لاله محمدی / رادیو کوچه
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
روز جهانی مبارزه با کار کودک برای اولین بار از طرف سازمان جهانی کار معرفی شد و از آن پس هرساله این روز در سراسر دنیا به عنوان روز لغو کار کودک یادآوری میشود. شاید پر بیراه نگفته باشم که این تنها یک «یاد آوری» بیش نیست.
بهراستی چرا باید چنین روزی در تقویم مناسبتها باشد؟ علت وجودی کودکانی که ناچارند در شرایطی مشقتبار و طاقتفرسا و در معرض شدیدترین آسیبها قرار بگیرند چیست؟
با وجود آنکه سازمانهای جهانی و بینالمللی هر ساله این روز را در بوق و کرنا کرده و به تبصرهها و مفاد حمایت از حقوق کودکان و مبارزه با کار آنها چیزی اضافه میکنند باز هم نه تنها تغییری در وضعیت نابسامان کودکان بهخصوص کودکان کار بوجود نیامده که روند روبه افزایش تعداد آنها حاکی از آن است که باید دست از نگاه و راهحلهای سطحی و تغییرات روبنایی کشید و تیشه به ریشهی علل بازتولید این فاجعه زد.
چهطور میشود که با وجود رفرمهای رنگ و وارنگ در سطح معیشت افراد جامعه و در قوانین مربوط به رفاه شهروندی باز هم شاهد مرگ و میرهای ناشی از فقر، گرسنگی، اعتیاد، تجاوز، کار سنگین و خودکشی هستیم؟
حرص و طمع کارفرمایان در کسب سود بیشتر و ارزش اضافهی افزونتر باعث بهره کشی از کودکان به عنوان “نیروهای کار ارزان” شده است
چهطور میشود که با وجود سازمانهایی همچون بهزیستی و سازمان کار و با وجود تمام این تغییرات به اصطلاح اصلاحی باز هم باید هر روز اخبار دلخراش مرگ کارگران، زنان و کودکان را از جادهها، سر ساختمانها، پای داربستها و در کارخانهها و کارگاهها، کورهپزخانهها و غیره بشنویم؟
باید از خودمان این سوال اساسی را بپرسیم که:
علت این همه بدبختی کجاست؟
ریشهی کار کودک از کجا آبیاری میشود؟
آمارهای رسمی میگویند که بیش از ٢۵٠ میلیون کودک کار در سراسر دنیا به انواع و اقسام کارها مشغول هستند و این درحالیست که آمارهای غیررسمی نشان میدهند که تعداد این افراد به ۴۵٠ میلیون کودک کار میرسد.
ریشههای واقعی کار کودک و زمینههای بازتولید این پدیده در بستر نظام سرمایهداری و در پس پشت پدیدهی فقر و نابرابریهای اجتماعی نهفته است
در ایران بیش از ۵ میلیون کودک کار وجود دارد. این کودکان تنها آنهایی نیستند که ما در سر چهارراهها یا پشت چراغ قرمزها در حال فروش فال و آدامس و نواختن ساز و دود کردن اسپند میبینیمشان، کار خیابانی تنها یکی از اشکال و ابعاد کار مشقتبار و مخاطرهانگیز کودکان است.
بسیاری از این کودکان از صبح تا شام در کارگاههای تولیدی با دستگاههای اتومات و نیمهاتومات، در کورهپزخانهها، معادن، کارهای ساختمانی، بازار سکس و خرید و فروش مواد مخدر، زیرزمینهای نمور و تاریک قالیبافی، در مزارع و حتا در منازل بههمراه اعضای خانواده مشغول کسب درآمدی هستند که تنها کفاف زندهماندنشان را میدهد و نه بیشتر.این کودکان برابر با بزرگسالان اما با دستمزدی بسیار کمتر از آنها در شرایطی کار میکنند که سازمان جهانی کار اعلام کرده کار کودکان زیر ١۵ سال ممنوع است.
شاید اگر بخواهیم خوشبینانه نگاه کنیم این همان دلیل مبهم ماندن تعداد دقیق کودکان کارگر باشد. نهان ماندن آنها از دیدگان ما. هرچند علت اصلی این ناپیدایی و عدم ارایهی آمارهای دقیق جای دیگری در میان مناسبات سیستم سرمایهداری پنهان شده است.
