مردم عادی درگیر مسایل بسیاری هستند. این مسایل برآیندها و انگیزشهای مختلف را در جامعه ایجاد کرده آنچنان که هر کس میخواهد قدمی در این ارتباط بردارد. «کوچه» فکر میکند که گاهی اوقات انعکاس همین حرفهایی که در میان مردم ، در کوچه و بازار و اماکن مختلف زده میشود، نشانگر همان چیزهایی است که بطن بسیاری از حوادث در جامعه است.
چندی پیش مطلبی پیرامون برنامه شستو شوی مغزی توسط امواج رادیویی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در بخش شایعه رادیو کوچه انتشار یافت. آنچه در پی میآید، بخش سوم مکاتبات الکترونیکی دو نفر در ارتباط با این موضوع است که برای رادیوکوچه ارسال شده است:
پاسخ الف:
با سلام بر شما برادر عزیز؛
بله ما برادریم نه اینکه از یک مادر زاده شده باشیم. نه و نه اینکه هر دو بر یک عقیده باشیم و مورد خطاب آیهی معروف باشیم که «مومنان برادرند» نه! که ما هنوز مسلمانیم و بین اسلام تا ایمان فاصلهای است بس بزرگ. و این همان فاصلهای است که بین دوست امام زمان(عج) و شیعهی او وجود دارد و ما اگر چه دوستدار آن بزرگوار هستیم ولی شیعه نیستیم. زیرا شیعه در لغت به معنای پیرو مطلق است و در لغت عرب به کسی گفته میشود که اصطلاحن در مثلن جایی پر از برف یا در خاک نرم صحرا، پای خویش را دقیقن بر جای پای کسی دیگر گذارد و تنها دراین صورت است که به این کس شیعهی شخص دوم گفته می شود. آری شیعه کسی است که موکلین برای او هیچ گناهی را ثبت نمیکنند
اشتباه نکنید منظورم این نیست که شیعه باید از گناه معصوم باشد. خیر! منظور این است که اولن شیعه گناه عمد ندارد. (قطعن نادانسته گناهان بسیاری دارد) ولی به محض اینکه متوجه گناه خویش می شود در همان لحظه و در همان دم تصمیم بر توبه میگیرد(مثل ما لجباز نیست) و میدانید که برای چنین کسی هیچ فرشتهای گناهی نمینویسد و چون انسان کثیر الخطا است شیعیان نیز زیاد توبه میکنند و این است که شیعیان به کثیرالتوبه مشهورند. به کثیرالبکاء و … بگذریم برادر جان. من و شما برادریم زیرا هر دو به دنبال مادر حقیقت در جستجوییم. و چون عاقبت جوینده یابنده است ما مادر مشترکی داریم و بعد از یافتن مادرمان دیگر فرزندان آن مادریم و به همین دلیل برادریم.
در قرآن هم هر جا لغت مومن آمده منظور همین مفهوم شیعه است و هر جا لغت مسلمان آمده منظور ماییم که حداقل امامت زمان(عج) را در همین زمان قبول داریم و اینگونه نیست که بگوییم او نخواهد آمد یا مثل سنی ها بگوییم بعدا می آید و اکنون هیچ کس نیست که حاکم و امام از طرف خدا باشد و هر جا سخن از الناس آمده منظور مردم دیگر است و چه پستند این سنیها که راه را با این عقیدهشان برای ایجاد حکومتهای دینی، در حالی که حکومت دینی امام زمان در حال جریان است باز میکنند.
برادر جان جملهی شما را از ایمیل قبلی می آورم که فرموده اید«شاید بتوان تصور کرد اگر معصومین حاکم بودند الان چه میکردند» و جواب میگویم که قطعن میتوان دید! نمیخواهد تصور کنید. هم اکنون امام زمان حاکم هستند. و با رابطه با بعضی از نیکان روزگار احکام حکومت دینی و الهی خویش را اجرا می کنند. شما که فکر نمیکنید امام زمان بیکار نشسته اند و وقت به بطالت می گذرانند و به فکر اصلاح دنیا نیستند و خود در جهت تسریع در امر فرج و گشایش زندگی ما حرکتی نمیکنند.
