پیام جهانگیری/ رادیو کوچه
«رضا وهمی» نقد بسیار مفیدی را در مورد این عکس کمنظیر نوشتهاست:
چشمانم در یک مثلث جادویی در حال چرخش است. در نگاه اول چشم در چشم آن نگاه گیرا می دوزم و چون احساس سنگینی و پریشانی میکنم، توجه و نگاهم بهسمت اصلیترین بخش یا سوژه، یعنی عکاس میچرخد. از گوش تا چشم و عینکش را بخواهم بپیمایم، حرف دارد. اما با تاکیدی که کلاه روی سرش با آن لبه تیز، به سمت امتداد نگاه نقاش ایجاد کرده، دوباره چشمم در آن دو چشم ابتدایی میخ کوب میشود و این چرخه ادامه دارد.
اما در قدم بعد، باید به سراغ نقاشیها یا تابلوهایی بروم که برایم نمادی از زندگی هستند. اولی خلقتش کامل شده و مشغول زندگی است. گویی راضی به نظر میرسد و احتمال خریده شدنش با قیمت بالا هم میرود.
اما این یکی که روح تاکنون فقط در چشمانش دمیده شده، هنوز نیامده مضطرب بهنظر میرسد. با آن کلاه قرمزش نقاش همگویی درحال پاککردن اشکانش است بر روی گونههای او و آرامشی که به او میدهد. چاره ای نیست. تقدیرت این گونه نوشته شده.
و اما نقاش: تمام این ها مقدمهای بود برای رسیدن به نقاش. آری اوست که محوریت عکس را تشکیل میدهد.
از آثارش مشخص است که هنرمند قابلی است. پس یقینن در کنار توانمندیِ تکنیکی، ضمیر پاک و آماده هم باید داشته باشد (نظر شخصی). تصاویر هم حداقل از لحاظ سن و سال، نزدیک به خودش هستند. شاید میخواهد چون خودی بیافریند و برای آیندگان به یادگار بگذارد.
آری. به راستی این نقشی است که تمام بزرگان درپی آنند تا بیافرینند آن چه را که برای آیندگان مفید و مثمر ثمر باشد. آن ها میروند و از آن ها فقط اثری بهجا میماند و نامی. اینکه اینجا چهرهی نقاش را، که خود آفرینندهی چهرههای گوناگون است را نمیبینیم، خود تاکیدی بر این نکته است و صد البته حرفهای دیگر.
خوب است تا زمان هست، قدری هم به نقاش بیاندیشیم. البته اندیشیدن و توجه ما، نفعی به حال او ندارد، اما هم مقام احترام را به جا آوردهایم و هم بهطور یقین، بر دانش و معرفت خود خواهیم افزود .
یک خط سفید در میانهی کادر، شخصیتها را جدا کرده، اما در سوی دیگر، پیوندی عمیق میبینیم. موی سفید و رنگ سفید انتهای قلمویی که در دستان نقاش قرار دارد.
ادیتِ فوق العاده عکس، خصوصان از لحاظ کانتراست و تاکیدی که بر روی دست و آن قلم مو به وجود آمده هم چون تیر خلاصی بر جانم مینشیند.
عجب عکسی است این عکس.
«عکاس محترم، عکست بی گمان حرف های بسیاری دارد که از دانش و دید من بدور است. اما بدان که لحظاتی که میدیدم، مینگریستم و مینوشتم، با عکست زندگی کردم.»
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»
TAGS: پیام جهانگیری, رضا وهمی, عکس ها, لیلی دیلمی