آرش و آوا/ دفتر آمریکا/ رادیو کوچه
arash.ava@koochehmail.com
در سال ۱۲۸۲ شمسی (برابر با شناسنامه) خداوند به شیخ اصفهانی واعظ اصفهانی که به «تاج الواعظین» معروف بود فرزندی عطا کرد که نامش را جلال گذاشت. شیخ اسماعیل پدر جلال علاوه بر منبر گرم و گیرایی که داشت از حنجرهای داوودی و صدایی دلنشین نیز برخوردار بود و طبق مرسوم زمان بر اثر حشر و نشر با مردم اهل ذوق زمانش با گوشهها و ردیفهای آوازی ایران نیز آشنایی پیدا کرده بود.
بخش اول
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
جلال فرزند شیخ اسماعیل هم، صدا و حنجره را از پدرش به ارث برده بود. این موضوع را اهل خانواده همه میدانستند ولی چون جلال به احترام پدر هرگز جلوی او دهان باز نکرده بود پدر از صدای خوش فرزندش خبری نداشت. عاقبت زمان مدرسه رفتن جلال رسید. پدر او را به مدرسهی «علمیه» سپرد. این مدرسه در بازارچهی «رحیم خان» نزدیک مسجد «رحیم خان» واقع بود با منزل شان فاصلهی چندانی نداشت. در مدرسه بهخاطر صوت خوشی که جلال داشت مکبری و موذنی و قرائت کلاماله مجید را به او واگزار کرده بودند.
یک روز عصر وقتی جلال نه ساله از مدرسه برمیگشت با خود اندک اندک زمزمه میکرد و این زمزمه تا نزدیک در منزل او ادامه داشت. غافل از اینکه پدر بر خلاف معمول، آن روز در منزل بود و صدای او را شنید. وقتی جلال پایش را از هشتی به داخل حیاط گذاشت پدرش او را صدا کرد. رنگ از روی جلال پرید و به لکنت افتاد. در این هنگام پدر با چهرهای گشاده و ملاطفتآمیز به فرزند گفت: «جان پدر. تو صدایت خوب است و قشنگ آواز میخوانی. من صدایت را شنیدم. حالا هم کمی برای من بخوان.» وقتی جلال با صدای لرزان اندکی برای پدرش خواند پدر دستی به سرش کشید و بوسهای از مهر بر پیشانیاش زد و گفت: «برای آواز خواندن تنها صدای خوب کافی نیست. تو باید تعلیم ببینی.»
آن روزها به جلال چون فرزند شیخ اسماعیل تاج الواعظین بود «تاج زاده» میگفتند. جلال تاجزاده از نه سالگی تعلیم آواز را شروع کرد. ابتدا پیش پدرش با مقدمات و اصول ردیفها آشنا شد و سپس پدر او را به مرحوم «سید عبدالرحیم اصفهانی» استاد آواز آن زمان سپرد و تاج مدتی نزد این استاد گوشهها را یاد گرفت. پس از مرحوم «سید عبدالرحیم»، پدر تاج برای اینکه او را با گوشههای سازی در ردیف نیز آشنا کند به خدمت شادروان نایب اسداله نی زن معروف برد. تاج زمانی نسبتن طولانی در خدمت نایب اسداله نکتهها و ظرایف آواز ایرانی را فرا گرفت. آخرین استادی که تاج بنا به توصیهی پدر برای تکمیل گوشهها و ردیفها به خدمتش رفت مرحوم شادروان میرزا حسین ساعتساز معروف به «خضوعی» بود و تاج پس از اتمام فراگیری نزد این استاد، دیگر در آواز سرآمد شده بود و اندک اندک در محافل میخواند و اینجا و آنجا همه از صوت خوش و تسلط او بر آواز سخن میگفتند.
اولین تجربهی آواز خوانی با ساز
تاج در نوجوانی با مرحوم «حسین خان اسماعیلزاده» استاد معروف و مسلم کمانچه (دایی استاد اصغر بهاری) آشنا میشود و اولین باری که قرار بود به همراه ساز حسین خان اواز بخواند حسین خان ساز را کوک میکند و هنوز جملهی اول را نزده، تاج با عجله درآمد آواز میکند.
بخش دوم
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
حسین خان با لبخندی میگوید: «پسرم، در خواندن اینقدر عجله نکن. صبر داشته باش تا من درآمد بکنم. بعد کمی بیشتر صبر کن تا چهارمضرابی هم بزنم. وقتی که مجلس سرحال آمد و خودت هم کاملن سر ذوق آمدی شروع کن به خواندن. تازه آن وقت هم با حوصله و طمانینه بخوان تا مردم فرصت شنیدن و لذت بردن از ریزه کاریهای آوازت را داشته باشند.»
همآوازهای تاج
تاج همیشه از آواز مرحوم سید عبدالرحیم اصفهانی و مرحوم میرزا حسین ساعتساز (حضوعی) با تجلیل و گرامیداشت فراوان یاد میکرد و به خصوص میگفت: «صوت داوود نبی در حنجره و صدای استادم مرحوم سید رحیم تجلی میکرد و ممکن نیست کسی دیگر بتواند مانند او به این خوبی بخواند.» جز این دو نفر تاج با سعهی صدر و مناعتی که داشت و اصولن هر خوانندهای را تشویق میکرد، از خوانندگان همزمانش نیز از جمله به این استادان ارادت داشت و از آنان و آوازشان به نیکی یاد میکرد (این اسامی را تاج در گفتوگویی که در اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۸ داشت بر زبان آورد) : «سید حسین طاهرزاده»، «سید اسماعیل خان قراب»، «قربان خان شاهی»، «تجلی»، «حاج محمد علی»، «حبیب شاطر حاجی» و «شهاب» معروف به «شهاب چشم دریده»، شاگرد حبیب شاطر حاجی که گوشهی شهابی در دستگاه زند یا ترک به او منسوب است.
