سردبیران 6 سایت خبری ایران در نامهای به سایتها و روزنامههای آمریکایی و اروپایی، ضمن انتقاد از نحوه پوشش اخبار ایران در حوادث پس از انتخابات، به رفتار غیرحرفهای این رسانهها در دامنزدن به آشوب و تنش در ایران و انعکاس اخبار نادرست و حاشیه ای اعتراض کردند.
در این نامه که به امضای سردبیران سایتهای الف، تابناک، جهان، خبرآنلاین، فردا و همشهری آنلاین رسیده، آمده است:
همکار محترم؛
حوادث 8 ماهه گذشته پس از انتخابات ریاست جمهوری 22 خرداد(12 ژوئن) و نحوه انعکاس آن در رسانههای بینالمللی از جمله رسانه شما باعث شد ضمن یادآوری چند نکته مهم درباره تولید و و توزیع اخبار ایران در غرب، سوالاتی در چارچوب استانداردهای حرفه مشترکمان طرح و از شما بپرسیم:
1 – خبرنگاران غربی که به تهران میآیند، معمولن در هتلهای منطقه شمالی پایتخت و محل زندگی خانوادههای نسبتن ثروتمند مستقر میشوند و مشاهدات خود در محل استقرارشان را به نام «خواسته مردم ایران» به مخاطبان شما انتقال میدهند. به عنوان مثال در انتخابات سال1384 (2005)، خبرنگاران غربی با مشاهده کارنوالها و جو تبلیغاتی شمال تهران، به مخاطبان شما خبردادند که احتمال پیروزی آقای معین بیش از بقیه است در حالی که دیدیم ایشان در انتخابات آن سال نفر پنجم شد و فقط 13 درصد کل آرا کل ایران را به دست آورد.
به نظر شما آیا اقدام خبرنگاران شما در تعمیم مشاهدات از علایق و رفتار شهروندان مناطق شمالی تهران که حداکثر 5 درصد جمعیت ایران را شامل میشوند، به کل جمعیت ایران، کاری حرفهای و منطقی است؟ آیا خبر دارید که ایران شامل 1200شهر میشود ولی خبرنگاران شما همیشه فقط در یکی از این شهرها (شمیران در شمال تهران) مستقر میشوند واین شهر از نظر سلیقه سیاسی و علایق و رفتار شهروندان، هرگز نمونه خوبی برای تعمیم به کل کشور نیست. آیا این نحو اطلاعرسانی متعارف شما از ایران، صادقانه و حرفهای است؟
2 – در هفتم تیر (28 ژوئن) ، یک وبلاگ بیهویت با ارایه عکسی اعلام کرد دختری بنام «ترانه موسوی» توسط ماموران رژیم ایران در تظاهرات بازداشت و شکنجه شده، مورد تجاوز قرار گرفته، سوزانده شده و باقیمانده جسدش در بیابانها رها شده است. این خبر بلافاصله توسط همه رسانههای غربی منتشر شد بدون اینکه منشا آن مشخص باشد. تلاش خبرنگاران ایرانی برای یافتن سوابق هویتی، محل زندگی، کار، مدرسه، خانواده، دوستان و حتی یک عکس دیگر از این دختر بینتیجه بود. اما در غرب؛ رسانهها چنان موضوع را پوشش دادند که عکس «ترانه موسوی» در تجمعات اعتراض آمیز روی دستها بلند بود و حتا در21 جولای سناتور تدیوس کوتر با بردن عکس بزرگ ترانه موسوی به کنگره آمریکا، داستان دستگیری، تجاوز و قتل این دختر را بازگوی کند.
به نظر شما آیا انتشار خبری به این ابعاد از منبع یک وبلاگ گمنام و بینام و نشان، اقدامی حرفهای است؟
3 – در سی ام خردادماه (20 ژوئن) این بار یک دختر واقعی دارای هویت و خانواده معلوم در نزدیکی – و نه خود – تجمعات به شکل مشکوکی گلوله خورد. حدود دو ساعت بعد فیلمهای مختلفی از جان دادن دلخراش وی روی اینترنت قرارگرفت. جوانی که در فیلم حاضر است (آرش حجازی)، 5 روز قبل از قتل، وارد ایران شده و 48 ساعت بعد در استودیوی بیبیسی در لندن حاضر شد و جزییات عجیبی از ماجرا و دستگیری ضارب را بیان کرد و رسانههای بینالمللی با آب و تاب این سخنان را بازتاب دادند.
