Saturday, 18 July 2015
26 September 2023
امان از رفتنت

«بعضی‌ها نباید بروند»

2014 August 22

سارا حافظی صافی / مقاله وارده / رادیو کوچه

 

بعضی‌ها نباید بروند و سیمین غزل، یکی از آنان است. سیمین کیفیت، سیمین ماندگاری، سیمین ناسازگاری با عقب‌ماندگی و نادانی؛ و سیمین هست و سیمین نمی‌رود برای نسل خودش، نسل پس از آن و نسلی که من و مای آن، از پیش از بزرگ‌سالی تا به‌حال به هجرتیم و در تبعیدها.

چه خوب می‌بود اگر تن، همچنان تاب می‌آورد و یاری‌ات می‌کرد که بخوانی باز هم از نرفتن! و چه خوش می‌بود روزی تو را از نزدیک دیدن و در آغوشت گرفتن!

چه مسرت بوده و هست بودنت بر ادب و ادبیات و فرهنگ؛ و چه رفتنت… امان از رفتنت.
امان از ۲۸مردادها! ۲۸ مرداد مصیبت ملی کودتا، ۲۸ مرداد سینما رکس آبادان و ۲۸ مرداد رفتن تو سیمین بانو!

1

سروده بودی: «ز بودنم چه افزود؟ نبودنم چه کاهد؟ که گویدم به پاسخ، که زنده‌ام چرا من؟»
پاسخ را به راه خود می‌دانستی، پاسخ را زنانی و مردانی بی‌دغل و آزاداندیش از این سرزمین، هر کدام به شیوه خود می‌دانسته و می‌دانند. غزل می‌شوی زین پس، بدرقه راه بی‌منتهای حرکت‌شان!

پیش‌تر سروده بودی:

« …مردمی بند صبر بگسسته، صف کشیدند پیش دشمن خویش
تا سر اهرمن به خاک افتد، ای بسا سر جدا شد از تن خویش »

و همان‌جا هم یادآور شدی:

« …اینک این‌جا فتاده لاشه دیو، ناله از فرط ضعف بر نکشد
لیک زنهار!‌ ای جوانمردان، که دگر دیو تازه سر نکشد »

بر قساوتی که بر ستار بهشتی رفت، خروشیدی:

« …حضور این همه زندانی ،قیامت است و نمیدانی!
ز دردها که به دل دارم به عرش برده شده فریادم!

بسا رها شده از محبس که نقش خون به کفن دارد!
به گور چون برسد گوید: هزار شکر که آزادم!
گواه این سخن از ستار که : مرگ بهتر از آن هستی
که اختیار کنم پستی، مباد این که چنان بادم !… »

simin2

و زمانی که زلزله‌ها یکی پس از دیگری ویران می‌کردند، هموطنان زلزله‌زده را فراموش نکردی و در باره زلزله آذربایجان نوشتی:
« …کودک بدان دستان کوچک، آوار از سر می‌تکاند
من نیز می‌کوبم به سر دست، عقل است کز سر می‌پرانم
مردی جوان، دیوانه‌آسا، فریاد می‌زد: “مادرم رفت!”
با خویش می‌گویم: “نرفته‌ست؛ من یارِ مامِ این جوانم.”

ایران ما، این مادر ما، همتای گیتی جاودان است
بر مردمان پاک‌زادش جز او کسی مادر ندانم
گر بارها لرزید و افتاد، بار دگر بر پای اِستاد
چون جاودان ایران بماند، من گر بمیرم، جاودانم.»

چنین باد بر ایران ای بانوی غزل و ماندگار بمانی تو تا به ابد.

به «فروغ»هم سلام برسان. تا هنگامه دیدارمان، بدرود.

«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»

|

TAGS: , , , , , , , , ,