فیروز نجومی / مقاله وارده / رادیو کوچه
کارگزاران وزارت خارجه حکومت اسلامی و کارشناسان روابط بینالمللی، مذاکره هستهای بین کشورهای ۱+۵ را را به گونهای توصیف و قالب گیری میکنند گویی که حکومت اسلامی به عنوان رژیمی هم زور و هم قد رقیبان دیگر و با کارتی برنده در آستین، به پشت میز مذاکرده با قدرتها جهانی نشسته است، نه به عنوان رژیمی مجرم و خلافکار، رژیم که مفاد قراردادهای بینالمللی از جمله قرارداد منع تولید تسلیحات اتمی، قراردادی که خود بر آن امضای تایید نهاده است، زیر پا گذارده و به منظور تولید اسلحه کشتار جمعی به فعالیتهای غیر قانونی هستهای دست زده است؛ در مرحله اول برای سالیان دراز مخفیانه و سپس در یک حرکت گستاخانه مفاد قطعنامه سعد آباد در سال ۸۲، مبنی بر تعلیق فعالیتهای هستهای حاصل مذاکره رئیس جمهوری کنونی که ریاست تیم مذاکره کنندگان هستهای با کشورهای اروپایی، نادیده گرفت و پلمبهای سازمان انرژی اتمی سازمان ملل را فک نمود و فعالیتهای هستهای را از سرگرفت. از سرگیری فعالیتها هستهای عملا تبدیل شد به ابزار ادامه آمریکا ستیزی و شیوه مناسبی برای تایید و بنمایش در آوردن ماهیت «سلطه ستیز» اسلام ناب محمدی نه اسلام وهابی و یا داعشی. همچنانکه غائله گروگانگیری و ادامه ۸ سال جنگ پوچ و بیهوده و خسارتبار، در خدمت سرکوب و سختگیری در درون و نهادین ساختن نظم و انضباط شریعت قرار گرفت، از سرگیری فعالیتهای هستهای نه تنها تشدید جنگ سرد با غرب برهبری آمریکا بود بلکه سر آغاز سرکوب مخالفین حکومت مطلقه ولایت فقیه، از جمله قلع و قم اصلاح طلبان بود و نیز پاکزدایی در دانشگاهها و تمامی موسسات و نهادهای دولتی و گسترش مبارزه علیه مظاهر غربی. حکومت اسلامی، با افتخار بسیاری عرف و قواعد بین الملل را زیر پا گذارد، گویی که تاوان آنرا هرگز پرداخت نخواهد کرد.
آنگاه، نظام ولایت ارجاع پروندهی هستهای را به شورای امنیت سازمان بین ملل بباد مسخره گرفت. رئیس جمهور وقت، پادوی ویژه ولی فقیه، قطعنامههای شورای امنیت را «کاغذ پاره خواند» و با زبانی پر غرور خطاب به شورای امنیت گفت شما قطعنامه صادر کنید ما پیش میرویم. در پی آن، ولایتمداران حاکم برهبری ولی فقیه و پادوی او، رئیس جمهور، محمود احمدینژاد که در آنزمان در کنار امام عج جای گرفته بود، با آغوش باز باستقبال تحریمات اقتصادی اروپا و آمریکا شتافتند. چه این تحریمات، قرار بود جان تازهای در اقتصادی کشور بدمد و بسرعت بسوی خود کفایی سوق داده و سبب شود که در عرصههای علم و صنعت و تکنولوژی، از غرب هم سبقت بگیرند، چنانکه گویی ورقهای را از لابلای حکومت استالین بیرون کشیده بودند. معروف است که استالین به مردم روسیه هشدار داده بود که ما یکصد سال از غرب عقب ماندهایم یا در ظرف ده سال به آنها میرسیم و یا باید با نابودی روبرو گردیم. در نتیجه هم ماشین سرکوب را در داخل براه انداخت و هم ماشین نظامی برای مقابله با ارتش فاشیستهای آلمان را راه اندازی نمود.
دستگاه ولایت نیز برغم مخالفت سازمان انرژی اتمی سازمان ملل و همچنین قدرتهای جهانی، غنی سازی هستهای را ادامه داد. سانتر فیوژها از ۱۵۰۰ به ۱۹۰۰۰ و درجه غنی سازی از ۳ در صد به ۲۰ درصد رسید. جشن هستهای بر پا کردند و بر طبل تهدید و تحریک نیز سخت کوبیدند. سپاه پاسداران را هم مجهز به صنعت موشک سازی نمود و هم از آن دستگاهی اطلاعاتی و امنیت عظیمی ساخت و در پیوند با آن سپاهیان لباس شخصیها و بسیجیها را گسترش و آماده سرکوب هر ناله مخالفی نمود. یعنی که در سایه غنی سازی هستهای نیرویی بس عظیم و مخوف بوجود آمد که تنها وظیفهاش بقول سردار جعفری، رئیس کل سپاه پاسداران، «فصل الخطاب» بودن حضرت ولایت بوده و هست.