کسانی که با تاج ساز نواختهاند
بیتردید بسیاری از اساتید مسلم موسیقی و نوازندگان چیره دست سازهای ایرانی با شادروان تاج اصفهانی ساز نواختهاند، ولی میتوان نام این هنرمندان را در ردیف نام کسانی که با تاج همنوازی داشتهاند ثبت کرد :
مرحوم «نایب اسداله» نی زن معروف (این استاد زمانی که تاج نزدش تلمذ میکرده به عنوان آموزش همراه آواز تاج اصفهانی نی هم میزده) مرحوم «شکری ادیب السلطنه» استاد تار، مرحوم «رضا محجوبی» (ویولن)، مرحوم «حسین یاحقی» (ویولن)، «مرحوم ارسلان خان درگاهی» (تار و سه تار)، مرحوم «اکبر خان نوروزی» (تار)، مرحوم «رضا خان باشی» (تار)، مرحوم «سلیمان خان اصفهانی» (نی)، مرحوم «علی خان شهناز» (تار) ، مرحوم «حسین خان شهناز» (تار) ، استاد «حسن کسایی» ، استاد «جلیل شهناز» (نوازندهی چیره دست تار) ، استاد «علی تجویدی» و …
شاگردان تاج
استاد شجریان میگوید: «تاج برخلاف اینکه استادان انگشت شماری داشت شاگردانش فراوان بودند. او در تعلیم، با لطف پدرانهای که داشت با اصرار هر کسی را که حتا دو دانگ صدایی داشت تشویق به خواندن میکرد و اغلب خودش نیز محض ترغیب شاگردان جوان و تازه کار بی هیچ ناز و افادهای چند بیتی مناسب زمزمه میکرد.
تاج با خضوع و خشوع فراوان تعلیم میداد و با روحیهای که داشت اکثرن از شاگردانش به عنوان شاگرد نام نمیبرد و از آنها به نام دوست و رفیق یاد میبرد. شاگردان تاج فراواناند و من (استاد شجریان) بیشتر آنها را ندیده و نمیشناسم ولی در آن میان فقط با دو نفر آنان آشنایی پیدا کردم: یکی آقای «مرتضا شریف» (قاضی دادگستری) ، از شاگردان قدیمی تاج که شیوهی تاج را خیلی خوب دریافت کرده و به کار میگیرد ، حنجرهی توانایی دارد و پخته میخواند و شعر را بجا در آواز بهکار میگیرد. یکی هم که بیش از همه و تا آخرین روزهای زندگی با تاج و در خدمت او بوده آقای «علیاصغر شاهزیدی» خوانندهی جوان اصفهانی است که خود به تعلیم آواز هنرجویان مشغول است و در یکی از آزمونهای باربد نیز رتبهی اول شده است.
عدهی زیادی هم غیرمستقیم شاگرد تاج بودهاند. این عده از راه صفحات و نوارهای تاج با سبک آواز او آشنا و روش او را در آواز تعقیب کردهاند که از این میان میتوان به خوانندهی خوش صدای معاصر آقای «حسین خواجه امیری» (معروف به ایرج) اشاره کرد.»
روحیه و خلقیات تاج
شادروان مردی سلیم النفس و با مناعت طبع بود. هرگز در طول مدت زندگیاش به خاطر مال دنیا و زندگیاش به کسی کرنش نکرد و این خاطر مدح کسی را نگفت. او از همه تعریف و تمجید میکرد و همه را با نام خیر یاد میکرد. شاید کسی به خاطر نداشته باشد که او حتا یکبار از کسی گلایهای بکند و از کسی بد بگوید. او حتا اگر از کسی رنجش میدید و خاطرش آزرده میشد این رنج و آزردگی را با سکوت بزرگوارانهای تحمل میکرد. تاج از استادانش با احترام فراوانی یاد میکرد و با دوستانش به مهربانی و عطوفت رفتار میکرد.
خانوادهی تاج
شادروان تاح در زندگی یک همسر اختیار کرد و همیشه از او به عنوان کدبانوای خانهدار، مهربان و دلسوز که موجب گرمی کانون خانوادگی است نام میبرد. خداوند به تاج شش فرزند عطا کرد. چهار دختر به نامهای تاجی، پروین، هما، پروانه و دو پسر به نامهای همایون و جمشید.
سرانجام در روز 14 آذر سال 1360 دار فانی را وداع گفت و به دیدار حق رفت. در شب سومین روز فوت او عدهی زیادی از مردم هنر دوست و هنرمند اصفهان شرکت داشتند. طوری که فضای مسجد به طور مداوم پر و خالی میشد. در آن شب «کسایی» نی میزد و گریه میکرد. همراه نالههای نی همه شیون میکردند. در همان حال استاد دکتر «شفیعی» به مناسب حال حضار مجلس خطاب به تاج گفت :
«سلک جمعیت ما بی تو گسسته ست زهم ما که جمعیم چنینیم تو تنها چونی»
منبع: زندگینامه برگرفته شده است از وبلاگ «کرشمه»
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»