فرورتیش
فاصله ایالاتمتحده تا ایران دور از تصورم بود. اما میتوانم به خوبی درک کنم که در زادگاهم چه میگذرد. ناگهان چند روزنامهنگار از زندان آزاد میشوند و در عوض، روز بعد دو نشریه توقیف میشوند و ماموران امنیتی خانه یک چهره هنری را محاصره و او را بازداشت میکنند. رییس کمیسیون امنیت مجلس میگوید فیلم پخش شده از بیبیسی فارسی درباره کوی دانشگاه، ساختگی و مونتاژ است. هر شب ساعت 12 از موبایل یک جوان قربانی وحشیگریهای اخیر با مادرش تماس میگرفتند و نفسنفس میزدند تا روح کثیفشان با شنیدن شیون و زاریهای خانواده نگران، ارضا شوند. رییس صداوسیما میگوید امسال شادترین برنامهها برای نوروز تولید شده است.
واقعا در ایران چه خبر است؟
در این میان یک چیز خیلی حرصم را در میآورد. این که میخواهند از فردا به پلیس، «پاسور» بگویند. فقط یک جمله میگویم:
آقای سردار احمدیمقدم!
آقای سردار رادان!
اگر اسمتان را «پاسور» یا هر چیز دیگری بگذارید و آن را روی لباس لجنی و ارابههایتان بنویسید، هرگز یادمان نمیرود که سربازها و وانتهای شما زن و مرد و پیر و جوان و کودک را در خیابانها کتک زدند و کشتند تا احمدینژاد که در سال 84 با تقلب توانست هاشمی را کنار بزند و رییسجمهور شود، در سال 88 هم همچنان باقی بماند و در سال 1392 هم شاهد خواهیم بود که مشایی با تقلبی دیگر رییسجمهور میشود و احمدینژاد را در سمت معاون اول خود میگمارد و آن موقع باز هم شما مردم را در خیابانها میکشید تا شغلتان به خطر نیفتاد و چون خودتان را از سربازان امام زمان میدانید، هر اقدامی را موجه میدانید و با افتخار برای فرزندانتان تعریف میکنید که فرشتگان در حال ساختن خانهای مجلل در بهشت برای شما هستند و مردمی که نمیخواستند رییسجمهورشان یک بیمار باشد هم به جهنم خواهند رفت و البته جای خوشحالی است که شما خودتان را پلیس نمیدانید، چون نیروی انتظامی همان «کمیته» است که تغییر نام داده بود و به جای دستگیری دزد و قاتل و کلاهبرداران و متجاوزان به مال و عنف مردم فقط در خیابانهای به دنبال اندازه کردن مانتوی دخترها است و شبها هم در پی حمله به میهمانیها و دستگیری دختران مردم و کشف ضبط آبجو و چیزهایی که تنها در ایران جرم محسوب میشود و این خیلی خوب است که شما پس از پخش فیلم کوی دانشگاه اسمتان را عوض میکنید، چون بالاخره خودتان هم فهمیدید که پلیس با دانشجوها آنطور رفتار نمیکند و نیروی ضدشورش وارد خانه مردم یا حتی بیمارستانها نمیشود و اصل وظایف خود را میدانید و من میدانم که شما «پلیس» نیستید و خوشحالم که بالاخره این را فهمیدید.
از حالا به بعد میتوانیم بگوییم که در کشور ما پلیس وجود ندارد و یک مشت «پاسور» با شعار امنیت عمومی و اجتماعی باتوم به دست میگیرند و در بهشت برای خودشان مجتمع مسکونی میسازند که از کنار آن نهر شیر میگذرد و حوریان آن اطراف کمپ دارند و البته پاسورها عاشق حوری هستند و پیشتر «سردار زارعی» این را اثبات کرد و طبیعی است که نمیدانیم ایشان اکنون کجا هستند و ممکن است در آینده نزدیک مانند «سعید عسگر» به ریاست گوشهای از دولت منصوب شود و به ریش همه بخندد و ریگی هم اعتراف کند که در زمان انتخابات صندوقهای رأی موسوی و کروبی را دزدیده تا در کشور اغتشاش ایجاد کند و روز عاشورا هم با وانتهای ناجا از مردم رد شده تا آتش قضیه تندتر شود و با قاچاق حجم عظیمی از پول تقلبی به کشور باعث ورشکستگی کارخانهها و در نتیجه بیکاری مردم شده و همه اینها با هدف مخالفت با دولت و نظام بوده است و به این نکته هم اشاره نکند که در کویته پاکستان با چند نفر دیگر معامله شده و اصلن ماجرای پرواز قرقیزستان ساختگی است و ایران، همه را فیلم کرده است. قرار بود یک جمله بگویم. پاسوران محترم! ببخشید که وقتتان را گرفتم. بروید به برنامهریزی برای چهارشنبهسوری و اجاره کردن بچههای بسیجی برای کتک زدن مردم بپردازید. یک خواهش هم دارم. شب چهارشنبهسوری به جای ساندیس، برای بسیجیها بستنی قیفی بخرید،چون ظاهرن بیشتر دوست دارند.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»