Saturday, 18 July 2015
06 June 2023
آیینه روزگار میهن

«بیانیه نهضت آزادی ایران خارج از کشور به مناسبت درگذشت سیمین بهبهانی»

2014 August 24

گزارش / رادیو کوچه

 

شعر سیمین به ویژه در روزهای جنبش هشتاد و هشت چون کاغذ زر، دست به دست می‌گشت، در ذهن‌ها راه می‌جست وبر دل‌ها می‌نشست. شعری که می‌خواست به ضربآهنگ عاطفه، شور و ایمان، ستون به سقف میهن زند.

بامداد سه شنبه بیست و هشتم مرداد ماه نود و سه، سیمین خلیلی، معروف به سیمین بهبهانی، فرزند عباس خلیلی (شاعر، نویسنده و مدیر روزنامه اقدام) در سن هشتاد و هفت سالگی دیده از جهان فروبست و ملتی را سوگوار خود کرد.

سیمین، دانش آموخته حقوق قضایی بود، اما به قناعت، حقوق از معلمی و آموزگاری می‌ستاند. در اوان جوانی نیک در یافته بود که شعر و غزل، سرشت و سرنوشت اوست و شعر‌هایش، که همه از ظهور شاعره‌ای خلاق وخوش قریحه خبر می‌داد، چه زود دست بدست می‌شد. سیمین، شاعر زندگی و لحظات سرشار آن، زبان شیوای کام‌ها و آرزو‌ها و در عین حال، ناکامی‌ها و نامرادی‌ها بود. شاعری که از سالهای بلوغ و شکفتگی تا سالهای درخشش و پختگی هیچگاه چون برخی دیگر درورطه پوچی، یاس و بی‌حاصلی و یا افراط درچپ روی و ادعا و خود شیفتگی فرو نشد.

Simin-Behbahani2

 

اعتدال و هوشمندی، کلید شخصیت او بود. از تخریب معیارهای زبان مادری به جد پرهیز داشت و با آگاهی ژرف از ادبیات کهن ایران، عمری را در راه پیراستن و آراستن غزلی در تناسب با جهانی متفاوت وزبانی نو تلاش کرد. بهبهانی، در سالهای پس از انقلاب، از آنجا که دل به اسارت نسپرده ونماز به قبله قدرت نبرده بود، مانند بسیاری دیگر از فرهیختگان، نویسندگان و آزادیخواهان، از تهمت و ناسزا ی جاهلان و یاوه گویان کیهان نشین! بی‌نصیب نماند. دشنامهایی که برایش چندان نامنتظر می‌نمود که تا پایان عمر بار‌ها از آن به شکوه، چون دردی برجگر یاد می‌کرد.

اما او که روزگاری دخت وطن بود وگاهِ درد و داغِ مرده شویان، رقاصه‌ها، روسپیان، بیماران و فقیران را در نای شعر خود به بی‌پروایی می‌سرود، رفته رفته نگاه روشن و زیرک مادری کهنسال را می‌یافت، که دیگرسنگ صبور رنجهای زن، زن ایرانی است. مادری با چشمهایی همیشه نگران وطن و آیینه‌ای بازتاب روزگاران که همه را در کالبد شعر خویش می‌سرود.. شعر سیمین به ویژه در روزهای جنبش هشتاد و هشت چون کاغذ زر، دست به دست می‌گشت، در ذهن‌ها راه می‌جست وبر دل‌ها می‌نشست. شعری که می‌خواست به ضربآهنگ عاطفه، شور و ایمان، ستون به سقف میهن زند. شعری سروده شده درروزگار جنگ اما اکنون در سرودهای جنبش سبز، زندگی از نو یافته، زن و مرد را، به مقاومت در بازسازی وبهسازی میهن فرا می‌خواند و‌گاه در سوگ ندا و سهراب، کشتگان مظلوم وطن، مویه و بانگ اعتراض سر می‌داد. اینچنین سیمین، به رغم ایام نامساعد، نه ناتوان و نفس شکسته، که صریح و از ترس رسته، سخن می‌گفت و به عرصه وجدان ملی و آگاهی یک قوم راه می‌افت:

«منم حیران که چه سیاه دل‌اند آنان که آدم می‌کشند، دربند می‌کِشند، ستم می‌کنند، خمپاره میان مردم می‌افکنند و بلا می‌آفرینند! دل شاعرآیینه است و هیچ سیاهی و حتی آهی را برنمی تابد. می‌میرد اما نمی‌کشد، می‌سوزد اما نمی‌سوزاند»

simin1

تلاشهای اجتماعی او حمایت‌هایش از جنبشهای مدنی، علیرغم هشدار و توصیه‌ی برخی دوستانش، او را متوقف نمی‌کرد. حاصل این مشارکت‌ها مدالهایی از سازمان جهانی حقوق بشر، سازمان دیده‌بان حقوق بشر و جوایزی از انجمن قلم مجارستان بود. مدالهایی که‌گاه باید شاعر ی را انتظار می‌کشیدند که به دلیل ممنوعیت خروج از کشور در آغاز راه از پرواز فرومانده است.

اما او‌گاه از ترک وطن در روزهایی که امکان انتخاب داشته نیز سخن می‌گوید:

«می‌توانستم بروم. شش برادر و یک خواهر هرکدام در گوشه‌ای از دنیا مدام احضارم می‌کردند. بعضی اوقات می‌پرسیدند: نان داری؟ غذای کافی داری؟ می‌گفتم: دارم، دارم، دارم. علاوه بر آن، جایی دارم که محبت آشنایان را حس کنم و در صورت لزوم گوری، که شبی یا روزی، آشنایی، شمعی یا چراغی بر سر آن بیفروزد، و این کم نیست..»

امروز جمعه سی و یکم مرداد ماه نود و دو، نه یک آشنا، که ده‌ها، صد‌ها و هزاران بر مزار شاعری که زبان گویای وطن بود گرد هم می‌آیند تا یادمان او را چراغی برافروزند. یادمان شمعی که یک چند برای وطن سوخت و یک دم از تابش نایستاد.

اعضاء و علاقمندان نهضت آزادی ایران در خارج کشور

۳۱مرداد ۱۳۹۳- ۲۲آگوست ۲۰۱۴

«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»

|

TAGS: , , , , , , ,