اشاره:
مطلب هایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر می شود یا بر اساس تقاضای مدیر وبلاگ و یا انتخاب دبیر روز است و نگاهی بی طرفانه در آن حاکم است که می تواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. این رادیو باز نشر وبلاگستان را فرصتی برای نقد و بررسی آن می داند. این بخش با هدف ایجاد فرصت نقد و بررسی در فضای رسانه ای وب منتشر می شود و بی شک نظر نویسندگان آن است و نه رادیو کوچه. کوچه خود را موظف به انتشار عمده نظرهایی می داند که در وبلاگستان منتشر می شود و از آن مطلع می شود.
این مطلب از وبلاگ تیتر کافه برداشت شده است.
بهنام و من، امروز بعد از سه سال از بخش خبر رادیو زمانه استعفا کردیم. من در این بخش از زمانه در همه سطوح کار کردهام. به عنوان خبرنگار ساده و مترجم تا ادیتور خبر. کار در زمانه یکی از درخشانترین دورههای حرفهای من و بهنام بود. به خصوص از پس از انتخابات ریاست جمهوری که توانستیم در حد خودمان، اخبار جنبش سبز را در این رسانه منعکس کنیم و تا اندازهای سهم کوچکی در اطلاعرسانی درباره حوادث این دوران داشته باشیم.
اما آنچه ما را واداشت تا از زمانه کنارهگیری کنیم، برخوردهای غیرحرفهای و غیرمسوولانه فردی است که به ناحق «سردبیری» این رسانه را به چنگ آورده است.
این فرد متاسفانه نه تنها فاقد ابتداییترین تواناییهایی است که یک سردبیر باید دارا باشد، بلکه به لحاظ فردی نیز فاقد تعادل در تصمیمگیری است و مثل رییس دولت دهم، مدام دروغ میگوید و فرافکنی میکند.
بخش خبر زمانه یکی از بخشهایی بود که با مقاومتهای بسیار از گزند ایدههای غیرکارشناسانه وی به دور مانده بود، اما من و بهنام دیگر از این جنگیدن مدام خسته شدیم و این بخش را به او وانهادیم تا نیروهایی که از نظر او «حرفهای» هستند و از نظر ما الفبای خبرنویسی را هم نمیدانند، در این بخش به کار بگمارد.
سردبیر رادیو زمانه همانطور که خودش به راحتی و با کودتا به این جایگاه رسیده، فکر میکند هر کسی میتوانند در بخش مهمی مثل خبر کار کنند. او که اصلن حوزه رسانه و حتا فضای سیاسی داخل ایران را نمیشناسد و سابقه فعالیت رسانهای نیز ندارد، ضعف و ناکارآمدی خود را با به کار گرفتن اکتیویستهای پناهندهای که دچار مشکلات مالی هستند و به پول نیاز دارند، جبران میکند، نقض مستقیم حقوق بشر در رسانه مدعی حقوق بشر، رسانهای که بودجهاش به نام آزادی بیان و حقوق بشر تامین میشود.
این فرد حتا با استفاده از همجنسگراها در ترکیه و پرداخت پولی ناچیز به آنها، سایت زمانه را اداره میکند. پولی که هم برای افراد نیازمند به آن، قوتی لایموت فراهم میآورد و هم این فرد بیکفایت را از گزند فشارهایی که وزارت خارجه هلند به علت موضوع تامین بودجه به این رسانه وارد میکند، دور نگه میدارد.
مدیر رادیو زمانه که خانمی خارجی است و فارسی نمیداند و متوجه نیست که در این رسانه چه میگذرد و چقدر افت کرده است و مسوولان وزارت خارجه هم تنها به میزان بودجه زمانه فکر میکنند. پس حالا که نظارتی نیست، چه بهتر که زمانه از نیروهای قدیمی و حرفهای خالی شود و به جای آنها نیروهایی بر سر کار بیایند که فکر کنند «سردبیر» تقلبی زمانه، واقعن سردبیر است و به او و ایدههایی که هر کسی که چند روز هم در رسانه کار کرده باشد، از شنیدن آنها خندهاش میگیرد، چشم بگویند.
متاسفانه برد رادیو زمانه (شورای سیاستگذاری) هم به جای بازخواست این فرد و هشدار جدی به او درباره کارش و حتا تهدید به اخراج، وی را به کلاسهای آموزشی میفرستد. سردبیر رادیو زمانه باشی و تازه آموزش ببینی.
قصد نوشتن جزییات ناتوانیها و اشتباهات فاحش وی را ندارم، چرا که هم مثنوی هفتاد من کاغذ است و هم نمیخواهم بیان این جزییات، استعفای من و بهنام را شخصی جلوه دهد.
