مردم عادی درگیر مسایل بسیاری هستند. این مسایل برآیندها و انگیزشهای مختلف را در جامعه ایجاد کرده آنچنان که هر کس میخواهد قدمی در این ارتباط بردارد. «کوچه» فکر میکند که گاهی اوقات انعکاس همین حرفهایی که در میان مردم ، در کوچه و بازار و اماکن مختلف زده میشود، نشانگر همان چیزهایی است که بطن بسیاری از حوادث در جامعه است.
چندی پیش مطلبی پیرامون برنامه شستو شوی مغزی توسط امواج رادیویی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در بخش شایعه رادیو کوچه انتشار یافت. آنچه در پی میآید، بخش چهارم مکاتبات الکترونیکی دو نفر در ارتباط با این موضوع است که برای رادیوکوچه ارسال شده است:
و برادر جان، فرمودهاید: «اما اگر این نخبگان براساس خواستهی مردم عمل کنند نه دستورات الهی همین میشود که در غرب اتفاق افتاده»
سوال این است که با توجه به توضیحاتی که در فوق داده شد چطور نخبگان مملکت(که البته در مورد نحوه ی انتخاب شدن اینها نیز نمی دانم چه توضیحی دارید) بتوانند دستورات الهی را اجرا کنند. قطعن منظور شما دستوراتی است که از یک حکومت دینی میآید. تشخیص این که چه دستوری هم اکنون یک دستور الهی است از کجا باید بیاید؟ آیا غیر از این است که از امام معصوم باید پرسیده شود؟ اگر بخواهیم بر اساس دین تصمیم بگیریم کجا باید بجنگیم و کجا باید صلح کنیم؟ کجا باید مثل امام حسن باشیم و کجا باید همچون حسین شمشیر برکشیم؟ و اگر میشد که غیر معصومین نیز دستورات الهی را از کانالی غیر از کانال معصوم از خدای متعال بپرسند یا خود کشف کنند دیگر نیازی به وجود امام معصوم در عصر حاضر نبود.حال فرض محال میکنیم که دستورات را نیز میدانستیم و این که مردم نمیخواهند این دستورات اجرا شوند ایا به نظر شما باید هنوز هم این دستورات اجرا شوند؟ آیا شما راضی میشوید که عدهای را به اجبار به کاری که دوست ندارند آن هم به نام خدا و دستورات الهی وادار کنید؟ و میخواهید زندگیای را که خدا از بخشش خویش به آنها داده بر کامشان تلخ کنید که میخواهید دین خدا را اجرا کنید؟ پس چه میشود قدرت اختیار آن بندههای خدا. و چه می شود آزادی آنها در پذیرش آیین شما؟ و این چه آیینی است که میخواهد به زور در همه جا پیاده شود؟ این چه آیینی است که به جای اینکه به شیرین کردن زندگی مردم بپردازد حاضر است زندگی مردم برآنها زهرمار شود ولی خودش اجرا شود؟ همچنین من نمیدانم واقعن از دید شما در غرب چه اتفاقی افتاده است که میخواهیم ما از هم اکنون از آن پیشگیری کنیم؟ آیا در غرب در دین خدا بدعت آورده شده است و مثلن مانند اینجا تمام علماء شیعه شطرنج را قبلن حرام میدانستهاند و حالا یکی آمده و حلالش کرده است؟ یا اینکه زیارت نامهی تقلبی آن هم به زبان عربی با یک مقبرهی پر هزینه برای حلال کنندهی شطرنج ساختهاند؟ یا اینکه مانند اینجا عزاداری امام حسین را با موسیقی ترکیب کردهاند و تیس تیس باندهایشان در روز عاشورا گوش مردم را چرکین کرده است؟ یا اینکه آنها در روز عاشورا با ماشین چند تظاهر کنندهی غیر مسلح و بی دفاع را زیر می گیرند؟ اصلن آنها دین خدا را می شناسند که بدعتی هم آورده باشند؟ یا اینکه نه در غرب زیاد سکس میکنند و … خب مگر در ایران مردم اینکار را نمی کنند. به چت روم های یاهوی ایرانیها یک سری بزنید لطفن. تعداد خودارضایی و همجنسبازی که هر روز در حال افزایش است را میتوانید نمودار با رشد بی سابقه درست کنید. آیا صرف حجاب ظاهری (آن هم با چادر ملی بدتر از مانتو) برای ما پاکی آورده است؟ یا اینکه در غرب به راحتی میتوانید نهی از منکر کنید و صحبت سیاسی کنید و هم اکنون من در اینجا از ارسال این ایمیل که از خصوصیترین قسمتهای زندگی خصوصی یک انسان است نیز واهمه دارم؟ چرا نخواهیم مثل غرب باشیم و کمی پیشرفتهتر شویم؟ در غرب فکر میکنید که مسلمان واقعی با اعتقاد کامل به امام زمان ودین شیعه و نماز و روزه نیست ؟ چه میشود که ما هم مسلمان باشیم و هم سیستم بردگی برای یک حکومت دروغین دینی را رد کنیم و سیستم دمکراسی تجربه شده ی موفق غرب را برای زندگی غیر دینی خویش تا ظهور حکومت مهدی موعود پیاده کنیم؟ درست است که غرب در دین پیشرفتی نکرده است ولی پس رفت که نکرده است. دنیا را که دارد. خیلی بدبین باشیم ان است که بگوییم غرب فقط دین را فراموش کرده است. و فراموش شدن بهتر از تحریف شدن است.
و برادر جان، فرموده اید: «اینکه قانون اجرا نمیشود و یا قانون غلط است،بحث دیگری است» و من هم باید بگویم که از نظر ما قانون فعلی هم کلن غلط است(زیرا قانون تشکیل یک حکومت دینی است) و هم این قانون قابل اجرا نیست و لذا اجرا نمیشود(زیرا هیچ حکومت دینی قابل استقرار نیست) و هم مجریان و مدیران نالایقی دارد زیرا همگی به دلیل نیرنگ مذهبی به جایگاه شغلی خویش دست یافتهاند و نه تخصص در مدیریت، که باید به سبب آن تخصص شغل فعلیشان را تصاحب می کردند. و این است که دیگر واضح است ما خواستار اضمحلال رژیم فعلی و قانونش و جیره خواران پستش باشیم و اینکه این بنای کلنگی، بسیار خطرناک است و باید ویران شود.
و ما چه کنیم که انتخاب مردم کشور ایران در سال 57 این قانون بی در و پیکر بوده است. شرم باد بر آنها در قبال انتخاب سال 57 که حتی حق انتخاب کنونی ما را نیز با انتخاب خویش از بین بردهاند و ما را از کودکی به بردگی جبت و طاغوت فروخته اند. به گونهای که دیگر نمیتوانیم حتی از یک رفراندوم ساده در سطح جامعه سخن بگوییم.
ای کاش پدران متخلف ما از حکم مهدی(عج) که حکم بسیار روشن و صریحی بود و هست و آن حکم چیزی جز انتظار نیست سر باز نمی زدند و به حکم طاغوت پیری که به آنها وعده ی آب و برق رایگان را داده بود به اینجا که اکنون یارانههای آب و برق را نیز میخواهند حذف کنند، نمیرسیدند. بله این است نتیجهی سرپیچی از حکم امام معصوم و بدانید تا قلبهای مردم از درون انتخابی دیگر ننماید وضعیت بدتر خواهد شد (از هر لحاظ ) و بهتر نخواهد شد و تر و خشک برای انتخاب جمعی خواهند سوخت و این است دمکراسی خدا حتی در خصوص نزول عذاب.
میدانم که میخواهید بگویید خب اگر حکم انتظار معنایش این است که هیچ کاری نکنیم پس خود شما اولین نفری باش که دست از هر کاری می کشد. ساکت شو و منتظر شو.