مطمئن باشیم که اینگونه نیست. اگرچه حرکتشان مخفی است و مخفیانه کارهایشان را به کمک بعضی از یارانشان انجام میدهند ولی در حال انجام حکمهای الهی هستند و اتفاقا با تمام قوا و سرعت اینکار را میکنند.
و نیز فرموده بودید«اما فکر میکنم سیره پیامبر و ائمه معصومین مبتنی بر تربیت مردم و رشد آنها به سمت ارزشهای انسانی است.»
و من هم میگویم قطعن اینگونه است ولی سیرهی امام زمان نیز همین است و هم اکنون درهمین سیره و روش زندگی به سر میبرند و اولین نکتهای که نباید از آن غفلت کرد آن است که پیامبر و ائمه و امام زمان هیچیک بدون خواست مردم شروع به تربیت و دادن حکم اجرایی بر آنها نکرده و نمیکنند و از هیچ کس به زور نخواستند که حتی مسلمان شود و نخواهند خواست. تنها منطق بوده و گفتو گو و آزادی بیان و اختیار شنوده در پذیرش یا عدم پذیرش و بسیاری از افراد سالها با پیامبر یا ائمه تبادل نظر کرده اند و در پایان متوجه شدهاند و مسلمان شدهاند و تا آن زمان نیز پیامبر یا ائمه خسته نشدهاند و مجبورشان به حتی اصل اسلام نکردهاند. بعضی نیز تا آخر دین نیاوردهاند ولی مصونیت داشتهاند. مانند دانشمندان زرتشتی که مدتها در طول حیات با علی(ع) جلسه داشتند و نیز در شب آخر حیات امیرالمومنین برای سوالهایشان حاضر شدند.
آیا تا کنون به مفهوم عبارت «امام زمان» اندیشیدهاید؟ بله یعنی امام زمان جاری. همین زمانی که ما الان در آن نفس میکشیم. یعنی که ایشان امام و حاکم وقتند و حکومت با ایشان است. خب اگر صلاح میدانند که به هر دلیل از چشمها غایب باشند و حاکم عزیز ما، امثال من و شما را به بارگاه حضور خویش نمی پذیرند تا بتوانیم به صورت فیزیکی نیز ایشان را ببینیم آن مطلب دیگری است که ما درکش نمیکنیم ولی این یعنی اینکه اگر مثلن خدا به شما علم کامل و قدرت مطلق خویش را هم اکنون ارزانی بدارد و شما حاکم شوید در حالی که معصوم از خطایید آنگاه همین تصمیم را برای مردم جهان خواهید گرفت یعنی به جز بر اندکی انگشت شمار از مردم غایب میشوید و همچون خورشید پشت ابر، زمین را گرم میکنید.
برادر جان، من معتقدم که امام زمان (ع) حاکم وقت هستند و شخص دیگری نمیخواهد بیاید و حکومت اسلامی تشکیل دهد تا چه رسد به اینکه بخواهد قانون نیز برای آن بنویسد و آنرا به تصویب مردم هم برساند! حکومت اسلامی و قانون اسلامی وجود دارد ولی در قلمرو 10 یا 20 یا … حداکثر 312 نفر(زیرا وعده داده اند اگر 313 نفر شودند آنرا علنی خواهند کرد) و این مشکل آن حکومت نیست که من و شما و امثال ما نمیخواهیم به آن حکومت تن در دهیم و قلبا آن را نمیخواهیم بلکه این مشکل ماست. میگوییم نخیر ما آرزومند حکومت دینی و قانون اسلامی هستیم و اگر حتی پیدایش نکنیم خود آن را میسازیم. ولی عمیقن و عمیقن دروغ میگوییم. یعنی میخواهید من باور کنم که کسی در دنیا هست که واقعن و صادقانه بخواهد به احکام حکومت اسلامی بپیوندد و آرزومند دیدار امام زمان(ع) باشد ولی آن بخشنده ی بزرگوار از او دریغ بدارد؟ مگر همین 10 یا 20 نفر با ما چه تفاوتی جز در میل و انتخابشان داشتهاند؟ آنها هم مثل ما معصوم نیستند و قطعن گناهانی دارند پس چه فرقی دارند؟ مگر می شود باور کرد که امام معصوم بین ما و آنها تبعیض قائل می شود؟ یا اینکه فکر کنیم امام زمان دوست ندارند بر تعداد این عده افزوده شود؟ یا شاید فکر میکنیم که نیاز به ریاضت های وحشتناک و خشن برای ورود به آن قلمرو هست؟ خیر قربان! ما اختیارن و قلبن آن حکومت را نمیخواهیم که اگر میخواستیم به امام معصوم واجب بود حکمها و قوانین را برای رشد ما بر ما فرمان دهد زیرا اگر به کسی که مسیر نیکی را انتخاب کرده است(حتی اگر اکنون غرق گناه باشد) برای رسیدن به نیکی یاری نرسانند به او ظلم کردهاند و این با عصمت ایشان در تناقض است!. حالا به تاریخ نگاه میکنیم و خیلی جالب است که عدهای که حکومت علی (ع) را نمیخواهند غوغا به پا می کنند که اسلام در خطر است و باید عمر و ابوبکر را سریع برای خلافت انتخاب کنیم. جالب است مگر نه؟
و علی 25 سال بر خاک نشست و او را به سبب زیادی کار بر روی زمین و حفر چاه ابوتراب نامیدند و در تمام این مدت حکم خدا را بر 3 یا 4 نفر(سلمان، ابوذر، مقداد، عمار) جاری می کردند. حکم جهاد دادند و فرمودند فردا هر کس که حکومت من را قبول دارد با سر تراشیده در جلوی مسجد پیامبر حاضر شود. صبح فقط همین چهار بزرگ مرد بودند و لاغیرو فرمودند که اگر تعداد یاران من به 17 میرسید آن را علنی می کردم. که متاسفانه هرگز نرسید.
و امام حسن فرمودند من 4 یار میخواهم تا صلح نکنم و حکومتم را علنیکنم و بیش از 2 یار پیدا نشد. و امام حسین 72 یار می خواستند که 83 یا بیشتر یار داشتند و قیام کردند. میدانید که وقتی شمع را روشن کردند شروع به شمارش کردند. و میخواهم بدانید که اگر تعداد از 72 کمتر بود بی شک می رفتند و سکوت می کردند! وامام سجاد 17 و …. و امام زمان 313 نفر میخواهند که حکومتشان را علنی کنند.
من به این عالیجنابان میگویم که نمیخواهد شما تلاش کنید حکومت اسلامی دوم ایجاد کنید. لطفا دکان جلوی دکان ائمه نزنید! همینطوری هم کاسبی آنها کساد است. با اینکه قوانینی از جنس اعلا میفروشند، شما و امثال شما و تبلیغات شما باعث شده که مردم ندانند که ائمه مغازهای هم دارند. و شما که دیگر میدانم جنستان فاسد و بنجل است (فکر و روش دینی تان هم مانند کالاهای بنجلتان بیشتر از چین و روسیهی کمونیستی وارد میشود) قطعن مردم را فاسد و مسموم میکند. نمی بینید همهی مردم گیجند. حتی دیگر نمیدانند از کجا دارند میخورند. از آخور ربای بانکهای دولتی یا از حلقوم یتیم پدر از دست داده در تظاهرات آزادی با کسب شغل لباس شخصی. تف به شما و روش شما و حکومت دینی شما.
