گزارش / رادیو کوچه
این متن توسط «شورای ملی ایران» برای انتشار در اختیار رادیو کوچه قرار گرفته است. متن دربرگیرنده دیدگاه های شورای ملی ایران است.
ندا آقاسلطان، متولد بهمن ۱۳۶۱، در جریان اعتراضات مردمی خرداد ۱۳۸۸ در روز شنبه ۳۰ خرداد در خیابان امیرآباد تهران به ضرب گلوله جان خود را مظلومانه از دست داد. لحظات تلخ جان سپردن او و نگاه معصومانه و سرشار از تمنای آزادی در چشمانش در همه رسانه ها به نمایش گذاشته شد و جامعه جهانی را منقلب کرد.
سهراب اعرابی، متولد ۱۳۶۸، در تاریخ نامعلومی در تیراندازی نیروهای امنیتی به ناکام و به ناحق جان خود را ازدست داد. فهیمه رحیمی مادر سهراب، که از فعالان صلح و عضو گروه مادران صلح است، اعلام کرده است که تا روز برگزاری دادگاه قاتلین و آمرین قتل فرزندانشان، از پیگیری حقوق فرزندانشان دست نخواهد کشید.
کیانوش آسا متولد ۱۳۶۲، در کرمانشاه دانشجوی ترم چهارم کارشناسی ارشد رشته شیمی در دانشگاه علم و صنعت ایران، کنشگر محیط زیست، نقاش و کاریکاتوریست و تنبورنواز، در جریان اعتراضات مردمی ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ در میدان آزادی تهران ناپدید شد. پس از ده روز خانواده اش جنازه او را در سردخانه تهران شناسایی کردند.
محمد مختاری، متولد ۱۳۶۸، براثر اصابت گلوله به سرش توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی، جان باخت. او در فیس بوک خود نوشته بود: خدایا ایستاده مردن را نصیبم کن که از نشسته زیستن در ذلت خسته ام…
امیرجوادی، متولد ۱۳۶۳، ترانه سرا و هنرمند، در روز ۱۸ تیر بازداشت شد و در اثر شکنجه در بازداشتگاه کهریزک بطور وحشیانه ای قتل رسید.
شبنم سهرابی، رامین پوراندرجانی، صانع ژاله، مسعود هاشم زاده، اشکان سهرابی، ترانه موسوی، میثم عبادی، مریم سودبراتباتان، فرزاد کمانگر، علیرضا ها و ستار بهشتی های زیادی در ایران زخمی، شکنجه، اعدام و کشته شده اند.
افزون بر آن تعداد زیادی از کنشگران سیاسی ـ عقیدتی در زندان های مخوف جمهوری اسلامی در شرایط دشوار جسمی و روحی به سر می برند.
رضا شهابی، کنشگر سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، ۲۲ خرداد ۱۳۸۹ توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی بازداشت و زندانی شد. در حالیکه او از بیماری های جسمی متعددی رنج می بردو امکان فلج شدن نیمی از بدن او وجود دارد، از مرخصی پزشکی و امکانات پزشکی محروم می باشد.
سید حسین رونقی ملکی، وبلاگ نویس در تاریخ ۲۲ آذرماه ۱۳۸۸ به همراه برادرش حسن رونقی دستگیر شد. او از ناراحتی کلیوی رنج می برد و نهادهای امنیتی از درمان و انتقال وی به بیمارستان جلوگیری کرده اند. به همین دلیل یک کلیه خود را از دست داده است.
کاظمین بروجردی، پیشوای جامعه شیعیان که مخالفت آشکار خود را با دخالت دین در سیاست اعلام کرده است. او در تیرماه ۱۳۷۴ توسط نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی ربوده شد و به دلیل شکنجه های شدیدبه به بیماریهای قلبی و کلیوی مبتلا شد. وی چندین بار دستگیر و زندانی شده است که آخرین بار در مهرماه ١٣٨۵ به همراه صدها نفر از هوادارانش دستگیر و زندانی شد و اکنون هشتمین سال است که در بدترین شرایط و تحت شکنجه های روحی و جسمی بسیار قرار دارد. وی از درون زندان پیام صوتی را به مردم ارسال کرد: « دیگر مایل نیستم این لباس را به تن کنم، زیرا این کسوت، دیگر نه در ایران و نه در جامعه جهانی، آبرو و اعتبار ندارد. » و اینگونه به اختیار و در اعتراض به جنایات ولایت فقیه برعلیه شهروندان ایرانی، لباس روحانیت را کنار گذاشت. وی در شرایط بسیار سخت جسمی و روحی در زندان به سر می برد و از هرگونه وکیل مستقل و امکانات پزشکی او را محروم کرده اند.
