گزارش / رادیو کوچه
منبع: مدرسه فمینیستی
تصویر زنانی که در شهر موصل به چنگال فتوای «ختنه زنان» گرفتار خواهند آمد، در کنار تصویر زنان نسل دوم و نسل سوم مهاجر مسلمانی که از کشورهای مختلف اروپایی داوطلبانه به سوی «حجله عروسان جهادی ارتش داعش» سرازیر شدهاند، و نیز تصویر دیگری که زنان رزمنده کُرد را اسلحه به دست و آماده گسیل شدن به میدانهای جنگ نشان میدهد سه تصویری است که این روزها همراه با اخبار داعش در رسانهها منتشر میشود.
از این سه تصویر رایج، اما هیچ یک یادآور تصویر زنان کنشگری نیست که از شروع جنبش سبز دموکراسی خواهی در ایران تا جنبش بهار عربی به جهان معرفی شده بودند. در واقع انگار که تصویر چهارم، به نوعی گمشده است. هر چند تصویر زنان رزمنده کُرد، تصویری آرمانی و شورانگیز است که توجه و همدلی بسیارکسان را برانگیخته است اما آن تصویر گمشده را، چگونه میتوان بازیافت؟
گرچه پاسخی سادهانگارانه به این پرسش، وحشت تقلیل نقش جنبش زنان منطقه را در میان گروههایی از کنشگران ایجاد کرده است اما تلاش برای یافتن این پاسخ شاید راه بدانجا برد که در زمانی نه چندان طولانی، بتواند مسیر گفتمان ضد خشونت و برابری خواهی زنان در منطقه را بار دیگر از زیر گرد و غبار توفانهای کویری منطقه، باز نماید.
چه بر سر زنان موصل خواهد آمد؟
فتوای «ختنه دختران» و زنان ۱۱ تا ۴۶ ساله در موصل عراق از سوی داعش خبری بود که توسط «ژاکلین بادکوک» هماهنگ کننده کمکهای بشردوستانه سازمان ملل متحد در عراق گزارش شد. هرچند اسلام گرایان تندرو در شبکههای اجتماعی، این خبر را رد کرده و این عمل را منسوب به «اسلام سلفی» دانستهاند که حکومت داعش ظاهرن مروج آن نیست. اما همین انکار شتاب زده چه بسا نشانه واقعیت اجرای این حکم زمان بربریت باشد. لشکری که برساخته از گروههای رانده شده، عاصی و خشونت طلب از سراسر دنیا است، لشکری که جواز پیوستن به آن فقط و فقط اعمال خشونت علیه اقوام دیگر و برقراری قوانین بربریت است، لشکری که به مجرد انکار «رسانهای» ختنه زنان بلافاصله حکم به «روبنده» و «برقع» برای آنان میدهد، بیتردید تل سیاه و انبوهی از این دست احکام و قوانین علیه حقوق انسانی زنان را با خود حمل میکند.
لشکر داعش که پیش از این زنان سر تا پا سیاهپوش را الگوی مقبول حکومت خویش میدانست این بار با هجومی دیگر پوشش سیاه آنان را به دست خود از هم دریده و بدن معصوم و بیگناه آنان را مستقیم نشانه گرفته تا انقیاد و سرکوب زنان را در عرصهای دیگر ـ عرصهای بنیادیتر ـ تشدید کند. احتمالا قدم بعدی دیگر وجود ندارد، نقطه پایان همین جاست، و بعد حاکمان خودسری که شهرها را یکی پس از دیگری به منجلابی تحت سلطه مردانگی تعریف شده از سوی بنیادگرایان سرکوبگر تبدیل خواهند کرد.