به نظر شما در روزهای اوج اعتراضات که دولت ایران به دنبال آرام کردن فضا و معترضان به دنبال ایجاد هیجان بودند، قتل ناجوانمردانه ندا به نفع چه کسی بود و چه کسی از آن سود برد؟ تناقض در صحبتهای آرش حجازی که در فیلم حاضر است و در مصاحبه با بیبی سی جزییات ماجرا را نقل میکند، چگونه قابل توجیه است؟ ایشان چرا 5 روز قبل از قتل از انگلستان به تهران میآید و فردای قتل تهران را به مقصد لندن ترک میکند؟ اصولا چه طور در محیط عادی خیابان، به یک نفر شلیک میشود و بقیه رهگذران بجای اینکه پناه بگیرند، بیتفاوت رد میشوند یا تماشا میکنند یا فیلمبرداری میکنند؟!
شما به هنگام انعکاس خبر قتل ندا این سوالها را نپرسیدید؟ آیا این رفتار اطلاع رسانی شما حرفهای بود؟
4 – در روزهایی که تهران ناآرام بود، تلویزیون فارس بیبیسی و تلویزیون فارسی صدای آمریکا که رسمن به دولت انگلستان و آمریکا وابسته هستند، در کنار اطلاعرسانی یکطرفه خود از حوادث، معترضان را به ادامه تجمع تشویق میکردند. حتا تلویزیون صدای آمریکا نحوه آتش زدن سطل آشغال و ایجاد آشوب را به بینندگان خود آموزش میداد.
این عمل رسانهای که بودجه آن رسمن و مستقیمن از سوی دولتهای غربی تامین میشود چگونه قابل توجیه است؟ آیا این کار اصولن در چارچوب رفتار حرفهای یک رسانه خبری تعریف میشود؟
5 – در پایان تظاهرات معترضان در 25 خرداد (15 ژوئن) در خیابان آزادی تهران، چندین نفر به یک مرکز نظامی حاوی اسلحه حمله و بسوی آن بمب آتشزا پرتاب کردند و برای تصرف آن از دیوارش بالا رفتند. در کشور شما پاسخ پلیس به این رفتار چیست؟ در روز 6 دی (30 دسامبر) عدهای در تهران اموال عمومی و خصوصی، خودروهای پلیس و بانکها را به آتش کشیدند. رییس گروه مجاهدین خلق که در پاریس مستقر است، رسمن با خبرنگار آسوشیتدپرس مصاحبه و اعلام کرد در این فعالیتها دست داشته است. گروه تندر که رسمن در آمریکا مستقر است، مسوولیت آشوبها را به عهده میگیرد و از هواداران خود میخواهد ماموران امنیتی و پلیس را بکشند(!) این گروه در 24 فروردین 87 (13 آوریل 2008) نیز در یک مکان مذهبی در ساعت تجمع مردم در شیراز بمبی منفجر کرده بود که به کشته شدن 14 نفر منجر شد. به نظر شما به عنوان یک فعال رسانهای، این گروهها که رسمن به فعالیت تروریستی مشغولند، چرا در غرب آزادانه زندگی و فعالیت میکنند؟
چرا عبدالمالک ریگی که رسمن به عملیات تروریستی، بمبگذاری در مسجد (28می2008)، بستن جاده و به رگبار بستن خودروهای عمومی (15مارس2006) و بمبگذاری در همایش گفتگو و وحدت گروههای مذهبی (18اکتبر2009) اقدام و به آن افتخار میکند و گروگانهایش را جلوی دوربین سر میبرد، به عنوان قهرمان در تلویزیون صدای آمریکا معرفی میشود و این تلویزیون با وی درباره کارهایش مصاحبه میکنند. این رفتار رسانه رسمی دولت آمریکا چگونه قابل توجیه است؟
همکار محترم، میدانید که از 31 سال پیش تاکنون بین ملتها و دولتهای ایران و آمریکا، سوتفاهم عمیقی وجود دارد. حال ما به عنوان رسانههای حرفهای آیا باید این سوتفاهمها را برطرف کنیم یا به آنها دامن بزنیم؟
آیا شما به عنوان رسانههای حرفهای قرار است مخاطبان از جمله سیاستگذاران و دولتمردانتان را از واقعیتهای ایران مطلع کنید یا اخبار غیرواقعی و مطالبی که به نفع دشمنان روابط ایران و غرب است به آنها بازگو کنید؟
همکار محترم!
ما سردبیران رسانههایی هستیم که بیشترمان در داخل ایران و درچارچوب قانون،مستقل و منتقد دولت آقای احمدینژاد محسوب میشویم و این نامه را نه در دفاع از دولت آقای احمدینژاد، بلکه در دفاع از واقعیتهای جاری در ایران نوشتهایم. از شما میخواهیم به موارد ذکر شده و عملکردتان در 8 ماه گذشته فکر کنید، وجدان حرفهایتان را به قضاوت فرا بخوانید و از او بخواهید که قضاوت کند که آیا رفتار حرفهای شما در این 8 ماه منصفانه و بیطرفانه بوده است؟
با احترام
سردبیر سایت های خبری به ترتیب حروف الفبا:
الف
تابناک
جهان
خبر آنلاین
فردا
همشهری آن لاین
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»