شهره شعشعانی / رادیو کوچه
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
آنتوان چخوف در سال ١٨۶٠ در جنوب روسیه به دنیا آمد. پدرش خواربارفروشی دینخو و متعصب بود که از تعالیم کلیسا بیش از هر چیز به تنبیه و شلاق زدن فرزندانش علاقه داشت. مادر چخوف زنی خانه دار و زحمتکش و در امور زندگی تابع شوهر بود. گاهی از شوهرش که سرپرست سرودخوان های کلیسای محل نیز بود به خاطر تنبیه پسرها گله میکرد، شوهر به او اطمینان میداد این بهترین روش تربیت فرزندانی بُرنا و داناست، همان طور که خودش با تنبیههای سخت بدنی پدرش بُرنا و دانا شده است.
این گفتهی پدر به نظر یکی از دستمایه های کلیدی طنز گزنده چخوف در داستانهایش میآید، و راستی هم به گونهای نمادین چخوف حساس، در زیر دست پدری خشن و خشکاندیش نویسندهای با قریحه و سخت بُرنا و دانا از کار درآمد، هر چند خواهر و برادرهایش چنان قریحهای نداشتند و با وجود مادری ستمکش و پدری نابخرد از زندگی حقیر و فقیرانه دوران کودکی توشه و تجربهی قابلی کسب نکردند. چخوف به شهادتِ نامههایش بعدها یکی از برادرهایش را مدام به یاد رفتار بد پدر با مادرشان میانداخت و او را از پیشه کردن رفتار مشابه با همسرش حذر میداد.
زندگینامهنویس مشهور چخوف، هانری تروایا در کتاب خود شرح تکان دهندهای از رنج نویسنده در سالهای کودکیاش میدهد، زمانی که آنتوان کوچک مجبور بود در سرمای موحش زمستان بعد از خلاصی از مدرسه به دکان سرد و بیچراغ خواربارفروشی پدر رود و در حال انجام تکالیف درسی شاهد باشد که پدر دیندار ریاکارش چطور حاضر نیست حلب روغنی را که موش در آن افتاده دور بیاندازد و روغن آلوده را با سوء استفاده از اعتماد مشتریها به آنها میفروشد.
با این همه چخوف با درآمدی که خیلی زود از راه نوشتن قطعههای فکاهی برای روزنامههای پرتیراژ و بعدتر با داستانهای کوتاهش در نشریات معتبر به دست آورد، از پدر ظالم خود که پس از برملا شدن خلافها و تقلبها کارش به افلاس کشیده بود، و همین طور از خواهر و برادرهایش نگهداری کرد.
چخوف همزمان با نوشتن داستانهایی که به سرعتی باورنکردنی مینوشت و به همان سرعت قبول خاص و عام مییافت، پزشکی خواند و به عنوان طبیبی حاذق کمر به خدمت طبقات فرودست روسیه بست و بی چشمداشت مالی در حد توان خود به معالجه دهقانها و بردگان زمین پرداخت، و با این که خود از جوانی به بیماری سل مبتلا شده و سلامتش را به تدریج از دست میداد برای معالجه تبعیدیها به سیبری رفت و ضمن رسیدگی به اوضاع و احوال زندگیشان کتاب مستندی قطور از شرایط غیر انسانی این رانده شدهها و فراموش شدههای روی زمین نوشت و به عنوان سندی ماندگار از وضعیتی که از دوران روسیه تزاری تا دست کم یک قرن بعد به هنگام فروپاشی اتخاد جماهیر شوری دوام یافت و در تاریکی و غفلت بشری به حیات خود ادامه داد برجا گذاشت.
صدها داستان کوتاه خواندنی و دهها نمایشنامه دیدنی میراث گرانبهای چخوف برای دوستداران هنر و ادبیات جهان است. داستانهای چخوف به اکثر زبانهای دنیا ترجمه شده و نمایشنامههایش در بیشتر کشورهای دنیا به روی صحنه رفتهاند. دست آورد عظیم چخوف به گفته بسیاری از بزرگان اندیشه و هنر یکی از زرینترین برگهای تاریخ ادبیات در سراسر دنیاست.
گناهکار تولدو
گناهکار تولدو را به تعبیری میتوان یکی از غیر چخوفیترین داستانهای چخوف نامید. در این داستان از طنز و شیوهی معمول روایی چخوف نشان چندانی نیست، با این همه و بسا به همین سبب خواننده از وسعت دید نویسندهای توانا با نگاهی تیزبین به کژیهای همسان انسانی در مکانها و زمانهای مختلف به شگفت میآید. بستر داستان در اسپانیای زیر سلطهی کلیسا به دوران تفتیش عقاید است. هنر چخوف در این داستان که با عناصر و شخصیتهای به غایت گسترشپذیرش میتواند هر نویسندهی بلند پروازی را به نوشتن رمان تاریخی مفصلی ترغیب کند- بیآنکه همهی آن عناصر بالقوه ضامن پدید آمدن اثری بدیع باشد- در این است که با زدن شاخ و برگهای بیشمار، پوستهی ظاهر را میشکافد و هستهی تراژیک و مصیبت بار ماجرای زنی بی گناه را بر میکشد و با مهارت چشمگیر به لفظ اندک و معنی بسیار برای خواننده باز میگوید.
گناهکار تولدو در مجموعه “چخوف، چخوف نازنین” توسط صالح لطفی به فارسی ترجمه شده است.
موسیقی متن:
William Byrd: Harpsichord Music
Giacomo Carissimi: Dives Malus
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»