حشمت الله طبرزدی، روزنامه نگار، فعال دانشجویی ـ سیاسی، موسس جبهه دمکراتیک ایران که در زندان در شرایط نامعلوم و نابسامانی به سر می برد. او در اسفند ماه سال گذشته، از زندان رجایی شهر طی نامه ای می نویسد: « نه به اعدام، آزادی کلیه زندانیان سیاسی و عقیدتی، حداقل دستمزد برای مزدبگیران و نه به حجاب اجباری، از جمله مطالبات ملی و حداقلی در مرحله کنونی است که می تواند مبنای توافق همگانی و عینی باشد، این یک گام اولیه اما عملی و موثر خواهد بود.»
مریم شفیعی پور، پیمان عارفی، مهدی فراحی شاندیز، آرش هنرور شجاعی، شاهرخ زمانی، بهنام ابراهیم زاده، ارژنگ داوودی، دراویش گنابادی، شهروندان بهایی، مسیحی و اهل سنت و صدها و صدها زندانی بی نام که از عرصه رسانه ای به دورمانده اند، در زندان های جمهوری اسلامی به سر می برند.
غم انگیزتر آنکه، چرخه اعدام ها همچنان در گردش است و حامد احمدی، کمال ملایی، جمشید دهقانی و جهانگیر دهقانی چهار زندانی سنی، برای اجرای حکم اعدام به زندان قزل حصار منتقل شده اند و خانواده بهنام ایرانی کشیش مسیحی از وی بی خبر هستند.
انقلاب اسلامی: بهمن ۱۳۵۷
روح الله خمینی به همراه متحدین خود، از همان روزهای نخست استقرار خود در کشورمان، با هدف صدور « ولایت فقیه و اسلام سیاسی» از ایران تا قدس، به نام خدا و دین، با گروگان گیری و پشتیبانی از گروه های تروریستی منطقه، کشورمان را دچار بحران در سطح جهانی کرد.
حسن روحانی در مراسم چهلم مصطفی خمینی، در مسجد اراک تهران، در یک خلسه الهی، تعبیر «امام» را برای بنیانگذار انقلاب اسلامی بکار برد و از آن پس وی به نام «امام»، بر مسند خدایی نشست و با اعمال انقلاب فرهنگی توسط اسلامیون، سرکوب زنان، پوشش اجباری، قتل خدمتگزاران کشوری در پشت بام مدرسه رفاه تا اعدام و دفن مخفیانه شمار زیادی از کنشگران سیاسی دهه شصت، به درازا کشاندن جنگ هشت ساله و به جای ماندن میلیون ها کشته و جانباز، فقر، خفقان، ممنوعیت موسیقی، خشونت های خیابانی، اعدام بهاییان، اهل سنت و دگراندیشان و دگرباشان، توهین و تحقیر انسان، منجر به ویرانی کشورمان و آوارگی و مهاجرت میلیون ها ایرانی به خارج از کشور شد.
محمد خاتمی: دولت «اصلاحات»
پس از دو دهه خفقان و دیکتاتوری مطلق، انزوای ایران در جهان و احساس خطری جدی برای ادامه بقای نظام جمهوری اسلامی، محمد خاتمی با شعار « پیش بسوی ایرانی آباد و آزاد» در زیر چتر هاشمی رفسنجانی، در مقابل حریف همزاد خود ناطق نوری «اسلامگرای تندرو»، با کسب میلیون ها رای، مقام ریاست دولت حکومت اسلامی را کسب کرد.