اما حکومتی که هماکنون خود را یکی گردنکفتان محله میداند و چندین نوچه در عراق و لبنان و سوریه پرورش داده و باید زیر بال و پر خود نگاهداری کند، امروزحتی نمیتواند بر دلارهای حاصل از فروش نفت در کشورهای خارجی دست یابد. قدرتهای بزرگ از ثروت انباشته شده نظام در بانکهای جهان سهمیهای تعین نموده که در مقاطع مختلف به حکومت اسلامی پرداخت میشود، آنهم تا زمانیکه از اراده بین المللی اطاعت و بعضی از فعالیتهای هستهای را معلق نماید. ادامه غنی سازی هستهای بمانند قائله گروگانگیری و ادامه ۸ سال جنگ تا سرکشیدن جام زهر بوسیله امام مقدس خطا ناپذیر، امام خمینی، میوهای ببار نیاورده است مگر میوه تلخ ویرانی کشور. تحریمات اقتصادی که حلقه آن هر روز تنگتر میگردید بجای آنکه زمینه را برای شکوفایی اقتصادی و علمی و صنعتی و تکنولوژی، فراهم آورد، شرایط را برای چپاولگریها و غارتهای بزرگ و بیسابقه هموار نمود. کشور اسلامی ایران در رده بندی کشورهای فاسد، بنا بر گزارش سازمان شفافیت جهانی، یکی از فاسدترین کشورهای جهان شناخته شد. تحت مهمیز ولایت کثرت تبدیل به وحدت گردید، وحدتی که همیشه در خطبه خوانیهای ولایت بنمایش گذارده میشود. حضرت ولایت حرف آخر را میزند ظاهرا بآن دلیل که حرف ملت را بیان میکند، چنانکه گویی آرمانها و آروزوهای ولایت از ملت است که بر خاسته است نه از اراده و امیال، خداوندگار خامنهای.. ولی فقیه غافل است که وقتی به قیومت یک کشور ۸۰ میلیونی، سخن میگوید، بزرگترین اهانت و توهین را به ملت روا میدارد.
همچنانکه غنی سازی هستهای بهر قیمتی ادامه یافت، ضرورتا کشور نیز بیش از همیشه رو به ویرانی نمود. شکاف غنی و فقیر به اوج خود رسیده است. بیکاری مزمن ۲۵ درصدی، تورم ۴۰ درصدی، کاهش ۷۰ درصدی پول ملی، فرار سرمایهها و عدم سرمایه گذاری، تنزل تولیدات و تعطیلی بعضی از کارخانجات صنعتی، تنزل تولید و قیمت نفت، شاخصهای یک اقصاد ورشکسته است. فسادی که گریبان حکومت مقدس آیت الله را گرفته است فسادی ست که از ساختار دین وقدرت بر میخیزد، از آیت الله هی که هم روضه شهادت میخواند و هم تفنگ در دست دارد. یعنی که فساد مضاعف مثل موریانه پایههای نظام استبداد مضاعف، استبداد دین وقدرت را میپوساند. افزوده براین نظام ولایت خشونتبارتر، بیرحمتر و خوانخوارتر از همیشه گردیده است. هرکس دهان به نفی و یا نفد بر گشاید بر او برچسب «فتنه گر» میزنند، گویی که ما در دوران «رسالت» زندگی میکنیم و فرمانروایی پیامبر اسلام را بچالش کشیدهاند. روزی نیست که طناب شریعت بگردن بیگناهی نیفتد، بعداز چین با دو میلیار جمیعت، حکومت اسلامی در اعدام شهروندانش مقام دوم را دارا میباشد. کیست که میگوید الله رحمان و رحیم نیست.
در مذاکرات دوران گذشته، مذاکره کنندگان نظام ولایت، وقتی در صحنه دیپلماسی جهانی ظاهر میشدند، چنان رفتار میکردند، گویی صلاح الدین ایوبیاند، خود بسر، نیزه بدست و سوار بر اسب بسوی دشمن شتابان میتاختند. در مذاکرات هسته اخیر، حکومت، اسلامی بعنوان یک حکومت شکست خورده به پای میز مذاکره کشیده شده است. تمامی رجز خوانیهای ولی فقیه در خطبه خوانیهای آتشین خود، فرود و صعودی احساساتی وزیر امور خارجه، نمیتوانند پوشاننده این حقیقت باشند. که حکومت اسلامی، حکومتی ست شکست خورده.