خب آیا اگر شما در زمان علی(ع) بودید میگفتید که چون علی نمیآید و حکومت اسلامی خود را علنی نمیکند و مرزهای اسلام در خطر نفوذ بیگانگان است باید فعلن به همین خلیفه ی وقت(ابوبکر ملعون) بپیوندیم و قانون او را که غصب زمینهای فدک است بپذیریم و مهم نیست که قانون غلط است آن را کم کم تغییر میدهیم و اگر مجریان خوبی نداشته باشد آنها را عوض میکنیم؟ یا اینکه می گفتید حکومت خدا بر زمین وجود دارد و تلاش می کردید آن را بیابید و به آن بپیوندید؟ و آنجا آیا درک میکردیم که چرا علی سکوت میکند؟ آیا میزان و اهمیت حق اختیار مردم (حتی مردم نانجیب مدینه که طرفدار غاصب زمینهای فاطمه(س) بودند) را می فهمیدیم؟ آیا غیبت امام زمان برای شما با سکوت علی تفاوتی دارد؟
حال اگر کسی دیگر بیاید و بخواهد وسط حکومت امام زمان تشکیل حکومت اسلامی بدهد برای شما واقعا جک تاریخی حساب نمی شود؟ یا اگر یک نفر مانند معاویهی ملعون از روی باد معده لقبش را در زمان امیرالمومنین، بگذارد امیرالمومنین آیا برای شما تنفر نمیآورد؟ حتی این القاب برای دیگر ائمه نیز قابل گفته شدن نیستند چنان که به امام صادق فرمودند امیرالمومنین و ایشان فرمودند«وای بر تو، این لقب تنها و تنها مخصوص علی ابن ابیطالب است و لاغیر» خب حالا اگر گوشهای شما «ولی امر مسلمین جهان» را بشنود یاد چه کسی می افتید؟ یاد امام زمان یا یاد نوادهی احمق ابوسفیان!(جدا دورهی آخرالزمان شده است. نوادههای ابوسفیان نیز خود را سید معرفی میکنند! ای کاش آیت ا… مرعشی با آن کرامت عجیب و قریب علم انصابشان زنده بودند تا به شما ثابت میکردم. در مورد این کرامت تحقیق کنید مورد اول هم برای شما روشن می شود.خیلیها را ایشان دستور فرمودند عمامهی سیاه بر سر نگذارند… و به دستور ایشان توسط ثبت اسناد ثبت برای خیلیها در شناسنامه کلمهی سید افزوده شده است.)
از شما می پرسم اگر فرض کنیم این نوادهی احمق هم لقبش «ولی امر مسلمین جهان» باشد. آنگاه این استدلال را چه می کنید که میگوید: آیا امام زمان مسلمان است؟ اگر مسلمان هست آیا لقب آن نواده احمق بر این معنی نیست که این احمق، ولی امر، امام زمان نیز میباشد زیرا که این لقب به تمام مسلمین جهان اشاره دارد و استثناء ندارد! خب نکند که همچین عقیدهای دارید شما؟
این که امام زمان صلاح میدانند الان حکومتی ظاهری تشکیل ندهند به نظر شما که میخواهید بر سیرهی آن بزرگوار زندگی کنید و مشتقاید تا شیعهی او (پیرو عملی_پا جای پای ایشان بگذارید ) باشید این مفهوم را نمیدهد که دیگران نیز نباید حکومت دینی ظاهری تشکیل بدهند و اگر بدهند کار اشتباهی کرده اند و مورد تایید آن بزرگوار نیست و آیا این معنی را نمیدهد که اکنون هیچ ساختار حکومتی قادر به اجرای احکام الهی (جز به همین شیوه که ایشان از طریق چندین مامور مخفی در حال اجرای احکام حکومتیشان هستند) نیست و ما نیز نباید دنبال همچین کاری باشیم؟ چرا که اگر بود خود ایشان از من و شما برای مردم و دنیا و آخرتشان دلسوز تر بودند و قدرتشان نیز بر انجام آن خیلی بیشتر و از من و شما و نوهی ابوسفیان ارجح تر بودند و آن را به یقین تشکیل میداند که ایشان پدر رئوف مردم جهانند. پدر مهربان
و تشکیل حکومت دینی ظاهری در این زمان، برای من آنقدر غیرقابل قبول است که مثلا کسی در زمان پیامبر بگوید چون فعلا پیامبر در شعب ابی طالب مدتی محصور است و ما دستمان به او نمی رسد باید خود تشکیل یک حکومت دینی بدهیم و آداب و سنن پیامبر را که از او یاد گرفته ایم پیاده سازی نماییم! و به جای آنکه برای فرج و گشایش پیامبر از محاصرهی شعب تلاش کند به فکر حکومت پیامبر باشد.
