این مطلب از تارنمای کلمه برداشت شده است.
در شرایط موجود بخشی از حاکمیت که رو به خشونت و سرکوب و سلب آزادیهای مشروع آورده و زندانها را پر کرده و با پوشش خرافه و تحجر کشور را به افلاس و درماندگی در سطح داخل و خارج کشانده، احتیاج دارد از این سرمایه عظیم اجتماعی به صورت مسرفانهای استفاده کند. وقتی شما واقعیتهای آن دوره را در معرض دید مردم قرار میدهید و روی تفاوتهای آن با وضعیت فعلی انگشت میگذارید، بلافاصله گرایش مستبدانه و فاسد امروزی در مقابل سوالات ویرانکنندهای قرار میگیرد. نگرش درست به سالهای اول انقلاب بهخوبی نشان میدهد که تا چه اندازه از اهداف اولیه انقلاب و ارزشهای پایهای آن فاصله گرفتهایم . توجه کنید که منظور از نگریستن به آن دوره بازگشت به آن دوره نیست. بلکه هدف یادآوری ریشهها و یادآوری جهتهای اصلی انقلاب یعنی عدالت، آزادی و معنویت است.
هنگامی که هنگامهی انتخابات فرار رسید از بازگشت به دورانی نورانی سخن گفت. در زمان تنظیم بیانیه ورود به انتخابات برخی به میرحسین گفتند ازادبیاتی مانوستر با نسل جوان استفاده کند. نسل جوان دوران امام را به خاطر نمیآورد یا از راه معوج رسانه رسمی میشناسد. اما پاسخ این بود که میرحسین موسوی با هویت خود به صحنه خواهد آمد و هویت او جدا از توجه به واژههایی چون عدالتخواهی،کرامت انسانی، مستضعفان و بازگشت به راه امام نیست. او هویت خود را پنهان نخواهد کرد و نسل جوان حقیقت را خواهد شنید .
و آن روزها فراموش نخواهند شد که نسل جوان با شور میخواست رای خود را به نخست وزیر امام بدهد و فریاد میزد «رای ما یک کلام، نخست وزیر امام» و هنگامی که میخواستند از جفای بر رایشان سخن بگویند باز امام را خطاب میکردند که «خمینی کجایی موسوی تنها شده…».
میرحسین وقتی در مقابل گلایه برخی افراد قرار میگیرد که «درباره سالهای ابتدایی انقلاب و دوران ۱۰ ساله امام نگاهی احساسی دارد» پاسخ میدهد: «از من نخواهید که دروغ بگویم یا دلبستگیام به امام را پنهان کنم.»
اما به راستی چرا موسوی تقریبن در همه سخنرانیهایش به امام خمینی اشاره میکند؟ نسبت او و جنبش سبز با امام در چیست؟ حاکمیت چه نسبت و سنخیتی با امام دارد و به دنبال چیست؟ این پرسشها و همین طورپرسشهایی بیشتر که همزمان با ایام ۱۴ و ۱۵ خرداد در جامعه مطرح است، «کلمه » را بر آن داشت تا در آستانه بیست و دومین سالگرد رحلت امام خمینی (ره) گفتوگویی صریح با میر حسین موسوی داشته باشد.
