«اگر بگویم طراح نظریهی دموکراسی که فعلن در جهان غرب وجود دارد، جان لاک است، سخنی به گزاف نگفتهام.» (ریچاردپاپکین)
روز 29 آگوست مصادف است با سالروز تولد جانلاک فیلسوف بزرگ قرن 17 انگلستان. او در ورینگتون انگلستان متولد شد. پدرش وکیل دادگستری و از آزادیخواهان زمان خود بود. وی ابتدا در آکسفورد به تحصیل فلسفه پرداخت ولی فلسفه را رها کرد و به طب روی آورد، مطالعهی آثار دکارت و گاسندی او را دوباره به فلسفه علاقمند نمود و به مطالعهعوامل موثر در رشد عقلی و فکری انسانی پرداخت و اثر معروف خود فهم انسانی را نوشت.
دغدغه اصلی لاک جامعه و شناخت شناسی بود. دیدگاه و بینش وی در زمینه «حکومت با رضایت رعایا»؛ آزادی؛ حقوق طبیعی انسان در زندگی؛ و مالکیت شخصی تاثیر بزرگی بر جریان و روند فلسفه سیاسی داشت. اندیشههای لاک قانون و حکومت آمریکا را بنیاد گذارد و مواد لازم برای توجیه انقلاب را در دست مهاجران استعماری به دنیای نو نهاد. جان لاک را از جمله تجربهگرایان انگلیسی نامیدهاند و تاثیر دیدگاههای وی در زمینه شناختشناسی در دوره نوزایی نیز بطور برجسته حس میشد.
لاک از مهم ترین شارحان نظریه قرارداد اجتماعی و پیروان مکتب تجربهگرایی است. نظرات او بر پیشرفت معرفتشناسی و فلسفه سیاسی تاثیرگذار بود. او از تاثیرگذارترین متفکران عصر روشن گری شمرده میشود.
لاک را عمومن پدر معنوی اندیشهی حقوق بشر در دوران جدید میدانند. نکتهی قابل تأمل دیگر در اندیشهی سیاسی لاک، امر مشروعیت دولت است. در طرح لاک، دولت نمایندهی مردم و در واقع «معتمد» آنان است و این امر معنایی جز این ندارد که قدرت واقعی از آن مردم است و این مردم هستند که فرمانروای واقعی هستند. در جایی که دولت از اعتماد مردم سو استفاده کند و یا نتواند اهداف سهگانهی زندگی، آزادی و مالکیت خصوصی را برآورد، باید قدرت را به صاحبان اصلی آن که مردم هستند بازگرداند. فراتر از آن، لاک برای فرد در قبال تعرضات دولتی، حق مقاومت قایل است. هر جا که قوههای دولتی اعم از قانونگذاری و یا اجرایی، تجاوزی به حقوق فرد مرتکب شوند و فرد نتواند از طریق گزینش و یا برکناری این نهادها، از آن تجاوزات ممانعت به عمل آورد، از نظر لاک فرد از حق مقاومت در مقابل دولت برخوردار است.
لاک نخستین فیلسوفی بود که «خود» را از طریق استمرار «هوشیاری» تعریف کرد. او معتقد بود که انسانها چون لوح پاک و دستنخورده و تهی از دانش زاده میشوند و هیچ دانسته درونی و ذاتی ندارند بلکه هر آنچه میدانند از راه مشاهده (تجربه) به دست میآید.
جان لاک اما علت اصلی فلاکت و مصیبت جنگ داخلی انگلستان و کل اروپای سدهی هفدهم را مسایل مذهبی میبیند. جنگهای قارهی اروپا در این سده، درست همانند سدهی پیش از آن، عمدتن ناشی از اختلافات مذهبی و میان سلسلههای پادشاهی و شهریاری گوناگون با مذاهب مختلف بود. اتحادهای جنگی میان سلسلههایی با مذاهب مشترک، برای لاک اتحادی شوم بود و او آنها را مسوول انشقاق و نکبت عصر خود و مخل صلح و امنیت و رفاه فرد و پاسداری از حقوق او میدانست. ریشهی اصلی این بلایا در نزد لاک، در نابردباری و عدم تساهل مذهبی نهفته بود. او بر این باور بود که قدرت دولتی که همواره تمایل به درنوردیدن مرزهای خود دارد و دین که همواره ادعای حقیقت مطلق را دارد، در سیاست عدم تساهل است که در هم گره میخورند. در چنین پیوندی، هم دولت و هم دین که هر دو نیز از مشروعیت برخوردارند، به فساد کشیده میشوند. آنها در حالیکه دامنهی اعتبار خود را بطور نامشروع گسترش میبخشند، همزمان به انحراف و بیراهه میروند.
برای جلوگیری از چنین مصیبتی، دولت باید قدرت مشروع خود را فقط در خدمت مسایل دنیوی قرار دهد و فعالیتهای خود را در چارچوب امور این جهانی محدود سازد. بدینسان دولت خواهد توانست امکان مانورهای گوناگون را جهت تمشیت امور سیاسی برای خود حفظ کند و از تصلب و تمامیتخواهی بپرهیزد. به نظر لاک، دغدغهی دین باید آرامش ابدی برای روان انسانها، ستایش بیپایان پروردگار و تفسیر وجدانی حقیقت بر اساس آموزهها و پیام مسیحیت باشد.
جانلاک سرانجام در سال 1704 بر اثر بیماری سل در بریستول انگلستان درگذشت.
«مطالب مندرج در نوشته به الزام نظر کوچه نیست.»
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»