و راستی چه فرقی بین عمر و ابوبکر و کسی است که اکنون میخواهد تشکیل حکومت دینی بدهد وجود دارد؟ آن دو ملعون نیز به نام اجرای احکام اسلام (و برای امیال خود) دستگاه خلافت اسلامی را پایه گذاری کردند خلافتی که قرنها باعث فلاکت و بدبختی مسلمانان شد. اکثر ائمه به دست خلفا شهید شدند. و آن دو ملعون بهانه آوردند که علی به سبب جوانی(آقا 30 ساله بودند) نمیتواند حکومت کند و علی بسیار مزاح می کند و لذا لایق حکومت بر مردم نیست و گمان میکنم که اینهایی که هم اکنون بخواهند تشکیل حکومت دینی بدهند نیز بهانه میآورند. البته نمیتوانند بگویند امام زمان سنش کم است. و نیز نمی توانند بگویند بسیار مزاح میکند زیرا که عقلشان نمیکشد مهدی نیز همچون علی در منصب حکومتش با مردم خوش رو بوده و بسیار مزاح خواهد کرد. بلکه بهانهی دیگری می آورند و میگویند او که غیب است نمیتواند بر دنیا حکومت کند! یکی نیست به آنها بگوید احمقها او غیب نیست بلکه این چشمهای گنهکار شماست که او را نمیبیند. (مثلن هر جمعه نیز دعای ندبه میخوانند و میگویند «سلام بر تو ای کسی که از نظرها غایب نیستی» و او اتفاقا در همین ضعف چشم شما نانجیبهاست که احکام حکومتش را میتواند درست انجام دهد. اگر که مردم نیز این را بفهمند و اختیار کنند عدم پذیرش بندگی جبت و طاغوت را (که علماء شیعه این دو را به عمر و ابوبکر در هر زمانی تفسیر کرده اند زیرا شیعه معتقد است که در هر زمانی عمر و ابوبکری برای برگزیدهی خدا وجود دارد!) آنگاه قطعن امام زمان بر این انتخاب مردم آفرین گفته و دعوت علنی خویش را شروع خواهند کرد. چرا بروند و در غربت چند یار غریب از دست حماقت دوستانی چون ما که هنوز نفهمیدهایم دشمن آن بزرگوار را در لباس دین در قلبهایمان پذیرفته ایم گریه کنند.
و هر جمعه با مشت محکم شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه» سر دادهایم بیخبر از اینکه بزرگترین مخالف این «ولایت فقیه» آن بزرگوار است و هر جمعه مرگ را در روز آنجناب بر آن جناب نثار کردهایم و بعد از آن با همان مشتهای گره کردهی گنهکار، دعا کردهایم و همیشه در اعماق قلبهایمان از خود پرسیده ایم که چرا 30 سال است دیگر دعاهایمان مثل قبل مستجاب نمیشود و زمانی که با اتوبوس واحد از نماز جمعه به منزلمان برمیگردیم حداقل یکبار نیست که نشنویم«خدا رحمت کند شاه را.» خود از پدر بزرگی در اتوبوس شنیدم «ما در 30 سال پیش بهتر زندگی میکردیم.مشکلی نبود که داشته باشیم و شب جمعه به مسجد برویم و دعا کنیم و برطرف نشود. انگار هنوز دستهایمان را بالا نبرده بودیم از آسمان می ریخت. شما جوانها که هیچی از زندگی نفهمیدید خدا رحمت کند شاه را ما لااقل جوانی خوبی داشتیم.»
