Saturday, 18 July 2015
29 September 2023
گزارش اجتماعی

«آیین نوروزی در میان پناهندگان»

2010 April 14

سپهر عاطفی / دفتر ترکیه / رادیو کوچه

شب یلدا، چهارشنبه سوری، عید نوروز، 13 به در و دیگر آیین‌های سنتی ایران در خارج از ایران و در میان پناهندگان چه‌طور می‌گذرد؟ پناهندگانی که هر کدام بنا به موقعیت دشواری که در ایران داشته‌اند مجبور به ترک وطن شده‌اند. به سراغ کیانوش و ماندانا یک زوج از پناهندگان ترکیه رفتیم که 20 ماه پیش به همراه فرزند 6 ماهه‌ی خود به ترکیه آمدند و سوال خود را با آنان مطرح کردیم.

فایل صوتی را از اینجا بشنوید

 

فایل را از این جا دانلود کنید

کیانوش: درست است که در خارج از ایران از حال و هوای نوروز کاسته می‌شود، ولی پناهندگان در ترکیه سعی می‌کنند به بهترین نحو این آیین‌های مقدس را برگزار کنند. امسال به دلیل این‌که پدر و مادر من بعد از این‌که سال گذشته این‌جا نبودند و ما عید را تنها در این کشور غریب سپری کردیم، پیش ما آمدند عید بهتری بود.

من برای خرید ماهی قرمز که نشان دهنده‌ی حیات و زندگی در سفره‌ی هفت‌سین است به مغازه‌ی ماهی فروشی مراجعه کردم که باعث حیرت فروشنده شده بود زیرا خیلی از ایرانیان برای خرید ماهی قرمز به ایشان مراجعه کرده بودند.

چه مدتی هست که شما در ترکیه هستید؟ کی از ایران آمدید و چند نوروز را این‌جا گذرانده‌اید؟

ماندانا: ما تقریبا 20 ماه است که از ایران خارج شده‌ایم و دو نوروز این‌جا بوده‌ایم که البته نوروز اول شرایط خیلی بدی داشتیم زیرا از خانواده دور شده بودیم و واقعن تنها بودیم. لحظه‌ی سال تحویل شوهرم سر کار بود. خودم، فرزند هشت ماه‌ام و خواهر شوهرم تنها نشستیم و لحظه‌ی تحویل سال را با هم بودیم، یادم می‌آید که خیلی گریه کردیم و دل‌تنگ بودیم ولی خوش‌بختانه امسال خانواده‌ی شوهرم آمدند و خیلی خوش گذشت.

گفتید که کیانوش آن موقع کار می‌کرد، چه شرایطی برایتان پیش آمده بود که همه‌ی این دلتنگی‌ها و سختی‌ها را در ترکیه به جان خریدید تا به کشوری دیگر پناهنده شوید؟

ماندانا: البته الان نیز شرایط خوبی نداریم ولی به هر حال در ایران شرایط بحرانی برای ما ایجاد شد که این تصمیم را گرفتیم. بچه‌دار شدیم و فرزندامان نیز دختر بود، من همیشه این فکر را می‌کردم که آیا دختر من نیز در آینده شرایط من را خواهد داشت؟ این تبعیض‌هایی که بر زنان در ایران می‌شود آیا شامل حال دختر من نیز می‌شود؟ در کنار این شرایط، شرایط بحرانی مالی بود که فکر می‌کردم تا کی باید در این خانه و آن خانه باشیم. این بود که تصمیم گرفتیم اول به خاطر فرزندمان و بعد برای بهتر شدن شرایط مالی‌مان از ایران خارج شویم.

کیانوش، می‌دانم که به علت بهایی بودن از کار دولتی و تحصیل محروم بوده‌ای، چه کارهایی در ایران می‌کردی و آیا این‌کار می‌توانست هزینه‌ی زندگی‌ات را تامین کند؟

کیانوش: من چند شغل عوض کردم و متاسفانه هیچ‌کدام از آن‌ها به دلیل وضعیت بحرانی اقتصادی ایران جواب‌گوی زندگی من نبود. ابتدا تراش‌کار بودم، بعد به شغل ویزیتوری روی آوردم. به دلیل این‌که دیدم کفاف امورات زندگی‌ام را نمی‌دهد به شغل اگزوز‌سازی، تعمیر و تویض اگزوز روی آوردم و بازهم آن جواب‌گوی زندگی من نبود.

آیا این‌جا کار می‌کنید؟ پناهندگان در ترکیه اجازه‌ی کار دارند؟

کیانوش: متاسفانه پناهندگانی که قبولی یو-‌ان نداشته باشند اجازه‌ی کار ندارند. آن‌هایی هم که کار می‌کنند به صورت قاچاق کار می‌کنند. حدودن یک سوم یک ترک به ایرانی پول می‌دهند. شرایط فوق‌العاده سختی است. هر ترک روزانه این‌جا نهایتن 9 ساعت کار می‌کند ولی از ما ایرانی‌ها حدودن 13،14 ساعت کار می‌کشند و یک‌ سوم حقوق و مزایای یک ترک به ما تعلق می‌گیرد.

چگونه تصمیم به رفتن گرفتید؟ آیا این به صورت فکری بود که کم‌کم قوت گرفت یا یک دفعه به دلیل فشارهای مختلف این تصمیم را گرفتید؟

ماندانا: من احساس می‌کنم یک دفعه‌ای شد. اقوامی در خارج از کشور داشتیم، بعضی اوقات با صحبت‌هایی که می‌کردند من احساس می‌کردم شرایط خیلی بهتری از ما دارند. تصمیم ما برای رفتن حدود دو ماه بیشتر طول نکشید. این به دلیل شرایط بدمان بود. همسرم واقعن خسته شده بود. یک روز آمد و گفت که دیگر نمی‌توانم. مسلمن در ایران تمام اقوام و دل‌گرمی ما بود اما شرایطمان طوری بود که دیگر نمی‌توانستیم. همان موقع بود که برادرم از اروپا تماس گرفت و گفت شرایط بهتر است و می‌توانید بیایید.

در کشور سوم چه آینده‌ای را برای خودتان و فرزندتان متصور هستید؟ چه کارهایی انجام می‌دهید که در ایران نمی‌توانستید انجام دهید؟

کیانوش: به دلیل این‌که ما می‌خواهیم به کشوری برویم که در طول تاریخ همواره طرف‌دار صلح بوده است، فکر می‌کنم زندگی آرامی داشته باشیم. در این کشور بر خلاف ایران فوق‌العاده به بچه‌ها اهمیت داده می‌شود. دوست دارم ادامه‌ی تحصیل دهم و از همه مهم‌تر این‌که فرزندم در نهایت آرامش زندگی کند.

«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»

|

TAGS: , , ,