شهریار / مقاله وارده / رادیو کوچه
من هیچ گاه نتوانستم مدعای جمهوری اسلامی مبنی بر صلحآمیز بودن برنامه اتمیاش را بپذیرم:
«چون نمیتوانم بپذیرم» حکومتی که فریاد رای من کو؟ ملت ایران را با گلوله پاسخ میدهد و این ملت اسیر را از ابتداییترین حقوق خود محروم کرده در حال تلاش برای احقاق حقوق هستهای همین ملت است.
«چون نمیتوانم بپذیرم» زندانبانی که عملن ایران را به زندان بزرگی بدل و ملت ایران را در ملک خودشان حصر خانگی کرده، مشغول مذاکره با قدرتهای جهان بر سر حقوق هستهای زندانیان است.
«چون نمیتوانم بپذیرم» هدف حکومت اسلامی از پیگیری برنامهای اتمی که اقتصاد ایران را تا آستانه فروپاشی برده تامین منافع اقتصادی ملت ایران است.
«چون نمیتوانم بپذیرم» حکومتی که ایران را در فرار مغزها به جایگاه اول دنیا رسانده در حال پیگیری یک برنامه اتمی با اهداف علمی است.
«چون نمیتوانم بپذیرم» حکومتی که با تمام قوا و همه امکاناتش از فردی حمایت میکرد که رشد اقتصادی ایران رو به ۵.۶- رساند، مشغول پیگیری یک برنامه اتمی پنهانی با اهداف اقتصادی است.
اما این همه دلایل من برای مشکوک بودن به اهداف اتمی روحانیون حاکم بر ایران نیست. ما میتوانیم برای یک بار هم که شده همه شواهد را کنار گذاشته و نسبت به هشدارهای عقل سلیم بیتفاوت باشیم و مدعای صلحآمیز بودن برنامه اتمی جمهوری اسلامی را بپذیریم، اما مسئله این است که با پذیرفتن چنین مدعایی بخش بزرگی از رفتار اُلیگارشی حاکم بر ایران غیرقابل فهم میشود به همان وجهی که حرکت یک فرد به طرف خلیج فارس غیرقابل توجیه به نظر میرسد اگر همانگونه که خود ادعا میکند مقصدش دریای خزر باشد.
من اگر فرض صلحآمیز بودن برنامه اتمی جمهوری اسلامی را بپذیرم:
«نمیفهمم چرا حکومتی که مدعی داشتن اهداف صلحآمیز اقتصادی است» در شرایطی که ملت ایران با بیکاری ٢٠ درصدی و تورم ٣٠ درصدی و رکود عمیق دست و پنجه نرم میکند باید بر سر حق غنیسازی 5 درصد و تعداد سانتریفیوژها کارش به تقابل با جامعه جهانی و تحریمهای کمر شکن اقتصادی بکشد؟!
«نمیفهمم چرا حکومتی که مدعی داشتن اهداف صلحآمیز پزشکی است» باید در تلاش برای دست یابی به تکنولوژی ماشه انفجار اتمی باشد؟!
«نمیفهمم چرا حکومتی که مدعی داشتن اهداف صلحآمیز علمی است» دلارهایی که میتواند به کمک آنها همه سیستم آموزش پرورش و آموزش عالی ایران را از اساس متحول کرده و به ایجاد یک انقلاب علمی در این مملکت کمک کند، باید صرف تولید دانش در یک حوزه محدود آن هم به قیمت خسران اقتصادی و انزوای سیاسی بکند؟
«نمیفهمم چرا حکومتی که مدعی داشتن اهداف صلح آمیز» است در شرایطی که کشور با بحران آب و بسیاری بحران های زیست محیطی دیگر روبرو است، سرمایه هنگفتی را که میتواند صرف مدرن کردن سیستمهای آبیاری کل کشور و جلوگیری از هدر رفت آب و حفاظت از محیط زیست کند، باید بی توجه به معضل آب و بیتوجه به حجم منابع انرژی فسیلی موجود و زمینه مساعد بهره برداری از انرژی خورشیدی، به قیمت تقابل با جامعه جهانی صرف تولید انرژی هستهای بکند.
