Saturday, 18 July 2015
29 September 2023
اسلام و داعش

«حقیقت نه بمب»

2014 October 04

فیروز نجومی / مقاله وارده / رادیو کوچه

 

ائتلاف جهانی به رهبری رییس جمهوری آمریکا، بارک اوباما، به منظور نابود سازی «خلافت اسلامی» سازمان یافته است، نه به آن علت که یک جنبش «اسلامی» است بلکه به آن دلیل که «داعشی»‌ها یک گروه تروریستی‌اند که از شکم جنبش القاعده بیرون آمده‌اند. آن‌ها اسلامی نیستند، دشمنان اسلام‌اند. در بیرحمی، خشونت و انتقام ستانی، حتی از القاعده و النصره سبقت گرفته‌اند. به سر زمین‌های دیگر هجوم می‌برند و به هرجا که می‌رسند، می‌کشند، غارت می‌کنند، زنان را به تصاحب در می‌آورند به آن‌ها تجاوز می‌کنند و در بازار بفروش می‌رسانند، نه به پیر رحم می‌کنند نه به جوان و کودک. مبادا کسی لحظه‌ای رفتار داعشتی‌ها را که برخاسته از درنده خویی، با اسلام شناسایی نماید یا آنرا بازتاب اسلام و تمدن اسلامی بپندارند.

مراجع تقلید، بعضا علمای سنی، نیز همه فتوای «جهاد» علیه خلافت اسلامی داده‌اند، چنانکه گویی اسلام با گردن زدن و کشتار، شکنجه و تجاوز، غارت و چپاولگری بیگانه است و یا آن را اکیدا ممنوع ساخته است. برخی اصرار بسیار بر آن دارند که هرگز قرآن برداشتن اسلحه را بجز در زمانی دفاع از خویشتن مجاز ندانسته است. حال آنکه غارت کاروان قریشی‌ها که به جنگ با لشگر بزرگ قریش که برای حفظ اموالشان به بدر گسیل داشته بودند، بر طبق آیات قرآن بوسیله الله طرح ریزی شده است. چرا که حضور فرشته‌های امدادی الله در جنگ و شکست لشگر عظیم قریشیان، به تمام کافران ثابت نمود که لا الله الا الله حقیقت است. که تنها الله هست و بجز او کسی دیگری نیست. اسلام داعشی هارا حتی باید ناب‌تر از «اسلام ناب محمدی» خمینی دانست.

daesh1

راجر کهن مقاله نویس نیویورک تایمز، می‌گوید طبیعی ست اگر در برابر جنایت‌های هییتلر و نیز بیرحمی و خشونت داعشی در پی دلایل آن بجستجو بپردازیم، اما، همچنانکه در آنزمان چرایی وجود نداشت امروز هم چرایی وجود ندارد. گویی که اگر در فهم چرایی چنین اعمال غیر انسانی ب‌پردازی در صدد توجیه ان بر آمده‌ای. مگر اینکه فهم آن منجر بشود به مقاومت در برابر آن، همچنانکه آمریکا و انگلستان دو رقیب و خصم آشتی ناپذیر کمونیسم در برابر هیتلر با استالین عهد اتحاد بستند. اما معلوم نیست بجه دلیل کهن و بسیاری دیگر از تحلیل گران و ناظران فکر می‌کنند وقایعی که در منطقه اتفاق می‌افتد، بدون حضور حکومت آیت الله‌ها، حل ناشدنی ست. در حالیکه گسترش نفوذ حکومت اسلامی نظم و ثبات منطقه را از هم پاشیده است.

شاید اگر راجر کهن می‌توانست به معنا و مفهوم و راز و رمز لا الله الا الله، جمله ایکه بر پرچم داعشی‌ها و هم چنین بر چم دیگر کشورهای مسلمان ازجمله حکومت آیت الله و عربستان سعود بر نگاشته شده است و اقف می‌گردید، می‌توانست بپرسد «چرا» و رفتار غیر قابل درک و غیر انسانی داعشی را مورد فهم قرار دهد. چرا که مهم نیست چه شرایط اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و یا استثمار و استعمار داخلی و خارجی، سبب ظهور پدیده داعشی‌ها شده است، اگر لا الله الا الله وجود نداشت، یعنی اگر این پندار که خدایی نیست مگر الله، به حقیقت مطلق و چون و چرا ناپذیر تبدیل نمی‌شد، هیچیک از جنبشهای اسلامی از اخوان المسلمین از اوائل قرن بیستم گرفته تا ظهور ولایت در ایران و طالبان در افغانستان، از حزب الله و القاعده گرفته تا النصره و خراسان و داعشی هرگز وجود خاری نمی‌یافتند. آن‌ها همه، هرچه که می‌گویند و هرچه که می‌کنند فرآیند باور به لا الله الا الله، الله، خدای سخنگو.