در آستانه سالگرد رحلت امام خمینی هستیم. امسال این بزرگداشت در شرایط ویژهای انجام میشود. از یک سو مخالفان قدیمی امام و انقلاب در خارج و داخل با پشتیبانی برخی از رسانههای خارجی سعی میکنند که دوران ایشان را با وضعیت تاریک امروز مقایسه کنند و از طرف دیگر صدا و سیما و بعضی از رسانههای طرفدار بگیر و ببند و سرکوب تلاش میکنند تصویری از شخصیت ایشان ارایه دهند که گویی ایشان اگر بودند طرفدار پروپا قرص خرافه و ظلم امروز باشند. به نظر شما، چرا این گونه اقدامات صورت می گیرد و نتیجه این فرایند چه میتواند باشد؟
تصویری که از تقاطع تلاش مخالفان حضرت امام و رسانههای رسمی کشور به دست میآید اگر ادامه یابد و جواب داده نشود، جز انزجار تدریجی از هر آنچه گذشته است، نخواهد بود. این تصویر با دستکاری مکرر و دایمی از نسخه اصلی امام و انقلاب داده میشود و از نظر کسانی که مستقیمن آن دوره را تجربه کردهاند، شباهتی با چهره و منش و سالهای امام ندارد. انقلاب با شعار استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی پیروز شد و مورد حمایت قاطع ملت قرار داشت. استقبال از حضرت امام در سال ۵۷ بینظیر بود و در تشییع جنازه ایشان هم بیش از چهار برابر استقبالکنندگان شرکت کردند. گمان نمیکنم آن همه جمعیت برای تماشا و یا گذراندن تعطیلی آمده بودند. فیلمهای آن روزها نشان میدهد که احساسات مردم نسبت به ایشان چه بود. در نظر داشته باشیم که بروز آن همه عاطفه و احساس بعد از گذراندن روزهای سخت انقلاب و دفاع مقدس بود. واقعیت امام اگر مختصر شباهتی با آنچه صدا و سیما و بعضی از جراید هتاک نشان میدهند، داشت، ما قاعدتن بهجای سر و سینهزنی با خوشحالی و یا حداقل بیاعتنایی مردم روبهرو میبودیم. به نظر من لازم است در مورد این تحریف دو طرفه از سوی حاکمان که اکنون به زندانبانان و سلبکنندگان آزادی تبدیل شدهاند و مخالفان بینقاب امام روشنگری شود.
برنامه گسترده ومهندسی شده، همراه با هزینه های شگفت آور برای مراسم سالروز رحلت امام خمینی تدارک دیده شده است. به نظر شما چرا چنین کاری صورت میگیرد؟
شما توجه داشته باشید که نظام هنوز بخش اعظم مشروعیت خود را از شخصیت امام و خاطره جمعی مردم از ایشان میگیرد. در شرایط موجود بخشی از حاکمیت که رو به خشونت و سرکوب و سلب آزادیهای مشروع آورده و زندانها را پر کرده و با پوشش خرافه و تحجر کشور را به افلاس و درماندگی در سطح داخل و خارج کشانده، احتیاج دارد از این سرمایه عظیم اجتماعی به صورت مسرفانهای استفاده کند. در مقابل وقتی شما واقعیتهای آن دوره را در معرض دید مردم قرار میدهید و روی تفاوتهای آن با وضعیت فعلی انگشت میگذارید، بلافاصله گرایش مستبدانه و فاسد امروزی در مقابل سوالات ویرانکنندهای قرار میگیرد. نگرش درست به سالهای اول انقلاب بهخوبی نشان میدهد که تا چه اندازه از اهداف اولیه انقلاب و ارزشهای پایهای آن فاصله گرفتهایم. توجه کنید که منظور از نگریستن به آن دوره بازگشت به آن دوره نیست. بلکه هدف یادآوری ریشهها و یادآوری جهتهای اصلی انقلاب یعنی عدالت، آزادی و معنویت است.
ما میخواهیم از سکویی که انقلاب اسلامی ساخته برای پرواز به آینده استفاده کنیم. نمیخواهیم به صورت احساسی یک فضای آشفته درست کنیم و جهتگیریهایمان از دست برود. به طور مداوم باید به نسل سرافراز جوانان امروز یادآوری کنیم که وضعیت فعلی هیچ شباهتی با دوران حضزت امام ندارد. من یقین دارم که همین جوانان اگر به صورت خیالی در ظرف دیروز قرار بگیرند همه در کنار باکریها، همتها و باقریها قرار خواهند گرفت. همچنانکه اگر جوانان آن دوره در ظرف زمانی امروز قرار میگرفتند، باقریها و باکریها و همتها از سرداران جنبش سبز امید میبودند و در زندانها جوابگوی گرایشهای دینی و ملی خود میشدند.