بگذریم از اینکه اصلن با حکومت شاهنشاهی و دیکتاتوری موافق نیستم ولی آیا براستی خدا همینطور بی دلیل بر زبان قومی جاری ساخته است که بر فلان کس رحمت بفرستند! این محبوبیت در قلبها بعد از گذر سالها به نظر شما همینطور به دست می آید یا نه آنقدر بر آنها ظلم شدهاست که به اینجا رسیدهاند که ظلم شاهنشاهی خیلی کم بوده؟
حال اگر کسی بخواهد بیاید و به همین دلیل تشکیل حکومت دینی بدهد به نظر شما نباید پشت ما بلرزد که نکند قرار است خانهی فاطمه را دوباره آتش بزنند؟ برادر عزیز شما که شیعه هستید میدانید ابولوءلوء کیست؟ و مقبرهاش در کجاست؟ همان ابولوءلوء را میگویم که تنها به دلیل خوشنودی قلب فاطمه (س) از عملش بارها و بارها مورد ستایش ائمه بوده است. احادیث زیادی در این مورد هست مثلن امام باقر (ع) فرمودند دستی که عمر را کشت یداله بود.
و آیا میدانید حکومت دینی فعلی از سال 86 برای خوشنودی قلب سنیها و وحدت کلمه با آنها مقبرهی او را پلمپ کردهاست؟ برای دیدن اجرای احکام عمر و ابوبکر توسط حکومت دینی فعلی و دیدن مظلومیت شیعه به کاشان یک سری بزنید بد نیست! بدانید که با بستن درب زیارتگاه آنجناب که نقطهی تمایز شیعه و سنی در این مملکت است دیگر درهای صبر خدا هم بسته شده است و اینها باید به زودی بروند و من شک ندارم در این رفتن. راستش از سال 86 یقین کردهام.
و چه می شد که به جای وحدت با دشمنان بی بی دو عالم (س) بفکر وحدت با همین جنبش سبز ضعیف و بی دست و پا بودند و کمی در این خصوص برای حفظ ظاهر حکومت مسخرهی دینیشان و منافع ملی کشور از بعضی تعصبات خود کوتاه می آمدند و مثلن یک شبکهی تلویزیونی را به آنها میدادند و روزنامههایشان را نمیبستند؟ لااقل که اکثر جنبش سبز شیعه بودند و امام زمان را قبول داشتند.نه مثل احمدی نژاد با کذب هالهی نورش باعث خندهی عام و خاص به اعتقادات شیعه شده و نه مثل احمدی نژاد مزدور که برای اولین بار در تاریخ شیعه رفت و بعنوان رئیس جمهور و صاحب رای 70 میلیون شیعه پشت سر امام جماعت سنیها نماز خواند و ما را خوار و خفیف کرد. همان سنیهایی که امام صادق فرمود «هر رکعت نماز آنها معادل یک زنا برایشان نوشته خواهد شد» دیگر از نماز جماعتشان خبر ندارم که چه درکاتی نصیبشان می کند. البته به عقیدهی من او و اربابش هر دو قلبا سنی هستند زیرا از زمانی که تعظیم و دست بوسی این بردهی حلقه به گوش را در تلویزیون دیدهام، دیگر به این نتیجه رسیدهام که او هر چه میکند دستور ارباب است و اصلن بی اجازهی ارباب یک جرعه آب هم نمیخورد.
و شاید علت آن که امام زمان(عج) فعلا حکومت خویش را ظاهر نمیکنند این باشد که ایشان میخواهند حکومت را با اختیار کامل بر مردم پیاده سازی کنند نه به اجبار بر مردم تحمیل کنند که اگر میخواستند اینکار را بکنند شما نیز بهتر از من میدانید، برایشان کاری نداشت که مثلن با کرامتی ویژه یک موج تبلیغاتی_روانشناسی (خیلی قویتر از امواج تلویزیون ایران ) در جهان پخش کنند که همگی شیفتهی آن بزرگوار شوند. و اینجا من یاد شمع خاموش کردن جدشان امام حسین(ع) در صحرای کربلا میافتم که مختارید بروید و جانهایتان را حفظ کنید واکثرن رفتند قبل از این که شمعشان روشن شود.