محمد خاتمی با پایبندی به آرمان های انقلاب اسلامی، معرف نیروی جدیدی که برآمده از قلب همین نظام بود، بنام “اصلاح طلبی” شد. نیرویی که خواستار ایجاد تحول در جامعه در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی بود. ولیکن عملکرد سیاسی محافظه کارانه و عدم پذیرش دیگر گروه های دگر اندیش توسط این گروه، باعث شد که مشروعیت و مقبولیت در بین طرفداران خود، روز به روز کاهش یابد.
دیری نپایید که در ۱۸ تیر ماه ۱۳۷۸ پس از سرکوب و ضرب و شتم در کوی دانشگاه، دانشجویان در خیابان های اطراف دانشگاه تهران فریاد زدند « خامنه ایی قاتله، ولایتش باطله» و محمد خاتمی در جواب فریاد آزادیخواهانه دانشجویان سر تعظیم به فرمان علی خامنه ایی، ولی مطلقه فقیه فرود آورد.
حسن روحانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی، در سخنرانی ۲۳ تیر گفت: « آمده ایم که دامن دانشگاه و دانشجو را تنزیه کنیم.»اواعلام کرد تظاهرکنندگانی که به اموال عمومی خسارت زده اند، باید بعنوان دشمنان حکومت محاکمه شوند، جرمی که می تواند مجازات مرگ در پی داشته باشد. بدینسان نیروهای انصار و موتورسوارهای شخصی و زنجیر به دست، دانشحویان بی پناه را مورد ضرب و شتم قرار دادند.
پیامد سیاست های محمد خاتمی پس از هشت سال، فرار و مهاجرت نسل دوم به خارج از وطن، برسرکار آمدن محمود احمدی نژاد در راس دولت نهم جمهوری اسلامی و نابودی همه زیرساخت های اقتصادی کشور بود.
جنبش سبز
پس از واقعه خونین ” کوی دانشگاه تهران ” و علیرغم سرکوب شدید آن، بار دیگر مردم ایران در خرداد ۱۳۸۸ در پی تقلب انتخابات ریاست جمهوری اسلامی بصورت گسترده به صحنه آمدند و صفحه جدیدی از تاریخ جنبش آزادیخواهی مردم ایران را گشودند.
دریغا که ایرانی به فریاد آمد و اینبار به میمنت ارتباطات جمعی، اینترنت، شبکه های اجتماعی، تویتیر، فیس بوک، یوتیوب، فیلتر شکن ها و غیره، شعار «رای من کو؟»، «رفراندم رفراندم این است شعار مردم» به گوش جهانیان رسید و شهروندان چهارگوشه جهان با مردم ایران همصدا و یکصدا شدند.
جنبش سبز تبلور سالها مبارزات آزادی خواهانه و دموکراسی خواهانه مردم ایران بود که در برگیرنده گرایش های گوناگون شد و با یک هدف مشترک : «دموکراسی برای ایران»، شبکه های مدنی و سیاسی از جمله جنبش زنان، جنبش دانشجویان، جنبش انتخابات آزاد، جبنش کارگری و دیگر شبکه ها، هم صدا و یک صدا خواهان گذر از استبداد ولایت فقیه، شدند.
بسیاری از کنشگران سیاسی، زنان، وکلای مدافع حقوق بشر، روزنامه نگاران، کارگران و جوانان که به هیچ ایدئولوژی و یا گروه سیاسی وابسته نبودند و تنها به دنبال آزادی و دمکراسی برای وطن بودند، به دستور مستقیم شخص علی خامنه ای، مسئول اول نظام جمهوری اسلامی، زندانی، شکنجه، تجاوز، حصر و در نهایت سرکوب شدند. در این دوره نیز شاهد فرار و مهاجرت نسل سوم به خارج از وطن هستیم.
حسن روحانی: دولت اعتدال
ولایت فقیه در جستجوی راهی برای فرار از بن بست های ناشی از خزانه خالی و بحران های جهانی، دست آویز پروژه جدیدی برای ادامه بقای نظام خود شد. حسن روحانی « شیخ تدبیر و دیپلمات » با تایید مجلس خبرگان، با ارائه وعده های پوشالی به نام دولت تدبیر و امید در راس دولت قرار گرفت.