«نمیفهمم چرا حکومتی که مدعی داشتن اهداف صلح آمیز است» در شرایطی که مدرن ترین کشورها در حال تلاش برای جمع کردن ایمن ترین رآکتورهای خودشان و حرکت به طرف استفاده از انرژی های پاک هستند، باید خلاف جریان آب شنا کرده و به جای تلاش برای نسب میلیونها سلول خورشیدی در کویرهای وسیع ایران برای تولید انرژی خورشیدی و کوشش برای همگام شدن با کشورهای مدرن در توسعه و به کارگیری این فن آوری ، باید برای تولید برق از رآکتوری فرسوده در کشوری زلزله خیز کارِش به تنش با قدرتهای جهانی بکشد.
«نمیفهمم چرا حکومتی که مدعی داشتن اهداف صلح آمیز است» در شرایطی که ذخایر اورانیوم ایران بسیار محدود و خرید اورانیوم غنی شده از بازار ، بسیار اقتصادی تر از تولید اون در ایران است، باید بر سر غنیسازی متحمل سنگینترین تحریمها شود؟
اینها بخشی از رفتارهای جمهوری اسلامی است که در صورت پذیرفتن فرض صلح آمیز بودن برنامه اتمیاش همگی غیرقابل فهم به نظر میرسند، اما در عوض کافی است برای برنامه اتمی الیگارشی حاکم بر ایران اهداف نظامی قائل شویم تا همه چیز قابل فهم به نظر برسد، از خسران اقتصادی بزرگ و انزوای سیاسی گستردهای که به واسطه پیگیری این برنامه دامن جمهوری اسلامی را گرفته تا خطراتی جدی که به واسطه اصرار بر این پروژه امنیت ملی ایران را تهدید میکند.
من نمیدانم چرا با وجود همه این شواهد نباید فرض کنم الیگارشی حاکم بر ایران به همان دلیلی که سهراب اعرابی را کشته یا موسوی و کروبی را حصر کرده است ، مشغول پیگیری این برنامه اتمی است؟
چرا نباید فرض کنم جمهوری اسلامی به همان دلیلی که حماس و حزب اله را تقویت میکند یا برای سرکوب مردم به سوریه نیرو میفرستد مشغول پیگیری این پروژه ضد ملی است؟
چرا نباید فرض کنم محرک اصلی و اساسی روحانیون حاکم بر ایران در این مورد هم همانند همه موارد دیگر امنیت رژیم است و نه منافع و امنیت ملی؟!
چرا من نباید فرض کنم که علی خامنهای با همان هدفی در حال پیگیری این برنامه اتمی است که کیم ایل سونگ برنامه اتمی کره شمالی را پیگیری میکرد؟
با این وجود من متوجه هستم که از نظر معرفتشناسی نتوانسته ام نظامی بودن اهداف اتمی جمهوری اسلامی را «اثبات» کنم اما حداقل موفق شدهام شواهد گستردهای در «تایید» این فرض ارایه کنم و فکر میکنم مجموع این شواهد در شرایطی که ما مجبوریم بر اساس فرضها تصمیم بگیریم به ما این اجازه را میدهد که فرض کنیم: جمهوری اسلامی به دنبال سلاح اتمی است مگر اینکه خلافش ثابت شود.
آنگونه که من متوجه میشوم هیچ راهی هم برای «اثبات» صلح آمیز بودن برنامه اتمی ایران وجود ندارد و قدرتهای جهانی همواره میتوانند مدعی اهداف نظامی جمهوری اسلامی شوند که تا اطلاع ثانوی به حالت تعلیق درآمده. بر این اساس به باور بنده بهترین و کم هزینهترین راه جمهوری اسلامی برای عبور از این بحران خودساخته این است که : رفتارش را منطبق بر گفتارش کرده و ضمن اعتماد آفرینی از راه به رسمیت شناختن حقوق مردم خود و در پیش گرفتن یک برنامه اتمی شفاف، برخورد امنیتی با این پروژه را کنار گذاشته و مطابق مدعا با این مسئله هم حقیقتن همانند یک مسئله اقتصادی یا پزشکی برخورد کند و به عموم مردم اجازه اظهارنظر آزادانه در این زمینه را بدهد و از این راه جامعه جهانی را وادار کند تا این فرض را مبنای رفتار خود با جمهوری اسلامی قرار بدهد که : برنامه اتمی جمهوری اسلامی صلحآمیز است مگر آنکه خلافش ثابت شود. البته این بهترین راه در صورتی است که مطابق ادعا حقیقتن دارای اهداف صلحآمیز باشد.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»