محبوبه / رادیو کوچه
mahboobeh@koochehmail.com
27 مارس سال 922 میلادی مصادف با روزی است که حلاج، انقلابی بزرگ ایران اعدام شد. حسین ابن منصور معروف به «حلاج»، صوفی، انقلابی، نویسنده، شاعر و آموزگار ایرانی به تصمیم حامدابن عباس وزیر عباسی خلیفه وقت اعدام شد.
گفت کان یار کزو گشت سر دار بلند جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
حسین بن منصور معروف به «حلاج» در سال 858 میلادی در ولایت «طور بیضا» از ایالت فارس به دنیا آمد. مردم اهل فارس او را «ابوعبداله الزاهد»، اهل خراسان «ابوالمهر»، اهل خوزستان «حلاج الاسرار»، در بغداد «مصطلم»، در بصره «مخبر»، اهل هند «ابوالمغیث» و اهل چین او را «ابوالمعین» میخواندند.
پدر حلاج بنظر میرسد که به کار پنبه زنی مشغول بوده و به مناطق نساجی ایالت خوزستان که در آن وقت از «تستر» (شوشتر) کنونی تا «واسط» (شهری در کنار دجله، بین بصره و کوفه) امتداد داشته، مسافرتی کرده و حلاج را با خود همراه برده است.
حلاج در دارالحفاظ «واسط» به کار فراگرفتن علوم مقدماتی پرداخته و تا سن دوازده سالگی قرآن را از بر کرده است و سپس در پی فهم قرآن ترک خانه و خانواده کرد.
حلاج به بصره رفته و در بصره در مدرسه «حسن بصری» شاگردی کرده و از دست «ابوعبدالهعمرو بن عثمان مکی» خرقه تصوف پوشیده و به طریقت، ماذون گردیده است و در آنجا با دختر ابویعقوب اقطعبصری ازدواج میکند.
حلاج برضد مالکان بزرگ و هرگونه استثمار مبارزه میکرد و به نوعی خواهان برابری اقتصادی اجتماعی مردم و ایجاد جامعه بدون طبقه و تبعیض بود.
حلاج دست به سفرهای متعدد و طولانی زده و از دریای سرخ تا خلیج بنگال را دیدن کرده و همه جا به آموزش افکار خود پرداخته بود. او درباره افکار بودا، مانی و فیلسوفهای یونان باستان و نیز اندیشههای سوسیالیستی مزدک تحقیق و مطالعه کرده بود. حلاج بر خلاف سایر اندیشمندان معاصر خود و قرون وسطا، تفکراتش را به میان تودهها برده بود و به همین سبب دشمنی مقامات وقت را نسبت به خود که از روشن شدن تودهها و وقوف آنان بر اهمیت و حقوق خود هراس داشتند برانگیخته بود.
از حلاج کتابهای فراوان نقل شده است از جمله: «طاسین الازل و الجوهر الاکبر»، «طواسین»، «الهیاکل»، «الکبریت الاحمر»، «نورالاصل»، «جسم الاکبر»، «جسم الاصغر»، و «بستان المعرفه». دیوان اشعاری نیز از او به زبان عربی به جای مانده که در اروپا و ایران به چاپ رسیده است.
حلاج که بسیاری از سالهای عمر را در شهرهای خوزستان اقامت کرده بود از جنبشهایی که ایرانیان بانی آنها بودند از جمله «قرامطه» حمایت، و با این عمل با سیاست خلفای وقت که بر پایه سیادت عربها در سرزمینهای اسلامی قرار داشت مخالفت و در عمل مبارزه میکرد. به این دلیلها، دستگاه خلافت عباسیان در پی فرصت بود تا حلاج را از میان بردارد و این فرصت با کودتایی که یاران او برضد خلیفه کردند فراهم آمد، ولی برای مجازات حلاج که هواداران فراوان داشت اتهامات مذهبی لازم بود. نخست او را متهم کردند که حمله به خانه کعبه را که توسط قرامطه صورت گرفته بود تایید کرده است. حلاج در حال خلسه گفته بود که هرچه میگوید حقیقت است، و برای بیان این مطلب عبارت «انا الحق» را به کار برده بود. دستگاه خلافت که او را یک خطر برای خود میپنداشت، این عبارت را شرک و کفر و ادعای خدا بودن عنوان داده بود و حلاج را در زندانی کردند.
گفتهاند در 27 مارس 922 میلادی، در زندان به حلاج یک هزار تازیانه زده بودند و دست و پایش را قطع کرده بودند و او این شکنجهها را تحمل کرد و خم به ابرو نیاورد. بعد او را اعدام کردند و جسدش را سوزاندن و خاکسترش را در دجله ریختند تا دجله که میگویند در آن زمان خروشان شده بود آرام شود.
بیشتر شاعران پس از او از یک بیت تا یک فصل از دیوان خود را به او اختصاص دادهاند.
منبع ها:
تقویم تاریخ
ویکی پدیا
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»