روحانی در دوران رقابت «منتخبین مجلس خبرگان رهبری»، برای کسب رای و نمایش قدرت مردمی خود، امیدهای زیبایی از یک اقتصاد پیشرفته را به مردم داد. کلیدی را در جلوی دوربین بالا برد و وعده های زیادی از «تولید ثروت ملی» و «توزیع عادلانه ثروت ملی» و بازگرداندن «آرامش به مردم»، از اصل «تامین مسکن»، «دولتی فراجناحی»، رفع «مشکلات کارگران»، رسیدگی به «عدالت اجتماعی»، محیط «کسب و کار»، کاهش «نرخ بیکاری»، تقویت «یارانه ها»، سرمایه گذاری «پول نفت»، آزاد شدن «زندانیان سیاسی ـ عقیدتی» و غیره، داد.
اگر به عملکرد وی پس از گذشت یکسال به اختصار بپردازیم:
در یکسال گذشته، او موفق شد تا چند چهره ساختگی از اپوزیسیون ایرانی که از دل خود این نظام برآمده را مهندسی کند. نمایش سه گروه اصولگرایان، اصلاح طلبان و اعتدال گرایان و جنگ بر سر بدست آوردن قدرت در دولت جمهوری اسلامی باهدف به انحراف کشاندن اذهان عمومی معماری نوین نظام جمهوری اسلامی می باشد. یک روح در سه جسم سیاسی که هیچ فرقی در اصل و باورها با یکدیگر ندارند و هرسه دسته به آرمان های انقلاب اسلامی و راه امام باورمند و وفادارند.
هدف از این طرح، ازبین بردن چهره اپوزیسیون واقعی سکولار ـ دمکرات بوده است. افزون بر آن، کنشگران سیاسی سکولار و دمکرات در شرایط خفقان، سرکوب، ترس، در حبس و یا در تبعید و به دور از وطن به سر می بردند.
حسن روحانی، هرآنجا که به نفع وی باشد، خود را در جایگاه رییس دولت قرار داده و برسر میز مذاکرات ملت ایران را نمایندگی می کند و هرآنجا که به ضرر باشد، در لباس اپوزیسیون ساختگی خود همان «اعتدالگرایان» در مقابل «اصولگرایان» قرار می گیرد و برای فرار از بار مسئولیت، خود را فارغ از داشتن قدرت سیاسی معرفی می کند.
چهره برجسته کابینه دولت روحانی، مصطفی پورمحمدی، یکی از اعضای هیئت سه نفره مرگ و مهره اصلی در قتل عام زندانیان دهه ۶۰، در جایگاه وزیر دادگستری است. پیامد گماردن متهم به جنایت علیه بشریت در مقام دادگر، افزایش تعداد اعدام ها، آزاد نشدن زندانیان سیاسی ـ عقیدتی و وخامت وضعیت روحی و جسمانی زندانیان سیاسی ـ عقیدتی بوده است.
مقام قوه قضاییه که مسئولیت اداره و مدیریت سیستم زندان ها را برعهده دارد، در پاسخگویی به نامه سازمان دیده بان حقوق بشر در مورد گزارش های مربوط به ضرب و شتم زندانیان بند ۳۵۰، اعدام غلامرضا خسروی و اعدام های دیگری که در راه است، بی اعتنا، سکوت را پیشه می کند.
هیچ مسئولی پاسخگوی قتل نداآقاسلطان، سهراب اعرابی و دیگر جانباختگان خرداد ۸۸ نبوده است و همانند اعدامیان دهه شصت، آنها را به برگه فراموشی تاریخ جمهوری اسلامی سپرده اند.