لا الله الا الله، همجنانکه در جای دیگری این نگارنده بدان پرداخته است، فراخوانی ست بسوی تسلیم و اطاعت. چرا که الله است که در زندگی در این جهان سراسر پوچ و از خود بیگانه غایت و هدف می‌بخشد. حقیقت غایی و نهایی ست. اشتراک در این باو، تسلیم و اطاعت از اراده و امیال خدایی با دانایی و توانایی نقصان ناپذیر، هرکنش زشت و خشونت باری را می‌تواند زیبا جلوه گر سازد، چنانجه اگر زنده‌ای در راه خشنودی الله و دفاع از یکتایی و یگانگی او، خون مشرکان و کافران بریزند تا آخرین قطره خون خود، به بهشت الله راه پیدا می‌کنند. باور به لا الله الا الله یعنی یافتن هستی ابدی در نیستی.

daesh

طبری یکی از تاریخ نویسان اولیه اسلام، از روایتگران نقل می‌کند که پس از آنکه فراخوان محمد طی ۱۳ سال در مکه کاربجایی نمی‌برد، بمنظور حفظ جان به مدینه می‌گریزد. تنگدست و در مانده با انصار خود طرح بستن راه بر کارون قریشی را می‌ریزد. اما لشگر پیامبر اسلام، همچنانکه بدان زود‌تر اشاره شد، با لشگر عظیمی روی در رو قرار گرفتند، لشگر بزرگی که قریشی‌ها برای حفظ کاروان و اموال خود و کوتاه کردن دست محمد به بدر گسیل داشته بودند. لشگر ۹۰۰ نفری قریشی‌ها، محمد را با لشگری بسی بسیار کوچک‌تر به هراس انداخته بود. اما الله با نزول آیه‌ای محمد را از امداد الهی مطمئن می‌سازد. لذا محمد به ترغیب لشگر خود به جنگ می‌پردازد و «غنیمت را از آن غنیمتگیر شمرد» و گقت «قسم به خدایی که جان محمد به فرمان اوست هرکه امروز در جنگ به رضای خدا پایمردی کند و پشت به دشمن نکند و کشته شود، به بهشت رود. آنگاه طبری به نفل می‌نویسد که «عمیربن حمام که مشتی خرما داشت و از آن می‌خودر گفت:» به، به، «برای آنکه به بهشت در آیم باید اینان مرا بکشند» و خرما را بینداخت و شمشیر بر گرفت و بجنگید تا کشته شد. «خون ژورنالیستهای آمریکایی، خون بهشت است. خون ایزدی‌هایی، خون کرد‌ها و شیعه‌هایی را که سر بریده‌اند و یا اعدام نموده‌اند، خون بهشت است. اگر خلافت اسلامی بسرعت می‌تواند توسعه یافته و هر روز سرزمینی‌های بزرگی را بدست آورند و دست به غارت و چپاولگری بزند به آن دلیل است که آن‌ها خود را فدایی الله می‌دانند و خشنودی او را در نظر دارند. بدین لحاظ داعشی را باید نماد اصیل اسلام دانست.

در همین راستا طبری گزارش می‌دهد که عوف بن حارث از پیمبر پرسید:» چه چیز خدا را از بنده خرسند می‌کند؟ «پیمبر گفت:» اینکه بی‌زره دست به خون دشمن بیالاید. «عوف زره خویش را در آورد و بینداخت و شمشیر برگرفت و بجنگید تا کشته شد.» (طبری، ص ۹۶۸).

بیرحمی و خشونت و انتقام ستانی‌ای که داعشی‌ها در کمال غرور و افتخار در معرض دید جهانیان می‌گذرد تنها با فهم دیرینه لا الله الا الله میسر می‌گردد، با رجوع به گذشته‌ای که الهام بخش جنبشهای اسلامی ست. چرا که برای جنبشهای اسلامی، رجعت به گذشته، حال است و آینده، گذشته‌ای که پیامبری محمد آغاز می‌شود، گذشته‌ای که پیامبر با دریافت بیش از یک هزار فرشته امداد الهی بر لشگر قریشیان پیروز می‌شود، پیروزی ایکه سندی شد بر حقانیت محمد که بجز الله هیچکس دیگری نیست. این حقیقت مطلق، غایی و نهایی ست و او رسول اوست. چه جای مقاومت است، زندگی در آن دنیا البته که ارجح است بر زندگی در این جهان برای کسانی که به فراخوان محمد پاسخ مثبت می‌دادند. هستی تنها می‌توانست در نیستی بوجود آید. یعنی که تنها وقتی می‌توانی به بهشت راه یابی که خون بدهی و نیست شوی. بنابراین آنکه هستی را در نیستی می‌جوید، هرچه که هست معنی خود را از دست می‌دهد عمیربن حمام و عوف نه تنها زندگی خود را تهی از هرگونه ارزشی می‌دیدند بلکه بزندگی دشمنان نیز همانگونه منیگریست، بدون اررش. البته در عمل مسلمان به نیروی چنین باوری ایمان آوردند بآن دلیل که سبب پیروزی و غنیمتگیری و بدست آوردن کنیزان در این دنیا می‌گردید. بگذریم از اینکه که نسخه عرفانی همین موهوم پرستی در ادبیات ما فراوان است.

