اردوان طاهری/ رادیو کوچه
a.taheri@koochehmail.com
«رفتن دشوار است، اما وقتی راهی نداری؛ نه دفاعی و نه یاری، تنها گریز، رفتن به عمق حادثه است. برای این که سرسپرده نباشی، هزینه بسیار است. پذیرش شکست هم پیروزی است. وقتی با روزهای روشن خداحافظی میکنی و سرزمینات را به یزدان پاک میسپاری، در هر کجای سفر که باشی، با زنهای در زندان و مردان بر دار، همراه خواهی بود.»
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
گذار دوباره از یک احساس خوب، یک روز قشنگ، یک شب رویایی، همنشینی با درد غربت یا سیر کردن در آرزوهای بلند و فرداهای روشن
دل که پاییزی شد، چارهیی جز رسیدن زمستانش نیست. برگریزان، باد و باران و برف هم در پی دارد. و رسیدن بهار، آرزوی هر زمستانزدهیی. از خودم پرسیدم، چرا همیشه، یک موضوع اجتماعی، سیاسی یا هنری؟ چرا برای یک بار هم که شده، از دل نگوییم؟! از دلتنگیها و دوریها؛ از دوستیها و با هم بودنهایی که اینک فاصلههای دور، آن را به خاطرهها سپرده … .
موسیقی گاه همراه تنهاییهای ماست و گوش سپردن به ترانههای خاطرهانگیز، ما را در گذشتهها جاری میکند. گذار دوباره از یک احساس خوب، یک روز قشنگ، یک شب رویایی، همنشینی با درد غربت یا سیر کردن در آرزوهای بلند و فرداهای روشن، با صداهای ماندنی و آواهای دلپذیر و دوستداشتنی ممکن میشود.
سپیده، دوست خوبم، شعری را از مرحوم، استاد دکتر «خسرو فرشیدورد» ارسال کرده که دیدم حکایت غریبی و غم غربت ماست و تکرارش در این جا خالی از لطف نیست:
استاد خسروفرشیدورد: «این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست»
«این خانه قشنگ است، ولی خانه من نیست
این خاک چه زیباست، ولی خاک وطن نیست
آن کشور نو، آن وطــــن دانش و صنعت
هرگز به دلانگیزی ایران کهن نیست
در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان
لطفی است که در کلگری و نیس و پکن نیست
در دامن بحر خزر و ساحل گیلان موجی است
که در ساحل دریای عدن نیست
در پیکر گلهای دلاویز شمیران
عطری است که در نافهی آهوی ختن نیست
آوارهام و خسته و سرگشته و حیران
هرجا که روم هیچ کجا خانه من نیست
آوارگی و خانهبهدوشی چه بلایی است
دردی است که همتاش در این دیرکهن نیست
من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ
در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست؟
هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران
بیشبهه که مغزش به سر و روح به تن نیست
پاریس قشنگ است، ولی نیست چو تهران
لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست
هر چند که سرسبز بود دامنه آلپ
چون دامن البرز پر از چین و شکن نیست
این کوه بلند است، ولی نیست دماوند
این رود چه زیباست، ولی رود تجن نیست
این شهر عظیم است، ولی شهر غریب است
این خانه قشنگ است، ولی خانه من نیست»
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»