 1388، دیدم که این قشریون با همه «غیرخودیها» اینگونهاند.
بسیاری از هموطنانم و آنها که به عنوان گروههای فعال و دگراندیش دینی و اجتماعی برای دفاع از کیان و شرف این سرزمین دست به جنبشی اعتراضی علیه حکومت ایران زدند، محارب و قیام کننده علیه نظام محسوب شدند و گلوهای نازنین آنها طنابهای دار ستم را نوازش کرده و سینههای آنان آماج گلولههای خودفروختگان میشود.
هرچند آنچه که برای ما درویشان در طول این سالها رخ داد، حکایتی تلخ است،اما عدم رسیدگی به تظلم خواهی ما منجر به سیطره گروهی قانون ستیز و قدرت طلب شد در هیات حاکمه ایران شد که کشور ما را به سمت استبداد دینی سوق داده است.
در مکتب عرفان و تصوف آموختهایم که با محبت، نفرت را میتوان نابود کرد و با صبر و استقامت، ظالم را از ستم بازداشت. در رویای خویش روزهایی را میبینم که کشورم، ایران، بار دیگر پرچمدار پاسداری از حقوق بشر شده و جان انسان شرافت پیدا کرده و حقوق همه هموطنانم، چه مسیحی، چه یهودی، چه مسلمان سنی و چه شیعه و با هر اعتقاد دیگری محترم شمرده میشود. به امید آن روز که عدالت و قانون در ایران حکومت کند.
متن انگلیسی این نامه را از اینجا ببینید
منبع
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»