واگر ایشان برای اختیار مردم در تشکیل حکومت اسلامی و الهی که بی شک آن حکومت حق است و برای مردم جهان بهترین است اینقدر ارزش قائلند که حاضر نیستند حتی به قیمت پیاده شدن عدالت در جهان، اختیار و آزادی مردم را بگیرند آنگاه آیا ما باید با دمکراسی و آزادی مردم و حق انتخاب آنها مخالفت کنیم و بگوییم که مردم نمی دانند چه چیزی برایشان خوب است و دمکراسی و قدرت انتخاب و اختیار مردم، چیزی جز فریب کاری نیست!؟ خیر برادر من! نباید حتی به بهانه ی بهترین چیزها _حتی به بهانه ی پیاده شدن اسلام و حتی به نام عدالت جهانی _ اختیار از حتی یک مورچه در تعیین مسیرش گرفته شود.که علی (ع) می فرماید به خدا قسم تمام ملک هستی را به من بدهید تا اینکه پر کاهی را از دهان مورچه ای بگیرم هرگز چنین نخواهم کرد. شاید اصلا مردم دیروز اسلام را خواسته باشند و امروز نخواهند. آیا باز هم باید شما با حکومتی خود ساخته و به نام اسلام و بدون اینکه به مردم قدرت رای گیری واقعی بدهید، احکامی را که با حدس و گمان فکر میکنید احکام اسلام هستند بر آنها پیاده کنید؟ و از آنها نمی پرسید که چه چیزی خوب است یا بد؟ و می گویید که پیامبر هم همین طور بوده؟ خدا پدرتان را بیامرزد آن پیامبری که در اصل دین کسی را اجبار نکرد چگونه می خواهد در جزییات احکام دین مردم را مجبور کند؟ و این را که فرمودهاید: «البته قطعا از مردم سوال نمیکردند چه چیزی خوب است چه چیزی بد است؛ بلکه احکام الهی را پیاده میکردند.دمکراسی اسلامی از نظر من یعنی همین»
من هم با شما در این مورد اختلافی ندارم که پیامبر خوبی یا بدی چیزی را از مردم سوال نمیکردند زیرا که ایشان از خدای بزرگ احکام را مستقیم دریافت میکردند و اگر از مردم در مورد صحت حکم خدای بزرگ سوال میشد دیگر نعوذ باا… بایدبه عقل پیامبر شک میکردیم. ولی مسالهای که برادر من به آن دقت ندارد این است که اولا مردم اختیار داشتند که حرف پیامبر را بپذیرند یا نپذیرند. و ثانین پیامبر مجهز به معجزات و کرامات به عنوان دلیل صحت گفتارش بود (با اینکه امین بود ولی باز هم خدا برای مردم معجزات و دلایل محکم گذاشت) و ثالثا اینکه اکنون شما که میخواهید به جز امام زمان کسی یا کسانی حکومت دینی را تشکیل دهند آیا می توانید حداقل یک نفر بیابید که بتواند احکام خدا را مستقیم از خود خدا دریافت کند تا دیگر نیازی نباشد از مردم سوال کند. راستی شما میدانید که ما بنا به روایات زیادی می دانیم که پیامبر خدا بعضی اوقات چندین روز منتظر وحی الهی بوده اند و خود نیز نمی دانستهاند تصمیم بر چیست! و هرگز جرات نکرده اند که تصمیمی از پیش خود بگیرند. (مثال: بارزترین مثال را شما نیز شنیده اید. حدیث غدیر خم که کاملا سیاسی نیز میباشد. پیامبر خدا فکر نمی کرد که باید اینکار را بکند. یعنی جانشینی علی را اعلام نماید که ناگهان جبریل با قاطعیت و جدیت کامل به پیامبر گوشزد میکند که اگر هم اکنون و در اینجا اینکار را نکنی گویی که هیچ کاری تا کنون نکردهای!!! کافیست به آیات مربوطه مراجعه کنید تا شدت تهدید شدن پیامبر را خود ببینید) خب سوال این است که شما چطور میخواهید یک حکومت دینی تشکیل دهید در حالی که اینگونه پیامبر خدا تهدید میشود و حتی به شما در خواب الهام هم نمیشود تا چه رسد به وحی در بیداری.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»