شما از ضرورت یاد آوری جهتهای اصلی انقلاب سخن گفتید اما در فضای پر از گرد و غبار و تبلیغاتی امروز چگونه میتوان از امام و دهه اول انقلاب صحبت کرد؟
در مورد انقلاب تاکنون تعداد بیشماری کتاب و مقاله نوشته شده و هنوز هم این نوشتهها و تحلیلها ادامه دارد. دلیلش هم روشن است. تاثیرگذاری این انقلاب در سرنوشت جهانی و منطقهای. بعد از انقلاب اسلامی نه تنها ایران شباهتی به سالهای قبل از انقلاب ندارد، بلکه منطقه و جهان هم تحت تاثیر این دگرگونی قرار گرفتهاند. اما آنچه امروز در سطح تبلیغات و زد وخوردهای روزمره رسانهای مورد نیاز است، ارایه تصویر روشن و محسوس از آن دوره و حضرت امام است. همانطور که اشاره کردم سعی می شود بین وضع فعلی و وضعیت گذشته شبیهسازی ناشیانهای شود. باید این طرح را خنثی کرد. به عنوان مثال در مورد نظرات امام درباره مجلس میتوان بحثهای نظری کرد و نظرات ایشان را در مورد دوگانه شرع و عرف و این که «تشخیص موضوع در عرف و شرع به عهده عرف است و مجلس نماینده عرف و نمایندگان خود از عرف بر میآیند»، باز کرد و با این دید مجلس در راس امور قرار میگیرد.
ولی مهمتر و تاثیرگذارتر نقل خاطراتی است که شیوههای عمل سیاسی را در اوایل انقلاب نشان میدهد. به طور مثال اخیرن بنده با جناب آقای کروبی در مورد شیوه انتخابات در دوران حضرت امام صحبت میکردیم، ایشان خاطرهای را نقل کرد که خیلی خوب و روشن به شناخت حضرت امام و ارزشهای حاکم در جامعه آن دوره کمک میکند .ایشان به یاد میآوردند که در انتخابات دوره سوم مجلس دو نفر کاندیدا بودندند. یکی یک معلم زحمتکش و روشنفکر و فقیر و دیگری یکی از منسوبین نسبتن نزدیک خانواده امام .
یکی از نزدیکان امام از فرد دوم حمایت میکردند. اما مردم در آن انتخابات به آن معلم رای دادند. در اینجا آن فرد که از نزدیکان امام بود، برای امام نامهای نوشت که مضمون آن تشکیک در سلامت انتخابات خمین بود. حضرت امام با خنده پاسخ داده بودند که «چه علامتی بالاتر برای صحت انتخابات از اینکه یک نفر از فامیل من و شما با حمایت شما نامزد میشود ولی مردم یک معلم ساده را که چنین پشتیبانانی ندارد، انتخاب میکنند.»
آیا این از زیباییهای انتخابات نیست که باید شکرگزار آن باشیم . «حالا شما این تصویر را کنار ابطال ۷۰۰ صندوق انتخابات مجلس ششم در تهران قرار دهید که فرد روشنفکر و بیپناهی را حذف کردند و یک فرد مورد علاقه شورای نگهبان با ارتباطات نسبی و سببی را وارد مجلس کردند. یا طرح نظارت استصوابی که در زمان امام وجود نداشت. طرحی که وسیلهای شد که انتخابات در حقیقت دو مرحلهای شد. شما دقت کنید که با اسلحه همین اصطلاح که نه ریشه در قانون اساسی دارد و نه در معرفت و آگاهیهای مردم، چه تعداد عظیمی از خدمتگزاران آگاه و مدیر دلسوز را از ورود به صحنه رقابت کنار زدند. کاری که نتیجهاش همین پایین آمدن شان و جایگاه مجلس است .
