محبوبه / رادیو کوچه
mahboobeh@koochehmail.com
دوم می برابر با سالروز درگذشت «لئوناردو داوینچی» از دانشمندان و هنرمندان ایتالیایی دورهی رنسانس است که در رشتههای ریاضی، معماری، موسیقی، کالبدشناسی، تندیسگری، نقاشی و هندسه شخصی برجسته بود. داوینچی را کهن الگوی (فرد رنسانسی) دانستهاند.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
او بینهایت خلاق و کنجکاو بود و بیشتر معروفیت او به خاطر نگارگری نقاشیهای «شام آخر» و «مونالیزا» است، وی در سال 1452 متولد و 1519 درگذشت. با این که در قرن پانزدهم دایره معلومات بشر آن چنان وسعت نداشت که یک فرد نتواند بر همه آنها مسلط شود، اما داوینچی یک نابغه بود.
«لئوناردو داوینچی» در پانزدهم آوریل سال 1452 در «وینچی» نزدیک فلورانس به دنیا آمد. پدرش مرد ثروتمندی بود، و چون از لحاظ مالی قدرت کافی داشت لئوناردو را در پانزده سالگی نزد پیکرتراش معروف «آندرئادی ورگیو» در فلورانس برای تعلیم فرستاد.
در آتلیهای ورگیو، لئوناردوی جوان میتوانست چیزهای زیادی بیاموزد. او در آنجا با رموز فنی کارهای ریختهگری و کارهای فلزی آشنا شد و آموخت که چگونه با مطالعه و مشاهده دقیق مدلهای برهنه و پوشیده، تابلوها و تندیسهایی را پدید آورد. او همچنین به پژوهش درباره گیاهان و جانوران مختلف پرداخت تا بتواند از آنها در تابلوهایش استفاده کند، او همچنین توانست دانش گستردهای درباره نورشناسی، ژرفانمایی و استفاده از رنگها کسب کند. چنین آموزشیهایی کافی بود که از هر نوجوان با استعداد دیگری هنرمندی برجسته بسازد، و در واقع شمار زیادی از نقاشان و پیکر تراشان خوب از هنر آموزان آتلیه موفق ورگیو بودند.
ولی لئوناردو بالاتر از یک نوجوان با استعداد بود. نابغهای بود که ذهن توانایش تا زمان باقی است آدمیان فانی را به اعجاب و ستایش وا خواهد داشت.
در سال 1483 داوینچی به میلان رفت و در آنجا سرپرستی بسیاری از امور «دوک اسفورزا» را بر عهده گرفت. وی در سال1502 به خدمت سزار «بورژویا» رفت و از طرف او به عنوان مهندس و معمار به بسیاری از شهرهای ایتالیا سفر کرد و در بازگشت به فلورانس چهار سال از وقت خود را صرف یکی از بهترین اثر ارزندهاش کرد.
این اثر تصویر «مونالیزا» است که «لبخند ژوکوند» معروف است و به جرات میتوان آن را با ارزشترین تابلوی نقاشی جهان دانست. این اثر استثنایی در طول تاریخ چندین بار ربوده شده، و با اینکه 500 سال از زمان خلقش میگذرد اما آسیب چندانی ندیده است. تابلوی مشهور لبخند ژوکوند به دلیل لبخند بسیار مرموز مونالیزا و همچنین سبک نوین نقاشی لئوناردو داوینچی در آن زمان، به شهرت جهانی رسید.
گفته شده است که داوینچی سفارش نقاشی این اثر را بین سالهای 1503 تا 1506 دریافت کرد، اما آن را به موقع تحویل نداد و چند بار آن را عوض کرد. هم اینک اصل تابلو در موزه «لوور» در فرانسه نگهداری میشود.
لئوناردو مردی همه فن حریف بود و در نقاشی، تراشگر، معماری، مهندسی، نویسندگی و موسیقی هنر خود را به عرصه ظهور رساند. او همچنین مدتها در فکر آن بود ماشینی بسازد که بتوان با آن پرواز کرد.
یکی از ارزندهترین آثار او «شامآخر» است که بر دیوار صومعهی «سانتاماریا» در سال 1498 ترسیم شده است. روایت است که لئوناردو داوینچی موقع کشیدن تابلو شام آخر دچار مشکل بزرگی شد، او میبایست نیکی را به شکل «عیسی» و بدی را به شکل «یهودا» یکی از یاران عیسی که هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت کند، تصویر می کرد. کار را نیمه تمام رها کرد تا مدل های آرمانیاش را پیدا کند.
روزی دریک مراسم، تصویر کامل مسیح را در چهره یکی از جوانان یافت.
جوان را به کارگاهش دعوت کرد و از چهره اش اتودها و طرحهایی برداشت. سه سال گذشت.
تابلو شام آخر نزدیک به اتمام بود، اما داوینچی هنوز برای یهودا مدل مناسبی پیدا نکرده بود «کاردینال» مسوول کلیسا کمکم به او فشار میآورد که نقاشی دیواری را زودتر تمام کند.
او پس از روزها جست و جو جوان شکسته و ژندهپوش مستی را در جوی آبی یافت. به زحمت از دستیارانش خواست او را تا کلیسا بیاورند، چون دیگر فرصتی بری طرح برداشتن از او نداشت.
گدا را که درست نمیفهمید چه خبر است به کلیسا آوردند، دستیاران سرپا نگهاش داشتند و در همان وضع داوینچی از خطوط بیتقوایی، گناه و خودپرستی که به خوبی بر آن چهره نقش بسته بودند، نسخه برداری کرد.
وقتی کارش تمام شد گدا، که دیگر مستی کمی از سرش پریده بود، چشمهایش را باز کرد و نقاشی پیش رویش را دید، و با آمیزهای از شگفتی و اندوه گفت: «من این تابلو را قبلن دیده ام.»
داوینچی شگفتزده پرسید: «کی؟»
گدا گفت: «سه سال قبل، پیش از آنکه همه چیزم را از دست بدهم. موقعی که در یک گروه همسرایی آواز میخواندم زندگی پراز رویایی داشتم، هنرمندی از من دعوت کرد تا مدل نقاشی چهره عیسی بشوم.»
پس میتوان گفت: «نیکی و بدی یک چهره دارند، همه چیز به این بسته است که هر کدام کی سر راه انسان قرار بگیرند».
وی عاشق دانش و هنر بود، همراه با این دو یعنی دانش و هنر زندگی میکرد، همیشه بین شاگردان خود بود و به آنان الفت داشت، همسری هم انتخاب نکرد، کسانی هم بودند که به او رشک میورزیدند و سعی در بد نام کردن او داشتند. اما دوره آرامش او هم پایدار نبود، و در دوم ماه می 1519 دردامان شاگرد خود چشم از جهان فرو بست.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»