محبوبه / کوچه
mahboobeh@koochehmail
دهم اسفند سال 1325 مصادف با زادروز «عمران صلاحی» شاعر، نویسنده، مترجم و طنزپرداز ایرانی است. عمده شهرت صلاحی در سالهایی بود که برای مجله هایی روشنفکری آدینه، دنیای سخن و کارنامه بهطور مرتب مطالبی با عنوان ثابت «حالاحکایت ماست» مینوشت و از همان زمان وی بر اساس این نوشتهها «آقای حکایتی» لقب گرفت.
با درختی که زند سر به فلک
به زبان مِه و ابر
به زبان لجن و سایه و لک
به زبان شب و شک حرف مزن
با درختان برومند جوان
به زبان گل و نور
به زبان سحر و آب روان
به زبان خودشان حرف بزن
تهران – 13/5/59 صلاحی
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
عمران صلاحی در دهم اسفند سال ۱۳۲۵ در امیریه تهران به دنیا آمد. مادرش متولد سمنان و پدرش اهل اردبیل بود. تحصیلات ابتدایی خود را در شهرهای قم، تهران، و تبریز به پایان رساند. نخستین شعر خود را در مجله اطلاعات کودکان به سال ۱۳۴۰ چاپ کرد. او پدر خود را در همین سال از دست داد.
صالحی فوق دیپلم زبان انگلیسی را از دانشگاه تهران گرفته بود، اما هیچ وقت آن را دنبال نکرد و بلافاصله، سال 45 وارد تحریریه روزنامه توفیق شد، عمران صلاحی نوشتن را از مجله «توفیق» و به دنبال آشنایی با «پرویز شاپور» در سال ۱۳۴۵ آغاز کرد. سپس به سراغ پژوهش در حوزه طنز رفت و در سال ۱۳۴۹ کتاب طنزآوران امروز ایران را با هم کاری «بیژناسدیپور» منتشر کرد که مجموعهای از طنزهای معاصر بود. او شعر جدی هم میسرود و نخستین شعر او در قالب نیمایی در «مجلهخوشه» به سردبیری احمد شاملو در سال ۱۳۴۷ منتشر شد و بعداز انقلاب هم در تحریریه «گل آقا» مشغول شد.
او سپس در سال ۱۳۵۲ به استخدام رادیو درآمد و تا سال ۱۳۷۵ که بازنشسته شد به این هم کاری ادامه داد. او همچنین سالها هم کار شورای عالی ویرایش سازمان صدا و سیما بود.
عمران در سال ۱۳۵۳همزمان باانتشار کتاب «گریه در اب» با «طاهره وهابزاده» ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو فرزند به نامهای یاشار و بهاره است.
او در کنار فعالیت مطبوعاتی بیش از 25 جلد کتاب منتشر کرد، از جمله کتابهای او «قطاری درمه»، «ایستگاه بینراه»، «هفدهم»، «پنجره دن داش گلیر»، «به زبان ترکی آذربایجانی»، «رویاهای مرد نیلوفری»، «شاید باور نکنید»، «یک لب و هزار خنده»، «حالا حکایت ماست»، «گزینه اشعار»، «آی نسیم سحری»، «ناگاه یک نگاه»، «ملا نصرالدین»، «از گلستان من ببر ورقی»، «باران پنهان»، «هزار و یک آینه»، «آینا کیمی»، «به زبان ترکی آذربایجانی» و «تفریحات سالم».
عمده شهرت صلاحی در سالهایی بود که برای مجلات روشنفکری آدینه، دنیای سخن و کارنامه به طور مرتب مطالبی با عنوان ثابت «حالاحکایتماست» مینوشت و از همان زمان وی بر اساس این نوشتهها «آقای حکایتی» لقب گرفت.
و اما سرانجام عمران صلاحی ساعت ۴ عصر یازدهم مهر ماه سال ۱۳۸۵ با احساس درد در قفسه سینه راهی بیمارستان کسری شد و از آن جا به بیمارستان «توس» منتقل شد و در بخش سیسییو بستری شد. همان شب پزشکان از بهبود وضعیت وی قطع امید کردند و سحرگاه از دنیا رفت. ساعاتی پس از درگذشت وی جمعی از اعضای کانون نویسندگان ایران در برابر بیمارستان توس حاضر شدند.
پس از مرگ عمران دوستدارانش مراسمهای بسیاری را برای وی تدارک دیدند. در حالیکه کم تر از ۳ ماه ازفوت او میگذشت بیش از ۱۲۰ برنامه بزرگ داشت در نقاط مختلف ایران برای وی برگزار شد که در نوع خود بیسابقه بود.
منابع:
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»