هدف سیستم سرمایهداری دولتی ازدیاد جمعیت بهمنظور بهرهکشی از نیروهای کار بهخصوص نیروی کار ارزان و کودکان برای کسب سود بیشتر و ارزش اضافه است
به هر کاری که مانع از رشد و نمو طبیعی کودک شده و فرصتهای کودکی کردن و لذت بردن از این دوران را از او سلب کند و مانع از پرورش استعدادها و تقویت هوش و قدرت ابتکار و خلاقیت و توانمندیهای جسمی و روحی او شود و مهمتر از همه به شخصیت انسانی وی لطمه بزند، کار اجباری کودک اطلاق میشود. نباید این نکته را فراموش کرد که ریشههای واقعی کار کودک و زمینههای بازتولید این پدیده در بستر نظام سرمایهداری و در پس پشت پدیدهی فقر و نابرابریهای اجتماعی نهفته است. با دقیقتر شدن در پدیدهی شوم و ناخوشآیندکارکودک و کودکان کار میتوان عوامل بسیار دیگری را در کنار پدیدهی فقر از دلایل بروز و باز تولید آن برشمرد.
نقش سنتها و افکار پوسیدهی مذهبی در رابطه با کار کودک، در برخی خانوادهها هنوز این تفکر که کار کردن، به رشد عقلانی کودک و شکلگیری شخصیت اجتماعی او کمک میکند موجب آن شده تا والدین، فرزندانشان را برای کسب مهارتهایی برای آیندهشان به کار بگمارند و در مشاغلی همچون نانوایی، مکانیکی، و کارهایی از این قبیل به کار کردن وادار کنند.
در بسیاری از مواقع دیده شده که خانوادهها در ازای قرض و بدهی که به صاحب زمین یا صاحبخانه دارند ناچارند کودکان خود را مجبور به کارهایی طاقتفرسا و مخاطرهآمیز کنند.
در ایران بیش از ۵ میلیون کودک کار وجود دارد
در مقابل تبلیغات وسیع و بیلبردی جمهوری اسلامی ایران با هدف اشاعهی فرهنگ “فرزند بیشتر زندگی شادتر”، با این واقعیت مواجهیم که،داشتن فرزندان متعدد موجب شده که بسیاری از والدین با وضعیت و شرایط اقتصادی موجود و با وجود بحران بیکاری بهراستی توانایی و استطاعت تامین کودکانشان را نداشته و بچهها مجبور باشند خرج خود را با انجام کارهایی اغلب برابر با توان بزرگسالان تامین کنند. در این میان هدف سیستم سرمایهداری دولتی ازدیاد جمعیت بهمنظور بهرهکشی از نیروهای کار بهخصوص نیروی کار ارزان و کودکان برای کسب سود بیشتر و ارزش اضافه است. سیستمی که در آن انسان در جامعه به مثابهی ابزاری برای کسب سود عدهای مفتخور تلقی میشود و از نیروی کار وی برای انباشت سرمایه در ازای دستمزد و حقوقی ناچیز استفاده میشود.
حرص و طمع کارفرمایان در کسب سود بیشتر و ارزش اضافهی افزونتر باعث بهره کشی از کودکان به عنوان “نیروهای کار ارزان” شده است. در بسیاری از موارد حتا دیده شده که کودکان بیسرپرست یا بدسرپرست تنها در ازای کسب درآمدی بخور و نمیر و یا داشتن سرپناه و یک وعده غذا در طول شبانه روز بهکار گرفته میشوند.
در این عرصه فقط از طریق مبارزات متشکل و تودهای میتوان دولتها را به عقبنشینی واداشت. مبارزه برای تامین مطالبات کودکان کار و لغو کار کودک باید یکی از محورهای جنبش مطالباتی کارگران باشد.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»
soheylashakerine
ربط ما چیست؟
تجارت آزاد، وارد کردن بیش از ۹۰% از احتیاجات کشور – اگر بیشتر کالا ها و خدمات مورد نیازمان را وارداتی میخریم، و اکثر احتیاجاتمان را از طریق کنترات خدمات خارجی و قرارداد بستن با شرکتهای بزرگ بین المللی رفع کرده ایم، نه تنها کاری برای اکثر تحصیلکرده ها، کارگران و مدیران ما باقی نمانده، بلکه اکثر مدارک، انرژی و خبرگیها، سرمایه ها و حتی آرزوها و خواسته های ما نیز بی ربط مانده و موجودیت و آمالهای دیگران جای آنها را گرفته است.