خیر برادر عزیز انتظار معنایش این نیست در نظر ما. بگذار تا مفصل برایتان بگویم.
اگر مثلن شما با خانمی زیبا در یک رستوران قرار گذاشته باشید و ساعت 9 منتظر ایشان باشید تا بیایند و هم اکنون 8:55 باشد شما نباید این برداشت را داشته باشید که چون منتظر هستید نباید هیچ کاری بکنید و حتی غذایی که بر روی میزتان است را نخورید. خیر انتظار شما در این مثال انتظاری مکانی است. یعنی اینکه نباید از جایی که هستید تغییر مکان داشته باشید و مثلن نباید به خیابان بروید دنبال یک خانم زیبای دیگر بگردید به این بهانه که هنوز اولی نیامده!
شما در این مثال منتظر شخصی هستید در مکان خاصی. یعنی انتظار شما هم مکان را در بر می گیرد (وباید از تغییر آن بپرهیزید ) و هم شخص را.
اما بیاید مثلن فرض کنیم شما هم اکنون از سر میز غذا بعد از گفتو گو با آن زن زیبا در آن رستوران بلند شدهاید و منتظر خبر تایید یا عدم تایید پیشنهاد ازدواجتان هستید. اینبار نیز با اینکه منتظر هستید ولی منتظر چیزی دیگر هستید و دیگر انتظار شما مکانی نیست(نباید در مکان خاصی منتظر باشید و میتوانید تغییر مکان داشته باشید) بلکه انتظار شما به معنای دست کشیدن از کاری است که با یکی از دو حالت تایید/عدم تایید آن خانم در تناقض باشد. مثلن شما نباید اقدام به راهاندازی مراسم عقد و … و دعوت مردم برای ازدواج با آن خانم زیبا نمایید. زیرا هنوز معلوم نیست که «بله» بگوید. از طرفی از نظر اخلاقی نباید به کسی دیگر نیز در حین این انتظار پیشنهاد ازدواج بدهید زیرا هنوز معلوم نیست که «نه» بگوید. پس انتظار شما در اینجا دست کشیدن از انجام اعمالی خاص است. حال سوال این است براستی انتظار شیعه برای مهدی از چه نوع انتظار است؟ شیعه باید از چه کارهایی دست بکشد تا منتظر مهدی باشد؟
من نظر خود را اول می گویم.شما بعدن برایم ارسال کنید.
به نظر من بر خلاف مثال ما انتظار مهدی مکانی نیست. انتظار مهدی انتظار دست کشیدن از کار روزمره و تجارت و سیاست نیز نیست.انتظار مهدی انتظار رها کردن مدیریت کشور و اقتصاد نیست. ولی بدیهی است که انتظار مهدی انتظار و دست کشیدن از تشکیل حکومت دینی است! حتی در خیلی از احادیث به این شکل عنوان شده است «منتظران حکومت عدل الهی»
یعنی ما باید منتظر ایشان باشیم برای تشکیل حکومت دینی و نباید تا ایشان نیامده به خیابان رفته و دنبال کسی دیگر برای تشکیل حکومت دینی راه بیفتیم و شعار بدهیم تا خود حکومت دینی تشکیل دهیم.
و برادر جان، فرموده اید: «این نکته در ذهن من باقی ماند که من میگویم نظام اسلامی حکومت مردم بر مردم نیست . حکومت مردم بر مردم فریبکارنه ترین حرفی است که ملتها را با ان سرکار گذاشتهاند.»