آنچه که واضح است این است مذاکره همیشه بین دو خصم، یکی پیروز و دیگری شکست خورده صورت میگیرد. حکومت اسلامی به پشت میز مذاکره نمیشیند که از طریق گفتگو و شیوههای مسالمت آمیز، اراده خود را بر رقبیان خویش تحمیل کند، در این مذاکره طرف شکست خورده حکومت اسلامی ست. این حکومت اسلامی است که باید به محدودیتها و ممنوعیتهایی که قدرتهای جهانی وضع میکنند تن بدهد. چرا که حکومت اسلامی، حکومتی ست قانون گریز و قانون شکن است که از بد روزگار به پای میز مذاکره کشانده شده است که بر سر عقب نشینی هستهای و شرایط آن به مذاکره نماید بلکه با بازگشت به نیمههای راه تنبیه و مجازات را کاهش داده و قلاده قطعنامههای شورای امنیت و تحریمات اقتصادی را از گردن ولایت برگیرند. قدرتهای جهانی پیوسته برآن بودهاند، کاهش، معلق و یا لغو تحریمات بستگی دارد برفتار حکومت اسلامی، اگر از مرزهای قرمز عبور نماید تنبیه و مجازات شدیدتر خواهد شد و اکر سر اطاعت فرود آورد پاداش میگیرد. موضوع مذاکرات هستهای، در واقع، وضع شیوههای نظارت و بازرسی، در مراحل مختلف، عقب نشینی هستهای نظام ولایت است که از ۱۰ تا ۲۵ سال بطول میانجامد، تا اطمینان کامل حاصل شود که تمامی منافذ برای دستیابی به اسلحه کشتار جمعی بروی حکومت اسلامی مسدود گردیده است بگونه ایکه بار دیگر نتواند دست به تقلب زده و فعالیتهای غیرقانونی هستهای را از سر گیرد. آیا این، خواری و حقارت نیست. حال آنکه حضرت ولایت فقیه چنان سخن میگوید گویی بر قله پیروزی جلوس یافته است.
صادق زیباکلام در مقاله ایکه در شرق انتشار داده است، گزارش میدهد که هموطنان همینقدر که پی بردند «حداقل شکست نخورده است، سبب گردیده است که» هزاران نقر از هموطنان در ساعتهای پایانی ۱۳ فرودردین در تهران و سایر شهرها به خیابان آمده و پس از اعلام خبر توافق به شادمانی پرداختند. «
زیبا کلام، مثل اسلامیستهای ولایتمدار، حقیقت را وارونه نمیکند اما آنرا هم بزبان نمیراند. چرا که شکست در مسئله هستهای، شکستی است که شایسته بزرگترین جشنها ست، زیرا خسارات وارد شده بر ملت ایران جبران ناپذیر است. اما جشن و سرور برای شکست، گویی که پیروزی بدست آمده است، فرصت مناسبی را برای بخش وسعی از مردم بوجود میآورد که ممنوعیتها، را در هم شکسته و با تجمع و همصدایی، درکشوری که دشمن آشتی ناپذیر تجمع و گرد هم آئی ست، نشان دهند که بجز خداوندگار خامنهای، خدایی که ارادهاش چون و چرا ناپذیر است، ملت ایران هم هست. در یکی از ویدیوهایی که در فضای مجازی انتشار یافته است جوانان را در ونک نشان میدهد که به پایکوبی پرداخته، شعارهایی را سر میدهند که سا لهاست سرکوب کردیده است، مثل سرود» یار دبستانی، «» حصر باید شکسته شود، «» زندانی سیاسی آزاد باید گردد «و از همه گویاتر شعار» توافق بعدی ما، حقوق شهروندی ما. «تردید مدار که اگر هراس از سرکوب و پراداخت هزینهای سنگین برای شرکت در این پایکوبیها وجود نداشت، هزاران هزار مردم به بیرون میریختند و پایان گرفتن یک کابوس تمام نشدنی را جش میگرفتند.
بیدلیل نیست محمد ایمانی مقاله نویس ارگان بیت رهبری و وردست» بازجوی عزیز «حسین شریعتمداری در یاداشت روز چهارشنبه ۱۹ فروردین به مذمت پایکوبی مردم میپردازد. وی بر آنست که این شادی و پایکوبیها در اکثریت مردم جایی ندارد. که در مقایسه با جشنهای راهیابی به جام جهانی و پیروزی بر تیم استرالیا تعداد محدود و قلیلی از جمعیت بودند که در پیروزی در مذارکرات هستهای شرکت کرده بودنند و سپس این پرسش را طرح میکند که:
آیا یک «چرکنویس» – به تعبیر دکتر ظریف- با هر محتوایی آن قدر مایه در خود دارد که موجب «جشن ملی» شود؟
گویا وردست رئیس تف لیسان ولایت، هنور نمیتواند این واقعیت را درک کند حکومتی که با توسل به خشونت و انتقام ستانی، شهروندان خود را از حقوق اساسی خود محروم میسازد، شکست ش در هر زمینهای نمیتواند برای شهروندانی که خود را در اسارت میبینند، پیروزی تلقی نشود. آنها در جشن پیروزی این شکست است که میتوانند حقیقت را از اسارت نجات دهند و بر زبانهای خود جاری سازند که غنی سازی هستهای بقیمت حقارت و خواری، مایه شرمساری ست، اما نه برای حکومت اسلامی.
این مطلب بدون ویرایش رادیو کوچه منتشر شده است
مطالب دیگر این نویسنده در رادیو کوچه را از اینجا دنبال کنید
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»