من به همه آن نمایندگان اصولگرایی که به خدا و پیامبرش ایمان دارند و هنوز ایمان خود را با ظلم آغشته نکردهاند عرض میکنم که وقتی با خود خلوت میکنید آیا از این همه تحقیر مجلس احساس نگرانی و پوچی نمیکنید؟ آیا مفهوم جمله «مجلس در راس امور است» همین وضعی است که در آن بهسر میبرید؟ شما هنوز نتوانستهاید جز کوچکی از تخلفات مالی دولت را رسیدگی کنید و جواب درست بگیرید چه پاسخی در برابر خداوند و بندگان خدا که شما وکیل آنان هستید دارید؟ آیا وضعیت مجلس فعلی شباهتی با مجلس زمان حضرت امام دارد؟
یکی از مواردی که در شرایط کنونی به خوبی میتواند امام را معرفی کند و در کنار تفاوت با شرایط حاکم در دوران امروز را نشان میدهد، تشریح اتفاقاتی بود که منجر به فرمان هشت مادهای حضرت امام شد. خود این فرمان بدون هیچ تغییری میتواند فضاحت وضع موجود و بگیر و ببندها و مظالم حاکم بر مردم را نشان دهد. جوانان باید این سند را ببینند و بدانند که ما به کجا میرفتیم و اینک به کجا میرویم. عدهای در این کشور به خاطر دنیا و ریاست خود مشغول تخریب همه چیز از جمله تخریب و تحریف چهره امام و دوران ۱۰ ساله اول انقلاب هستند. کلید این پروژه در طول انتخابات ریاست جمهوری دهم زده شد و همآنطور که گفتم معرفی درست امام و معرفی منصفانه انقلاب اثرات افشاگرانه و ویرانکننده بر سیاستهای سرکوب و خرافهگرایانه امروز دارد .
شما را نخستوزیر امام میدانند. همواره نیز در سخنان و بیانیهها و مصاحبههایتان از دوران نورانی دهه اول انقلاب و راه امام سخن میگویید. اما آیا در کل و در فضای سیاسی ایران در مورد ابعاد شخصیتی امام بزرگنمایی نشده است؟
مرحوم شریعتی میگفتند «قله دماوند در بلندی، نیازی به اثبات ندارد.» شخصیت امام هم بزرگ بود و تحول غیر قابل بازگشتی در تاریخ کشور ایجاد کرد و بساط سلطنت را در این مملکت برچید. نظامی که افتخارش به پابوسی رعیتها از سلاطین بود. ممکن است برخی عکسهای شاه نسل جوان را به بیراهه ببرد . اما خوب است که گفته شود یکی از پوسترهایی که در روزنامههای آن زمان هر از گاهی منتشر میشد، کشاورز فقیر و بیچارهای را نشان میداد که کفشهای شاه را میبوسید .
ولی در جواب شما باید بگویم امام بزرگ بود. اما در عین حال خود را بزرگ نمیدید. از تعریف و تمجید و مدح بیزار بود. یکبار ایشان صدا و سیما را از پخش فیلمها و عکسهایش منع کرد. گفت: «از اینکه هر موقع تلویزیون را باز میکنم و خودم را میبینم ، عقم میگیرد.» همین منع را هم برای مدتی برای روزنامهها داشتند. افرادی که زمان ایشان را درک کردهاند یادشان است که وقتی نماینده اول تهران و در حقیقت کشور، در حسینیه جماران تعریف ایشان را کرد، چگونه با پرخاش سخنان وی را قطع کردند. در حالی که آن نماینده قصد به دست آوردن چیزی را نداشت. همین وضعیت هم برای رییس مجلس خبرگان رهبری وقت که یک مجتهد و از شاگردان خود ایشان بود، پیش آمد. وقتی آن مجتهد محترم از ایشان تعریف و تمجید کردند، در میان مردم آن سخنان را رد کردند. اگر ایشان را نماد یک نظام جدید رهاییبخش، مترقی و آزادیخواه و عدالتطلب تلقی کنیم، امری غیرطبیعی نیست. بدون ایشان و ارتباطی که با مردم داشتند، ملت ما امکان هشت سال ایستادگی در دفاع مقدس را نداشت. ملت ما بدون این ارتباط و اعتقاد نمیتوانست انواع توطئهها، کودتای نوژه، تظاهرات مسلحانه منافقین که باعث کشتهشدن هزاران نفر افراد بیگناه در سال ۶۰ شد، انفجار حزب جمهوری و شهادت شهید بهشتی و یارانش، انفجار نخست وزیری و ترور شخصیتهایی چون شهیدان مدنی ،دستغیب و صدوقی که همه از پیشگامان روحانیت بودند، پشت سر بگذارد .