و من هم می گویم بله درست می فرمایید حکومت اسلامی حکومت مردم بر مردم نیست بلکه حکومت خدا بر مردم است ولی با شما موافق نیستم که حکومت مردم بر مردم فریب باشد بلکه آن را یک انتخاب برای مردم می دانم در کنار انتخاب حکومت جبت و طاغوت و در کنار حکومت عدل الهی و اسلامی مهدی موعود و جز برای حکومت مهدی عنوان «حکومت اسلامی» را برای احدی دیگر صحیح نمی دانم. باز میبینم که در داخل همان پاراگراف میفرمایید: «من اعتقاد دارم مردم اگر به این سطح رسیده اند که مایلند احکام اسلامی اجرا شود عالمان دینی را طی یک فرایند دمکراتیک انتخاب میکنند. البته عالم دینی حتما منظورم روحانی نیست و عالم دینی موظف به اجرای دستورات دینی با روش پیامبر و علی است. » خب دوست خوبم سوال برای ما پیش می آید که مگر عالم دینی که شما می فرمایید دمکراتیک انتخاب شود، مصداق حکومت مردم بر مردم نیست؟ و بدتر از آن این سوال پیش می آید که چرا باید مردم عالم دینی را به جای متخصص و عالم همان شغل انتخاب کنند؟ آیا میخواهید وزارت دین راه بیندازید؟ مگر عالم دینی میتواند عالم اقتصادی هم باشد؟ یا می تواند یک عالم مخابراتی هم باشد؟ یا مدیریت بلد است و درسش را خوانده است؟ یا اینکه سالها با سیاستمداران به سر و کله ی هم زده اند و فردی پختهی سیاسی است که بشود بر روی شانه ی او بار کارهای سنگین کشور را گذاشت؟ و نیز فکر میکنم که شما دستوراتی را که حکم حکومتی خدا بر پیامبر و علی بودند با دستورات دینی آنها به دلیل اینکه شخص واحدی هر دو را پیاده سازی میکرد اشتباه گرفته اید. آنها به هر دو حوزه علم اشراف کامل داشته اند و از منبع مستقیم وحی احکام حکومتی و نیز دینی و حتی طبی و …. را دریافت میکردهاند. و شاید همین برای شما این باور را آورده باشد که هر حاکم متخصص و صالح باید عالم به دین نیز باشد و چون متخصصی لایق که عالم دین نیز باشد سراغ ندارید میروید سراغ عالم دین و با خود میگویید لااقل شبیه پیامبر عالم دین است. خب کم کم کار تخصصی هم یاد میگیرد. غافل از این که تا او یاد بگیرد قطعن فاتحهی ما هم خوانده شده است. و اصلن من نمیدانم چرا باید پست رهبر و ریاست جمهوری یک جامعه کلاس درس سیاست و مشق اقتصاد باشد و مدام آزمون و خطا بکنند تا ما را به قهقرای کنونی برسانند و یک روز بگویند ما آهن پاره نمیخواهیم و روز بعد بیایند و بگویند انرژی هستهای حق مسلم ماست.
عالم دینی ما میتواند با مراجعه به منابع فقه و … حداکثر مسایل دینی ما را آن هم با وجود احتمال خطا، بیان بدارد. زیرا که او عالم دینی است. یعنی علم به بخشهایی از دین شیعه دارد. اما او قطعن علم به سیاست و اقتصاد و کشاورزی و نان شکم مردم و روابط خارجه و …. ندارد و نمیتواند برای بهبود این جنبهها پلن و نقشه داشته باشد و حتی اگر به او پلن هم بدهند نمیتواند آن را درک و اجرا نماید. او وقت یادگیری هر دو را نداشته است. اگر هم کسی نابغه باشد و هر دو را با هم یاد بگیرد باید در هر حوزهای که نظر میدهد نظرش برخواسته از علم همان حوزه باشد. اگر در حوزه ی دین نظر میدهد نباید سیاست بازی کند و نظر دینی مبتنی بر سیاست را بدهد و اگر در حوزه ی سیاست نظر می دهد نباید نظرات سیاسی خویش را به شکلی دینی بیان نماید تا باعث فریب مردم دیندار شود. ونیز این که تاکید میکنم اگر مردم به این سطح از درک رسیده باشند که مایل به اجرای احکام اسلامی باشند مطمئن باشید حکومت مهدی را اختیار خواهند کرد و آن امام معصوم نیز بدون حتی یک ثانیه فاصله به درخواستشان لبیک خواهد گفت و حکومت خویش را برای اجرای احکام اسلام ظاهر خواهند کرد.
