مطلبهایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر میشود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد، نظرهای مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست. اگر نقد و نظری بر نوشتههای این بخش دارید میتوانید برای ما ارسال کنید. این مطلب بدون ویرایش رادیو کوچه منتشر شده است.
رضا پرچی زاده / وبلاگستان / رادیو کوچه
منبع: تحلیل روز
اینجانب همیشه از مخالفان سرسختِ طرزِ تفکرِ به اصطلاح «اصلاحطلبانه» به سبک «اصلاحطلبان حکومتی» بودهام؛ و در طولِ دورانِ فعالیت سیاسیام بارها به طور مشروح دلایلِ مخالفتام را بیان کردهام. به نظر من پروژه «اصلاحات» در حوزه جمهوری اسلامی – با وجودِ تمام دستاوردهای صادق و کاذباش – پروژهای در بنیاد شکستخورده است.
با این وجود، بانیان و هوادارانِ این پروژه، با توجه به اینکه از یک طرف آن پروژه را «هویتِ سیاسی» خود میدانند و از سمبولیسمِ پرطمطراق – گرچه بیحاصل – آن همچون «حماسه دوم خرداد» و «جنبش سبز» و غیره و ذلک برای از تک و تا نینداختن خود در عرصه سیاسی ایران بهره میبرند، و از طرفِ دیگر به هوای نفعِ گروهیِ خودشان مایل به سقوطِ جمهوری اسلامی نمیباشند، حاضر به اعتراف به شکستِ آن پروژه و دست برداشتن از آن نیستند.
اما اینکه تصور کنیم تاکیدِ این به اصطلاح اصلاحطلبان بر «اصلاح» و نه «براندازیِ» جمهوری اسلامی تاکیدی لزوما «اصولگرایانه» است که از اعتقادِ صادقانه و قلبی آنها به مفهومِ اصلاح برمیخیزد، امری به شدت گمراهکننده است؛ چرا که به وضوح مشاهده میکنیم که این اصلاحطلبان با نیروهایی که با اصلاحِ نظام هیچ سنخیتی ندارند حشر و نشر میکنند تا بلکه بتوانند از قِبَلِ زور و پول و رسانهی آنها اهرمِ قدرتی برای بازگشتن به درون ساختار قدرت جمهوری اسلامی پیدا کنند.
علیرغم اعلام صریحِ محمدرضا خاتمی از جبهه مشارکت که «در هیچ زمانی اصلاحطلبان برای براندازی این نظام هیچگونه اقدامی نخواهند کرد و مخالف جدی آن هستند»، میبینیم که شاخهی «برونمرزی» اصلاحطلبان حکومتی با کمونیست و سلطنتطلب و وهابی و نئوکانسرواتیو و… که همه به طریقی دشمنِ کلیتِ جمهوری اسلامی هستند نشست و برخاست میکنند و ککشان هم نمیگزد. بنابراین، نتیجهای که از رفتارِ این به اصطلاح اصلاحطلبان حاصل میشود این است که آنها نه «اصولگرا» که در حقیقت «نتیجهگرا» میباشند.
«نتیجه»ای که آنها به دنبالاش هستند هم نه لزوما «اصلاحِ» جمهوری اسلامی و به تبعِ آن بهبودِ وضعیتِ معیشتی مردم و نجاتِ کشور از نابودی، که حاضر بودن در بازیِ قدرت به هر قیمت است. دقیقا همین رفتارهای قدرتطلبانهی بیاصول و اخلاقِ اصلاحطلبان حکومتی است که باعث شده آنها به تدریج جایگاه سیاسی/اجتماعی خود را در میان مردم از دست بدهند. نتیجهی منطقیِ این عدمِ محبوبیت و مشروعیتشان در میان مردم هم این بوده که آنها هر روز هرچه بیشتر در باتلاقِ زد و بند کردن با انواع و اقسامِ فرقههای سیاسی و فروختنِ خود به آنها فرو بروند.
از این جهت آنها آینهی تمامنمای فاستوس هستند، که برای رسیدن به هدفاش از فروختنِ روحاش به شیطان هم ابایی کرد. پُر واضح است که چنین افرادی که تا خرخره در باتلاقِ خودفروختگی و قدرتطلبی فرو رفتهاند هرگز نمیتوانند ادعایی در پیشبردِ «آزادی» در ایران داشته باشند، چرا که آنچه آنها میکنند خود عینِ «بندگی» است؛ بندگیِ خامنهای در داخل، و بندگیِ دشمنانِ خامنهای در خارج! و البته خامنهای هم خود به خوبی از این حقیقت آگاه است، و به همین خاطر هم با وجودی که برای خالی نبودنِ عریضه و «آپوزیسیونسازیِ کاذب» از آنها استفاده میکند، هرگز به آنها اعتماد نمیکند.
در این میان، رسالتِ آزادیخواهانِ راستین است تا اسطورهی فلجکنندهی «انحصارِ فعالیت در چارچوبِ قدرتِ جمهوری اسلامی» که اصلاحطلبانِ حکومتی – در حالی که خودشان کمتر به آن پایبند هستند – مدام تبلیغاش را میکنند، و با این کار در حقیقت استبدادِ جمهوری اسلامی را به خارج از مرزهای ایران امتداد میدهند، را بشکنند و برای استقرارِ دموکراسی در ایران طرحی نو دراندازند.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»
كشكساب
با درود بر همه ایرانیان . با احترام ، نخست اشتباه تایپی که البته منظور نویسنده را تغییر نمیدهد ، ولی شاید مایه کژفهمی افرادی چون بنده شود ، اِبایی ((نکرد )) است که (ن) در تایپ افتاده . واما پرداختن به این شتر گاو پلنگ ی که بعنوان اصلاح طلب ِ برخاسته از حکومت بشدت اسلامی به خوردِ بیسوادی چون من میدهند و البته نگارنده محترم بسیار دقیق و کوتاه و قابل فهم به ان ، افات آن و چگونگی نجات از آن ، پرداخته و نیازمنیها را مطرح نموده . اشکال عمده و شاید بتوان گف علت والعلل اینکه من و امثال من همچنان فریب اینها را میخوریم ، عدم شناخت و پرداختن به میهن و حفظ منافع آنست . که اگر منافع کوتاه ، میان و بلند مدت ملی ، بعنوان ایرانی ، برای ایران و ایرانی را ، ترازوی سنجش قرار بدهم ، از هرسو که برآورد کنم ، خواهم دید که اخلاق ، فرهنگ ، تاریخ ، تمدن ، ابروی بین المللی ، اقتصاد در همه ابعاد ، روح و روان ، و و من ایرانی با وجود تداوم حضور این حکومت ، مثل چهار دهه گذشته ، بسوی نابودیست . ( البته اگر ایرانی باشم و ایران را میهنم بدانم ) اما اگر ایرانرا سرزمین پدران یا مادری خود بدانم ولی برایش وظیفه اى احساس نکنم ، بحث فرق خواهد کرد . لذا با آن ترازوی ( منافع ایران و ایرانی در همه ابعاد ) هیچ مقبولیتی ، برای حتی لحظه اى ، در هیچ زمینه اى ، نسبت به ادامه وجود این حکومت ، قائل نیستم . پاینده ایران ، سربلند ایرانی .
هیچکس
خسته نباشی پهلوون خوب شعار میدی