به هرحال در بخشی از بدنه جنبش سبز این پرسش وجود دارد که شما به کرات از امام نام میبرید و یا از عکس ایشان استفاده میکنید. چرا؟
البته بنده به ضرورت معرفی امام به نسل جوان اشاره کردم. ولی گذشته از آن نکتهای را عرض میکنم که یقین دارم همه علاقهمندان جنبش سبز در مورد آن اتفاق نظر دارند و آن صداقت است. من نمیتوانم دلبستگی به امام و انقلاب داشته باشم (ممکن است یک عده در این میان بگویند این یک نوستالژی است) و بر خلاف آن تظاهر کنم. بنده در همان ابتدای شکلگیری راه سبز امید به صراحت خود را یک همراه جنبش معرفی کردم. برای آنکه به صراحت اعتقادات خود را بیان کنم همانطور که جزو ویژگیهای این جنبش بیان صریح و صادقانه اندیشهها است، ما از تعامل اندیشهها ضرر نمیکنیم. ولی از پنهان کردن هویت خود در میان جمعی که خواستار صداقت است، قطعن ضرر میکنیم. یادمان باشد که شاید بهترین پوستر جنبش سبز «دورغ ممنوع است» بود. این چه انتظاری است که بنده یک تجربه ۱۰ ساله و پر از رویدادهای گوناگون را نادیده بگیرم. نه من بلکه تعداد کثیری از ملت ما هزاران خاطره از ایشان دارند و تاثیرگرفته از دوران امام هستند و حاضر نیستند در مقابل تحریفها و بیانصافیها رضایت بدهند. آیا صرفنظر کردن از این سرمایه عظیم اجتماعی درست است؟ آیا این همان چیزی نیست که زندانبانان از ما میخواهند .
شما به عنوان یک همراه جنبش سبز از علاقه و دلبستگی به امام و انقلاب در کنار تجربهکردن دوران امام و ضرورت حراست از این سرمایه معنوی سخن گفتید. آیا اینها باعث نشدهاند که به این دوران نقدی نداشته باشید یا به عبارت بهتر آیا معتقد نیستید که به این دوران هم نقد وارد است؟
من اینگونه سوالات را به ویژه بعد از صحبت دادستان تهران زیاد شنیدهام و اخیرن هم نامهای خطاب به بنده در سایتها منتشر شده که همین مضمون را دارد. یکی از اجزا اعتقادات همه ما این است که تعداد معصومین ۱۴ نفر است و بقیه بندگان خدا جایزالخطا هستند و همیشه در معرض لغزش. مگر آنکه خدا آنها را حفظ کند. در مورد دوران مورد بحث هم همینطور است. ولی چه ضرورتی دارد که وقتی دو تیغه قیچی، یعنی متحجران داخلی و دشمنان بینقاب خارجی آن دوران و تصویر حضرت امام را هدف قرار دادهاند، من هم زبان به نقد بگشایم. مسلمن به دلیل فضای زهرآگین موجود، کلام گفته نشده از دهان ربوده خواهد شد و درست شبیه چارچوب توطئهای که به عنوان پارهکردن تصویر حضرت امام پیاده شد، مورد سواستفاده داخلی و خارجی قرار خواهد گرفت. امروز دشمنان جنبش سبز دنبال طعمه و بهانه هستند تا پیوندی که همه ما را به هم وصل میکند از بین ببرند. در کشور ما میلیونها نفر به امام علاقه دارند که من هم یکی از آنها هستم. به رسمیت شناخته شدن این علاقه و معنای رهایی بخش آن در شرایط کنونی سرمایه بزرگی است که ما حق نداریم در این زمینه اشتباه کنیم. باز هم تکرار میکنم که نباید انتظار دروغ از یک همراه داشت، هر چند آن همراه بسیار کوچک باشد.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»