و برادر جان، فرمودهاید: «عالم دینی باید سیستمی را ایجاد کند که نظام تربیتی اسلام حاکم شود و مردم مومن شوند. روز به روز به خدا نزدیکتر شوند چون این حق مردم است.» و مساله بزرگ اینجاست که آیا عالم دینی ما توانایی ایجاد چنین سیستمی را به سبب علمش به دین دارد؟ از شما بعید میدانم که به این سوال پاسخ مثبت بدهید. شما که میدانید طراحی یک سیستم مثلا برای یک اداره ی کوچک و تنها برای یک هدف کوچک آن اداره یعنی چه؟ تا چه رسد طراحی و معماری استراتژیک اهداف بلند مدت دنیوی و اخروی یک عده از مردم متدین خداپرست. وای که چه توقع بزرگی از یک عالم کوچک دینی دارید؟ بماند این مساله که اصلن ما به چه شکل میتوانیم به این عالم دینی و علمش اعتماد کنیم(زیرا دین مانند علوم دیگر نیست که بشود با آزمون و امتحان آن را ارزیابی کنیم و مدرک بدهیم) و نیز اینکه چه راهکاری برای زمانی که این عالم دینی ما فاسد شد دارید؟ زیرا قدرت شغلی در اغلب موارد عامل فساد اخلاقی است یا لااقل احتمال آن را بالا می برد.
و چون هر حکومتی جز حکومت دینی معصوم چیزی جز فریب نیست ما نباید زیر بار هیچ حکومتی برویم. یعنی مردم نباید حکم کسی یا عدهای را بپذیرند. پس نتیجه می شود که خودشان تصمیم بگیرند که چه کنند و این راهی ندارد جز تشکیل احزاب و ایجاد دمکراسی واقعی با قدرتی بالا در عزل و نصب کارمندان و نوکران مردم در پستهای خدماتی مانند ریاست جمهوری. یعنی باید جایگاههایی مانند ریاست جمهوری در حد نوکری و کارمندی مردم تنزل قدرت دهند. نباید کسی بر مردم حکم دهد. باید کار مردم را انجام دهند. قانون نیز باید منطبق بر قوانین اکثر کشورهای دنیا و بر اساس حقوق بشر و نظر مردم و به منظور رونق تجارت و اقتصاد با جهان و تعامل و روابط بیشتر با دنیا چیده شود. و قوانین باید بیشتر قوانین کسب و کار باشند که هیچ ربطی به دین ندارند و هر جا که قانونی به اخلاق یا به دین ارتباط داشته باشد باید به قوانین بین المللی و حقوق بشر مراجعه کنیم زیرا ما نمیتوانیم قوانین دینی را خود از متن دین فعلی که ناقص به دست ما رسیده استخراج کنیم و حتی اگر اینکار را با حدس و گمان بکنیم باز نمی توانیم اجرا کنیم. چون که به دلایل فوق حکومت دینی نمیتوانیم داشته باشیم و باید این کار را به امام زمان واگذار کنیم و در خصوص اصلاح قلبهای خودمان از انتخابهای زشت قدمی برداریم تا شاید به ظهور آن حکومت کمکی کرده باشیم.
راستی اگر شما انتظار و دست از کار کشیدن را برای مهدی جز این تعبیر میکنید به من هم آن نظر را منتقل کنید. ولی قطعن شما هم بعد از این توضیحات قبول دارید که انتظار یعنی توقف در یک امر یا کار پس یادتان نرود باید حتما یک چیز را تا آمدن آن بزرگوار (تاکید می کنم تا آمدن آن بزرگوار) متوقف نمایید و دست از آن بکشید تا بشود به شما گفت منتظر هستید.