daesh

بعبارت دیگری داعشی‌ها بازتابی‌اند از رجعت بگذشته، اما دیرینه‌تر و اصیل‌تر از ولایتمداران و طالبان و حزب الله و غیره. آن‌ها در آن گذشته‌ای زندگی می‌کنند که خشونت تقدس پیدا می‌کند. درست است که لشگر خلافت اسلامی با توپ و تانک می‌جنگد و غنیمتی مثل نفت بدست می‌آورد ولی این بدان معنا نیست، در گذشته زندگی نکنند، گذشته‌ای که گردن زدن سر بریدن عادی بود چرا که ابزار اصلی کشتار شمشیر بود و دشنه. غنیمتگری و یا غارت و چپاول، تجاوز و تخریب، پاداش الهی بود در دفاع از یکتایی و یگانگی او. حلال‌ترین حلال‌ها ریختن خون دیگری «بدون زره به تن» تا آخرین قطره خون خویش در راه خشنودی الله، گمان نمی‌رود که جایی برای رحمت و ترحم، بگذارد. روشن است زندگی‌ای که با گذاردن یک چاقو بر گلو، به پایان می‌رسد، چیزی نیست مگر پوچ و بیهوده چون هستی در آنجایی آغاز می‌گردد که به نیستی به پیوندی، چه بسا که بسیاری از کشته شدگان در برابر دادگاه الهی بی‌گناه شناخته شوند که در آنصورت زندگی حقیقی را بدست آورده‌اند. در اصل داعشی‌ها به پوچ کردن هستی و نفی زندگی به‌مان گونه که در دوران رسالت رایج و یا مرسوم بوده است، دست می‌زنند عیان و شفاف در برابر انظار جهانی.

آری داعشی‌ها و یا خلافت گرایان به هر جنایت و قساوتی که دست می‌زنند آنرا بمعرض نگاه جهانیان می‌گذارند، چنانکه گویی قصد دارند بیننده را قانع کنند که این نه یک فیلم و یا بازیگری ست که آنچه را که مشاهده می‌کنند واقعیتی ست غیر قابل تردید. که چه ساده است که چاقوی انتقام سر انسان را از تن همچون یک ش‌تر قربانی جدا کند، بر خلاف حکومت‌هایی همچون حکومت آیت الله‌ها که دیر زمانی ست پرچم الا الله الا الله را بر دوش می‌کشد و قبل از آنکه داعشی‌ها پا به عرصه وجود بگذارند، گذشته را به حال و آینده تبدیل کرده‌اند، بهرگونه جنایتی بمنظور خشنودی الله دست زده‌اند، چنانکه داعشی‌ها هرگز به پای آن‌ها نرسند. ولایت پیشه گان انسان‌ها را سر می‌برند و قصابی هم می‌کنند، اما به شیوه‌ی مافیایی، آدم ربایی می‌کنند، دست به قتل عام می‌زنند شکنجه می‌دهند، تجاوز می‌کننند، اما در تاریکی و مخفیانه، همچون پرچم رسمی حکومت اسلامی که صرفنظر از رنگهای سبز و سفید و قرمز، بر آن لا الله الا الله در نقشی سحر آمیز پنهان گردیده است که خود بازتابی ست از فریبکاری آیت الله‌ها.

ائتلاف ملت‌ها، دولت اسلامی عراق و سوریه و یا خلافت اسلامی را ممکن است به لحاظ نظامی شکست دهند و به نابودی تهدید کنند. اما، پرچم لا الله الا الله بار دیگر بوسیله فرد و یا گروهی دیگری بر افراشته می‌گردد. چرا که وقتی حقیقت مطلق شناخته شد، راهی نست مگر تسلیم و اطاعت. این خواست و اراده خدایی ست که تنها او هست و هیچکس دیگری نیست. بمب‌های آمریکایی به الله صدمه‌ای وارد نمی‌کند تنها بیان حقیقت است که حکومت الله را بخطر می‌اندازد.

نوشته‌های دیگر این نویسنده در رادیو کوچه

«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»

|

TAGS: , , , , , , ,