حسام میثاقی/ سپهر عاطفی/ دفتر ترکیه / رادیو کوچه
گروهی از پناهندگان ایرانی مقیم ترکیه، دگرباشان هستند. این گروه که شامل همجنسگرایان، ترنسکچوالها و بایسکچوالها میشوند، علاوه بر شرایط سخت دیگر پناهندگان، با مشکلات دیگری نیز دست و پنجه نرم میکنند. در ایران، علاوه بر اینکه قانون از آنها حمایت نمیکند و در مواردی حتا حکم اعدام آنان را صادر میکند، عرف جامعه نیز آنان را نمیپذیرد و بیشتر از محیط طرد میشوند.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
آنچه در پی میآید اولین قسمت از گفتوگوی رادیو کوچه با مژگان (الف.الف)، پناهندهی ایرانی ترنسکچوال است. در قسمت اول شرح مشکلات وی در ایران را میشنویم و در قسمت دوم، به حرفهای او در رابطه با شرایط پناهندگی در ترکیه خواهیم پرداخت.
مژگان هستم. ترنسی هستم که حدود ۲۱ سال پیش، عمل جراحی کردم. البته عمل جراحی در ایران موفقیتآمیز نبود. به عنوان یک موش آزمایشگاهی در اختیار دکترها بودیم. دولت ایران هیچ هزینهای برای انجام عمل جراحی ما انجام نمیداد و هیچ کاری برای ما نمیکرد. آنها فقط ما را به عنوان یک ترنس به پزشکی قانونی معرفی میکردند. هیتی شامل چند پزشک، که روانپزشک را نیز شامل میشد، میآمدند. سوالاتی را مطرح میکردند و بعد تشخیص میدادند که برای عمل جراحی مناسب هستیم. توافقی انجام میشد و تنها کاغذی به دست ما میدادند تا بتوانیم عمل جراحی انجام بدهیم.
میگفتند به سلامت. شما از این به بعد اصلن نباید در لباس پسرانه باشید چون در جامعه از نظر شئونات حالت خوبی ندارد. باید در حجاب زنانه یعنی چادر و مقنعه در اجتماع حاضر شوید. در آن زمان حجاب صد در صد بود و مثل الان، روسری و مانتوی کوتاه نبود.
تنها یک مجوز و اجازه عمل جراحی به ما میدادند. هزینه این مجوز را باید خودمان میپرداختیم. حال اینکه از کجا این پول را تهیه کنیم، همه به عهدهی خودمان بود. به دولت و هیچ ارگانی هیچ ربطی پیدا نمیکرد. بارها به بسیاری از ارگانها و سازمانها مراجعه کردم و گفتند ما هیچ تبصره یا قانونی نداریم. فقط در این حد که در رساله امام آمده، این نامه را به شما میدهیم تا عمل جراحی کنید.
یک شناسنامه هم به عنوان یک هویت زنانه به شما میدهند. از آن پس شما به عنوان یک زن اگر بخواهید ازدواج کنید، کدام مرد با شما ازدواج خواهد کرد؟ منی که نه بچهدار میشوم، نه خانوادهای دارم نه چیزی. به ندرت این اتفاق میافتد. از ۲۰۰۰ مرد، شاید یک نفر کیسی مثل من را انتخاب کند و مورد پسندش واقع شود.
من اولین و دومین عملم را در ایران با هزینه خودم انجام دادم. بماند که این هزینهها را با چه مشقتی و با چه راهی به دست آوردم. راههایی که اصلن قشنگ و جالب نبود. دلم نمیخواست آن راهها را بروم. راهی که به عنوان یک تنفروشی به حساب بیاید. با این راهها توانستم هزینه عملم را جمع و پرداخت کنم. هزینه زندگی، خانه و خوراکم را اینگونه فراهم کردم. سالهای سال با این مسئله دست و پنجه نرم کردم.
دیگر خسته شدم. بعد از ۲۲ الی ۲۳ سال تنها زندگی کردن خسته شدم و بریدم. دیدم که دولت ما هیچ فکری برای ما نکرده است. تنها کاری که میتوانسته انجام دهد این بوده که گفته این کاغذ را بگیرید. ما تشخیص دادیم که هویت شما این است.
بسیاری از اذیت و آزارها از جانب مردم ماست و ناشی از دیدشان نسبت به ما میشود. همچنین اذیت و آزارهای مامورها با ما انجام میدادند. به دلایل پوچ ما را بازداشت میکردند. شما بدحجاب هستید، آرایشتان بد است و مردان را اغفال میکنید. در حالی که ریشه مشکل ما را حل نکردند و تنها به چیزهای جزیی توجه میکنند. به مو، لباس رنگی و موارد جزیی نگاه میکنند.
چهکاری میتوانستم انجام دهم. هیچ راهی برای من نگذاشته بودند. هیچ شغلی، هیچ تامین اجتماعی و هیچ چیز برای من باقی نمانده بود. همه اینها دست به دست هم داد تا فکر اساسی برای زندگیام بکنم. از ایران خارج شوم و به جایی بروم که حداقل ۵۰ درصد مشکلات مرا پذیرا میشود. به نوعی با افراد مثل ما آشنا هستند و طرز فکر آنها بهتر از ایرانیها هست. در ایران هم بارها برای کار اقدام کردم. در تولیدی لباس مشغول به کار بودم.
در محیطی که ۲۰ زن کار میکردند، شاید پنج نفر از آنها موافق من بودند اما بقیه مخالف حضورم بودند. به صاحب کار گزارش میدادند که ما این فرد را در محیط کار نمیپذیریم. حتی صاحب کار از من میخواست که با او ارتباط داشته باشم و آخر هفتهها را با او بگذرانم.
از همهجا طرد شده بودیم. از لحاظ روحی، روانی و جسمی ضربه خورده بودم. اینگونه بود که تصمیم گرفتم از کشور خارج شوم.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»
حمید پرنیان
ممنون از رادیو کوچه و حسام و سپهر عزیز برای پرداختن به مساله ی همجنسگراها و دگرباش ها