یکی از اصول کارآفرینی و کارافزائی داشتن بازار تقاضا و خرید برای نیروی کار، برای کالا و سرویس، برای سرمایه، خبرگی و مدرک تحصیلی ئی است که مردم و کسب و کارها، کشاورزان، صنعتگران و مدیران و تحصیلکردگان و سرمایه داران ما میتوانند عرضه کنند.
سهم ما چیست؟
خصوصی کردن و به حراج گذاشتن اموال ملی – اگر همۀ اموالِ ملی (از پارکها، جاده ها، بانکها، آب، برق، خدمات ملی مثل امدادی، تحصیلی، بهداشتی، و منابع زیر زمینی و غیره) را به قصد خصوصی کردن به شرکتهای بزرگ داخلی و بین المللی فروخته ایم و در نتیجه هزاران از کار بیکار شده اند …
برداشتن مقررات مالی و خارج کردن منافع از کشور – اگر به شرکتهای بزرگ داخلی و شرکتهای بین المللی اجازه داده شده است که ۱۰۰% یا بیشترِ منافع و پولهای بدست آورده از فعالیت در کشور ما را خارج کرده و در کشور ما سرمایه گذاری نکنند …
برداشتن مقررات کار و محیط زیست و آزاد گذاشتن شرکتها و کنتراتچی های خارجی در استخدام نکردن نیروی کار داخلی – اگر شرکتهای بزرگ بین المللی و نمایندگانشان اجازه دارند که ۱۰۰% یا بیشترِ نیروی کار خود را وارد کنند، و نه تنها تعهدی به استخدام نیروهای کاری و تحصیلکرده داخلی نداشته باشند بلکه تعهدی در جهت نگه داشتن کارگران و کارکنان خود نداشته و هزاران فرد بومی را از کار بیرون کنند …
برداشتن اکثریت مقررات تعرفه و مالیاتی شرکتهای خارجی و بزرگ داخلی، در عین تضمین کردن سود باضافۀ هزینه های آنها – اگر به شرکتهای بزرگ و خارجی کنتراتهائی داده میشود که هزینه + باضافۀ سود آنها را تضمین میکنند و آنها را ملزم به پرداخت تعرفه و مالیات مناسب نمیکند …
برداشتن مقررات کار کردن در ایران و آزاد گذاشتن شرکتها و کنتراتهای خارجی در خرید نکردن از صنایع و کشاورزی داخلی و بومی – اگر شرکتهای بزرگ بین المللی اجازه دارند که ۱۰۰% یا بیشترِ احتیاجات تولیدی و فروش خود را وارد کنند و متعهد به خرید کردن از شرکتها و صنایع داخلی ما نیستند …
نه تنها نیازی به اکثریتِ ما برای کار کردن و پیشبردن صنایع و کشاورزی کشور هفتاد و چند میلیونیمان نمانده است، بلکه امکانات و سهم ما برای فعالیت اقتصادی، برای کار، تولید ملی، بدست آوردن تجربیات نو و کسب درآمدی خوب برای خود و خانوادهایمان نیز از کشور ما خارج شده و به مردم سازنده، به تحصیلکردها، به کارگران، کشاورزان، به مدیران و تولید کننده گان آن واردات داده شده است.
با قبول کردن وامهای خارجی از IMF- صندوق بین المللی پول آنها ما را مجبور به پیاده کردن “برنامه های تعدیل ساختاری” کرده اند. برنامه هائی که بعضی از اصول و نتایج آن در بالا بازگو شده است. برنامه های تعدیل ساختاری صندوق بین المللی پول بطوری طرحریزی شده است که، مانند زمان پهلوی، نه تنها اکثریت مردم ایران را از دایرۀ تولید و کار و پیشرفت بیرون نگه میدارد، استفاده های کلان شرکتهای بزرگ خارجی و عدۀ قلیلی از شرکتها و افراد داخلی را تضمین میکند، بلکه هر روز بیشتر از خدمات و سوبسیدهای ناچیز باقی مانده برای مردم ایران هم میزند تا پرداخت بهره های سرسام آور آن وامها را برای سالهای دراز نیز تضمین کند.