معاونت حقوقی دولت روحانی، منشور حقوق شهروندی را منتشر می کند که در آن هیچ تعریفی از شهروند، حقوق، حقوق شهروندی، مشخصه ها و ارکان آن و تمایز حقوق شهروندی با حقوق مدنی و حقوق بشر به چشم نمی خورد. منشوری که از حقوق شهروندی سخن می گوید مشروط به آنکه مخالف با مبانی اسلامی نباشد! در ماده۳،۱۰۷ می گوید که زنان باید از تمامی امکانات برای بهره مندی از انتخاب پوشش مناسب هماهنگ با « معیارهای اسلامی ـ ایرانی » بهره مند شوند. منشوری که همچنان به آزادی رسانه ها در چارچوب مبانی اسلامی اشاره می کند. سندی که تنها از واژه «شهروند» استفاده می کند و شهروندان بهایی، سنی، زرتشتی، یهودی، مسیحی، دگراندیش و میلیون ها مهاجر افغان و دیگر قشرها را نادیده می پندارد و در نهایت همه مبانی آن مشروط به قانون اساسی جمهوری اسلامی می باشد.
دولت حسن روحانی، رفع مشکلات و معضلات عدیده اقتصاد ورشکسته کشور را صرف نظر از اختلاس های میلیاردی و کلان، در مذاکره پرونده هسته ایی و رفع تحریم ها می جوید. نظام جمهوری اسلامی، بدنبال خرید زمان بیشتر است تا در انتخابات آینده، بار دیگر سیاست های شوم نظام جمهوری اسلامی را اجرا کند. بازار کار ایران با خطر «سونامی بیکاری» روبروست.
چنانچه دولت حسن روحانی برآنچه مدعی است، اندکی باور داشت، بجای اتلاف وقت بر سر میز مذاکرات، متعهدانه به پیمان نامه های بین الملل که ایران امضا کننده آن است، عمل می کرد و ایران را از بحران های کمرشکن نجات می داد.
جمهوری اسلامی با سیاست های مداخله جویانه و بحرانزایی در منطقه و دخالت مستقیم در سیاست های داخلی کشورهای همسایه همچون سوریه و عراق، بحرین و لبنان، مستقیم و یا غیرمستقیم، موجب تقویت گروه های تروریستی شیعه و سنی شده است.
نیروهای امنیتی دولت روحانی با پشتیبانی از دیکتاتوری اسد، سبب کشتار هزاران شهروند سوری شدند و با دخالت مستقیم در امور سیاسی عراق به نام حفاظت از اماکن مقدس شیعیان، بانی ایجاد تنش بین شیعه و سنی در منطقه و مسبب جنگ درون فرقه ای شده است. کشتار شهروندان بی گناه در استان نینوا توسط گروه بربر «داعش» پیامد عملکرد نادرست و غیرمسئولانه جمهوری اسلامی، متضاد با منافع ملی ایران و دخالت در امور داخلی کشوری دیگر بوده است.
در واقع عراق برای جمهوری اسلامی، سوریه دوم است، اسد و مالکی دو شریک حسن روحانی هستند. دولت روحانی بی توجه به مسایل عدیده و دهشتناک داخلی ایران، به دنبال پنهان کاری و پوشش معضلاتی که تنها گریبانگیر مردم ایران است، از گرانی و تورم و بیکاری، تا آلودگی هوا و خشکی دریاچه ها و معضلات زیست محیطی می باشد.
با گذری در تاریخ جهان، همه حکومت های تمامیت خواه و آپارتاید همچون نظام ولایتی جمهوری اسلامی محکوم به فنا بوده، هستند و خواهند بود. قهرمان اصلی تاریخ فردای ایران آزاد، برای برقراری حکومتی سکولار و مردمی برای فرزندانمان، ما « مردم ایران» هستیم.
شورای ملی ایران، معتقد است که تنها راه برون رفت از حکومت اعدام، کشتار، خشونت و فقر، که پیامد ۳۵ سال کشورداریش بی عدالتی، اختلاس و چپاول ثروت های کشور، خطر جنگ و تهدید تمامیت ارضی ایران بوده است، گذر از نظام مستبد جمهوری اسلامی و دستیابی به حاکمیت قانون برپایه اراده ملت ایران است.
بار دیگر با اعلام همبستگی با همه نیروها و گروه های مبارز سکولار ـ دمکرات، به جمهوری اسلامی، اجازه نخواهیم داد که کشورمان را به نابودی کشاند و تا انحلال این حکومت و تا برقراری مردم سالاری از هیچ تلاشی دریغ نخواهیم کرد.
این مطلب بدون ویرایش رادیو کوچه منتشر شده است
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»