عروسان ختنه نشده در راه حجلههای داعش
پیش از خبر فتوای ختنه زنان موصل، برخی از روزنامههای معتبر همچون تایمز لندن گزارشهایی حاکی از پیوستن داوطلبانه نسل دوم و سوم دختران مسلمان مهاجر کشورهای اروپایی به حجلههای ارتش داعش داده بودند. دخترانی که والدین آنها سالها پیش کشورهای خود را ترک کرده و به امید داشتن زندگی بهتر و امنتر به کشورهای اروپایی رو آورده بودند. دریغ که سرانجام ناپذیرایی برخی از این جوامع از یک سو، و از سوی دیگر عدم توانایی پارهای از خود این خانوادهها در گذار از فرهنگ دودمانی و پدرسالار و مشارکت در روند جامعه پذیری و آمیختن در فرهنگ کشورهای میزبان، سرانجام بحران بیهویتی در میان نسل جوان این مهاجران را چنان دامن زده که این روزها برای کسب هویت ازدست رفته اشان، سر از حجلهگاه عروسان جهادی در آوردهاند.
گزارش تأمل برانگیز فلونا همیلتون خبرنگار تایمز از دو خواهر دوقلو در منچستر حکایت از این دارد که آنها مخفیانه و بدون اطلاع خانواده صبح خیلی زود پیش از آنکه اعضای خانواده بیدار شوند از خانه خارج شده و به سوی ارتش داعش شتافتهاند.
پلیس منچستر ضمن تحقیق و تفحص از پدر این خواهران دوقلو که خود یکی از اعضای فعال مسجد جنوب منچستر است و نیز از شخص دیگری به نام «عمر بارود» که مسول اصلی این مسجد است با تعجب از عدم نگرانی آنها نسبت به فرار این دختران خبر میدهد. «عمر بارود» در کمال خونسردی تأکید کرده که جای هیچگونه نگرانی نیست و نهایتاَ به خبرنگار تایمز گفته است: «هر وقت آنها به ما نیاز داشته باشند ما برای حمایت از آنها به آنجا خواهیم رفت»
ای کاش فلونا همیلتون از عمربارود میپرسید که برای چگونه کمکی عازم «آنجا» خواهد شد؟ برای تقویت فتوای ختنه زنان؟ برای تقویت قوای مردانگی دامادهای داعش؟ یا برای مقابله با زنان رزمنده کُرد؟… به هر روی نتیجه این حمایت هرچه باشد چیزی جز قربانی شدن زنان و کمرنگتر شدن آن «تصویر چهارم» از زنان منطقه نخواهد بود.
«به کجا چنین شتابان»؟
همزمان با این اخبار، تصاویر زنان «پیشمرگه» کردستان عراقو زنان «یگانهای مدافع خلق» را در سوریه میبینیم که در صفوف منظم و با نگاهی پُرامید به آرمانی دور، عزم خود را جزم رفتن به جبهههای جنگ کردهاند. این تصویر آرمانی یادآور حضور جسورانه زنان در جنگهای استقلال طلبانه و رهایی بخش سالهای دور است اما در این دوران شاید بهتر باشد از آنها بپرسیم «به کجا چنین شتابان»؟
هرچند که برابری جنسیتی یکی از ارزشهای کردستان سوریه است و زنان کُرد بارها تأکید کردهاند که همزمان با پافشاری بر مطالباتشان، به دفاع از شهر و سرزمینشان نیز خواهند پرداخت، اما باید دید که آیا این رویکرد در میان دیگر نقاط کُردنشین رویکرد غالب نسبت به آزادی و برابری زنان است؟ آیا این زنان پس از پایان مناقشههای خونین منطقه، امکان زندگی در جامعهای امن و برابری خواه را خواهند داشت؟ آیا گستردگی چتر حمایتی که در اثر مبارزه مسلحانهی این زنان ایجاد خواهد شد در عمل میتواند موجبات همبستگی عموم زنان و مناسبات دوسویه آنان را در منطقه بیثبات ما را فراهم آورد؟ آیا نگاه این زنان استوار و رزمنده در پی یافتن آن تصویر گمشدهای است که تجسم تلاشهای زنان منطقه از جنبش سبز تا جنبش بهار عربی بوده است؟
کجا را به دنبال آن تصویر گمشده باید گشت؟