حال ما منتظر آن حاکم پاک هستیم تا نه اینکه خود را بر ما ظاهر نماید بلکه برای ما حکومت دینی خویش را که هماکنون نیز به آن مشغولند ظاهر نمایند. خب به مثال اولمان برگردیم و فرض کنیم که کسی دیگر بیاید و بخواهد با وعده و یا با زور شما را از سر میزی که تا 5 دقیقه ی دیگر آن خانم زیبا می آید بیرون کند، شما که منتظر مکانی آن خانم هستید چه میکنید؟ میگویید من منتظرم و نباید با این آقا مخالفت کنم؟ یا نه میگوید برو گم شو و یک مشت در دهان طرف می کوبید؟
بله و ما منتظران مهدی هم اگر کسی دیگر بخواهد بیاید و کاری کند که ما از انتظار تشکیل حکومت دینی دست برداریم با مشتی محکم بر دهانش خواهیم کوبید. مشتی که قدرتش از منطق است و بر وجدانها جاری می شود. مشتی که اگر حتی با دستبندهای بسیار آن را ببندند باز در زمزمه های دعایش، آزادی بیانش را زمزمه خواهد کرد و به اجابت خواهد نشاند (و او امام سجاد (ع) را برای نمونه دارد)
و اگر همچون آزاد مردانی که برای آزادی بیان که قدرت شیعه در آن است(زیرا سلاحش منطق است و منطق نیازمند آزادی بیان است) و برای مفهوم واقعی انتظار شهید شدند(اگر چه اغلب گمنام بودند و حتی خود نمیدانستند که منتظرند). کشته شویم ثواب منتظر واقعی برایمان نوشته خواهد شد زیرا که زیر بار زور حکومتی دیکتاتوری به نام دین نرفتیم و واقعن منتظر حکومت عدل مهدی بودیم و این مرا یاد حدیثی از امیرالمومنین (ع) می اندازد که :«هرگز زیر بار بندگی کسی مرو زیرا خدا تو را آزاد آفریده است.»
و این حدیث یعنی فقط بندگی و حکم باید برای خدا باشد و حتی حکم دادن با معصوم نیز نیست بلکه او حکم را دریافت میکند و فقط بر ما ابلاغ می نماید و در اجرای حکم با علم بالای خود یاریمان می رساند و غیر معصوم نمیتواند حکم خدا را جاری کند زیرا به او اعتمادی نیست. زیرا که نشانه ای ندارد برصحت ادعایش. زیرا به خاطر غرایزش همه کار میکند حتی شاید حکم را وارونه کند و زیرا معلوم نیست فردا چه میشود.
دوستانم میگویند ننویس. میاندیش. شاید راست بگویند این نوشتن تنها وقت تلف کردن باشد. میگویند مردم نمیخواهند بخوانند تا چه برسد که بخواهند بفهمند و تا چه رسد که بخواهند عمل کنند. ولی من خوش بین هستم به مردم کشورم. به وطن عزیزم و زادگاه نیاکان پاک سرشت و آزادیخواهم.
اکنون 5 صبح است و من تمام شب را در حال نوشتن و اندیشیدن بودهام وامیدوارم که پند دوستانم صحیح نباشد و خون اجداد داریوشیمان در رگهای غیرت کوروشیمان بار دیگر به خروش بیاید و آزادی خویش را از این قوم بدتر از مغول که به جای کتابخانهها، مغزها و به جای جانها، اعتقادات مردم را غارت کرده اند، باز پس گیرند ولی با این همه میترسم از اینکه شاید پند دوستان درست باشد و خون اجداد شل و وارفته ی حافظ میراث خرافات ما اثر کرده باشد که در آن صورت:
کشتهی غمزهی تو شد حافظ ناشنیده پند _______ تیرسزاست هر که را درک سخن نمیکند
شاد و اهل تفکر باشید
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»