واحد ترجمه / رادیو کوچه
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
نوشته: کارل جیاوکو در نیویورک تایمز
آن چه در زیر میآید نوشته یک خبرنگار آمریکایی است که درباره تجربههایش از سفر به ایران نوشته شده است. او در این نوشته به احساساش و نگاه ایرانیها به آمریکا میپردازد. لازم به اشاره است، این ترجمه برای روانتر شدن بازنویسی شده است.
اینجا اصفهان است، برای یک آمریکایی به هیجوجه کار مشکلی نیست که توجه جمعی را به خود جلب کند، کافی است فقط انگلیسی صحبت کند. این چیزی است که من در پایان یک بحث گرم یک ساعته در مسجد «امام» به آن رسیدم. من برای صحبت با سه پسر دانشجو در این مسجد توقف کردم تا از آنها نظرشان را درباره زندگی در ایران و آرزوهایشان برای آینده جویا شوم. آنها از مسجدی بازدید میکردند که در سال ۱۶۱۲ در دوره حکومت «شاه عباس» تاسیس شده بود.
ما توسط تعداد زیادی از دوستان آنها احاطه شده بودیم که در ابتدا با دقت و آرام میشنیدند اما کم کم تعدادشان با علاقه و انرژی زیاد افزایش پیدا میکرد، حتا برای تاکید ژست میگرفتند و با یکدیگر بحث میکردند و برای بهتر مطرح شدن دیدگاهشان تلاش میکردند. همه آنهایی که دور ما جمع شده بودند در اوایل دهه سوم زندگیشان بودند. اکثرشان زبان انگلیسی نمیدانستند اما با کمک مترجم فارسی زبان من -رویا سعادت- مکالمه را دنبال میکردند و به طور تقریبی تمامی آنها چیزی برای گفتن داشتند.
بسیاری از آنها نسبت به آینده نگران بودند. «محمد»، جوان ۲۱ سالهای که مثل بقیه افراد مخالف منتشر شدن نام خانوادگیاش بود، در رشته مهندسی پزشکی تحصیل میکرد و نمیدانست که آیا بعد از فارغ التحصیل شدن، شغلی خواهد یافت یا نه. البته به نظر من این یک نگرانی منطقی است: هر سال، به طور تقریبی یک میلیون و دویست هزار نفر از جوانان ایرانی وارد بازار کاری میشوند که نمیتواند نیازهای آنها را تامین کند. به طور غیر رسمی، نرخ بیکاری در بین جوانان بیش ا پنجاه درصد تخمین زده میشود.
«حامد» جوان دیگری بود که اظهار تاسف میکرد که «اگرچه بسیاری از افراد در شهر او با استعداد هستند، اما نمیتوانند از سطح خاصی به دلیل نبود تحصیل، آموزش و فرصتهای دیگر، فراتر روند».
«هادی»، همانند دوستانش، در انتخابات خردادماه گذشته به حسن روحانی رای داده است. او میگفت: «روحانی کسی است که به دلیل مشکلات موجود، مانند اقتصاد و تورم کشور هم اکنون به او نیاز دارد و من گمان میکنم که او میتواند آنها را حل کند».
جمع دوستانی که دورهم جمع شده بودیم و بحث میکردیم، زمانی که مکالمه به سمت چشمانداز بهبود روابط ایرانا و آمریکا تغییر جهت داد، بسیار احساساتی شدند.
همانطور که یک دانشجو در این جمع بیان کرد، به احتمال زیاد سخت ترین چالش، تلاش برای پاسخ به این موضوع خواهد بود که «چرا آمریکا ایران را به تروریسم متهم میکند در حالیکه آمریکا در جنگها و خشونت در تمامی دنیا حضور دارد».
ما با انرژی شروع به صحبت کردیم که هر کداممان اهل کجاییم، اما با تفاوتهای زبانی و زمان محدود ما، حرف زدن در مورد همه چیز با جزییات به طور تقریبی کار غیر ممکنی بود، برای همین ما نتوانستیم به جمع بندی خاصی در رابطه با اتهام دیگری در مورد آمریکا برسیم که دانشجوی دیگری آن را بیان کرد: «آمریکا دستان خویش را بر روی گلوی ایران گذاشته و به ما اجازه نمیدهد که توسعه پیدا کنیم و همچنین جنگ را بر ملت های ضعیف، تحمیل میکند».
اما در کل، دیدگاههایی که در مورد آمریکا بیان شد، بهطور قابل ملاحظهای مثبت بودند. «حامد» میگفت: «در علم و تکنولوژی آمریکا بهترین است و هیچکس نمیتواند آنرا انکار کند، اما در زمینه فرهنگ تفاوتهای ما بسیار زیاد است و شرایط بهتری نسبت به آمریکا داریم، به طور مثال دیدگاههای ما نسبت به مفاهیم بهشت و جهنم». اما او در نهایت معتقد بود که آمریکاییها «به مردم دنیا زیاد کمک می کنند، بنابراین آنها به جهنم نخواهند رفت»، دانشجوی دیگری هم بین بحثها فریاد زد که «ما اوباما و کشور شما را دوست داریم» و یا دانشجوی دیگری اضافه کرد: «به نظر من، آمریکا خیلی خوب است.»
البته به نظر من، این به طور کامل در تضاد با شعارهای «مرگ بر آمریک»یی است که در گذشته توسط تندروهای ضد آمریکایی رواج داده شده و هنوز تظاهر کنندهگان از آن برای سرزنش و شماتت کردن آمریکا از زمان انقلاب اسلامی در سال۱۹۷۹ تا کنون استفاده کرده و میکنند.
به هر حال من در سفره ده روزهام به ایران مهمان نوازی را در هر گوشهای دیدم، در خیابان، در دولت، در دانشگاهها، رسانههای و در میان روحانیهای روشنفکرتر.
به هر حال بحث ما در مسجد امام در نهایت توسط یک پلیس متعصب قطع شد. او احساس میکرد باید کارت خبرنگاری و پاسپورت و مدارک مرا بررسی کند. در این میان وقتی دانشجویان کمکم با ورود پلیس داشتند پراکنده میشدند یکی که با برخی نظرهای من موافق نبود با صدای بلند گفت: «شما را در فیسبوک خواهم دید».
من در نهایت فکر میکنم هیچ شکی نیست که بسیاری از ایرانیها، به خصوص جوانان، خواستار تعامل با آمریکا هستند اما آنچه را که رهبران آنها بیان میکنند باید بشنوند. این فرصتی است که واشینگتن بهتر است آن را تلف نکند.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»