با توجه به وقایعی که در منطقه میگذرد پیش از هر چیز باید پرسید آیا این تصویر ربوده شده، تصویری «مشترک» در نگاه زنان منطقه است؟ مثلا آیا میتوان از میان تصویر احتضار معصومانه ندا آقا سلطان، تصویر زنان جنبش سبز، تصویر زنان رزمنده کُرد، تصویر آن زن مصری که در میدان التحریر برهنه بر روی زمین کشیده میشد، و هزاران تصویر ماندگار از این دست، آن تصویر مشترک و یگانه را بازسازی کرد و در پی بازپس گرفتنش به همتی منطقهای دست زد؟
شاید پیش از آن اتفاق موعود در ایجاد ائتلافی گسترده، ابتدا باید پرسید که اصولا زنان منطقه در پی بازپس گرفتن کدام تصویر هستند؟ آیا آن تصویری که از جنبش سبز تا به بهار عربی گسترده شد تصویر عمومی زنان این جغرافیا بوده است؟ آیا این تصویر محو شده واقعاَ ظرفیت دموکراتیک لازم برای ایجاد همبستگی و ائتلافی گسترده میان زنان منطقه را دارد؟ و نهایتاَ آیا آنچه در ایران طی سالها تحت عنوان «کف مطالبات» در میان جنبش زنان موجب نقش بستن «تصویری نسبتاَ مشترک» در میان کنشگران زن ـ فارغ از گرایشهای مذهبی، فرهنگی و قومی آنها ـ شد و نقش سیمان انسجام در شکل گیری ائتلافها و همگراییها داشت، اکنون نیز توان ایجاد ائتلافهای گستردهتر (در سطح منطقهای) را دارد؟
یافتن این پاسخ، طبعن نیاز به بازنگری بیطرفانه و عینی مناسبات جنبش زنان به طور عام و به ویژه با زنان گروههای قومی دارد. به خصوص این مسئله باید روشن گردد که جنبش زنان ایران در خلال این سالها بر سر کدام بزنگاهها دست به دست زنان گروههای قومی و مذهبی داده است؟ و یا بهتر بگوییم آیا اراده برای ایجاد پیوند با این زنان منبعث از وقایعی در مقاطع مختلف بوده است یا به واسطهی یک استراتژی آگاهانه ـ برآمده از سه دهه مبارزات ـ اتخاذ شده است؟ آیا پاسخ زنان گروههای قومی و مذهبی به تقویت خواست مطالبات مشترک انجامیده و یا موجب تفکیک گروهها و رویکردها شده است؟ با توجه به این مجموعه پرسش هاست که میتوان و باید به دنبال روشن کردن نقاط قوت و نقاط ضعف این مناسبات بود.
پاسخ به سوالات تعیین کنندهای از این دست و نگاهی دوباره به تجارب همکاریهای نزدیک با زنان گروههای قومی و مذهبی، شاید بتواند راهگشای مسیری باشد که طی آن در همپایی با جنبش زنان منطقه و گروهای مختلف قومی منجر به بازپس گرفتن آن تصویر گمشده شود.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»
خالداحمدیان
ختنه زنان راتنهانباید به داعش نسبت داد به خاطر این کار آنها رامورد عتاب قرارداد متاسفانه این عمل وقیح راقرنهاملایان طفیلی ومفت خور سنی ازجمله ملایان بی سواد درکردستان ایران به نام دین به خورد. عوام الناس دادند ایکاش همین تنها مورد بود اما نه موارد ازاین بابت در حق زنان قابل شمارش نیست هنوز هم هستند ملایانی که درس خواندن زنان را حرام میدانند دختران چندروزه پشت گهواره را به عقد مردان درمیآورندگرفتن ارثیه بویژه اززمین را ویژه مردان دانسته وزنان رامحروم کرده اند و…داعش واقعی اکنون د رکنج خانقهای برهان و…اینک گرگ وار چنگ ودندان نشان میدهند واینها جلودا ر اعمال وفتاوای امروزه داعش اند که دراثر گرفتن زکاتو فطریه شکم گنده کرده اند وراه بهشت وجهنم رانشان مردم میدهند
ته
خ ر
امیر
خدایا ای جنایت به اسم الله صورت میگره.بزار در وجود خدا شک نکنیم……………………………………..
…..،
…
…….
،