اما مسوولان پرس ناو و برد زمانه، باید به این مسئله به طور جدی پاسخ دهند که وقتی مردم ایران برای مبارزه با دروغ، سینه جلوی گلوله سپر میکنند، چطور آنها فردی را که نماد عینی ناکارآمدی و دروغگویی است، بر سر کار نگه داشتهاند؟ آقایان برد زمانه، میدانید از زمان مسوولیت «سردبیر محترم»، تاکنون چند نفر از نیروهای حرفهای از این رسانه اخراج شدهاند و یا شرایطی برایشان فراهم شده که رفتن را بر ماندن ترجیح دادهاند؟
در شرایطی که رسانههای داخل ایران با مشکل سانسور فراوان مواجه هستند، خبرنگاران یا آوارهاند یا گوشه زندان و یا از بیم دستگیری سکوت اختیار کردهاند، شما چه زمانی میخواهید مشکلات زمانه را سامان دهید تا روزنامهنگاران حرفهای، در آرامش و به صورتی شایسته، مسایل ایران را پوشش دهند؟ حل کردن مسایل زمانه که با تعویض این فرد بیکفایت رفع میشود، چقدر باید زمان ببرید؟
شما اگر هم دستی در رسانه نداشته باشید، بالاخره میتوانید از چهار نفر که در این عرصه فعالیت میکنند بخواهید رادیو زمانه را به لحاظ نیروی انسانی و محتوایی ارزیابی کنند. زمانه دارد از دست میرود، از دست رفته است، چه اتفاق باید بیفتد تا شما به خود بیایید و اقدامی جدی انجام دهید؟
چند نفر دیگر باید از زمانه اخراج شوند؟ چند نفر دیگر باید از زمانه کنارهگیری کنند؟ چه اندازه دیگر باید این رسانه بدنام شود تا شما متوجه شوید مسئله خیلی جدیتر از آنی است که فکر میکنید؟ آیا باید همه مسایل زمانه را رسانهای کرد؟ با همه جزییات؟
زمانه ملک طلق کسی نیست که در چند صباح مسوولیتش هر طور خواست با آن رفتار کند، زمانه متعلق به همه مخاطبان و همینطور وامدار کسانی است که سالها در این رسانه و برای این رسانه زحمت کشیدند. روزی زمانه پر بود از نامهای بزرگ، مطالب جذاب و بکر و حالا….
به هر حال به عنوان خبرنگاری که کودتای ۲۲ خرداد از ایران آوارهاش کرد، وظیفه داشتم درباره وضعیت نامناسب حرفهای «سردبیر» زمانه اینجا روشنگری کنم. این ادامه همان رسالت خبرنگاری است. حالا دیگر برد زمانه و مسوولان پرس ناو باید به خود بیایند و رفع مشکل کنند. سکوت ۹ ماههام هم علاوه بر تلاش برای اصلاح، به خاطر همزمان شدن زمان کودتای «سردبیری» در زمانه با آوارگی ما بود.
لازم میدانم از مهدی جامی که پس از پلمب کافه تیتر با پیوستن ما به زمانه موافقت کرد و در این سالها به لحاظ حرفهای و شخصی، لطفهای بزرگی در حق ما کرد و همینطور از حسین علوی که هم برایمان پدری کرد و هم با اعتمادی که به طور ویژه به من داشت، فضای مناسبی در زمانه برایم فراهم آورد، به نیکی یاد کنم. برای همکاران قدیمی باقیمانده در زمانه هم آرزوی صبر دارم.
۱۷ خرداد ۸۹
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»
Pejman
همین نامه نشان می دهد که خانم بختیاری، علیرغم تصورشان، به هیچوجه حرفهای نیستند؛ چون مسایل داخلی سازمانی که در آن کار می کردند را به راحتی در اینترنت منتشر کرده اند. پس فردا اگر در سازمان دیگری هم نتوانند با مدیر به توافق برسند شاید همین کار را دوباره انجام دهند.
«کودتا» و «به ناحق» به دست آوردن سردبیری زمانه هم از مسایل شگفت انگیزی است که مطرح کرده اند. گویی سیستم اداری رادیو زمانه به عنوان سازمانی ثبت شده در هلند را با صحنه انتخاباتی جمهوری اسلامی اشتباه گرفته اند. «زمانه» دارای یک شورای سردبیری متشکل از ایرانیان و هلندیان داوطلب است. اگر اطلاعات نادرستی به ایشان منتقل شده آگاه باشند که با موافقت اعضای اتاق خبر و تایید هیدت مدیره، فرید حایری نژاد به آمستردام آمد و به عنوان سردبیر رادیو از تابستان ۱۳۸۸ کارش را آغاز کرد. مدارک این روند موجود است و چیزی نیست که با توهمات خانم بختیاری تغییر یابد و رنگ «کودتا» به خود بگیرد.
جالب اینجاست که خانم بختیاری و همسرشان در سپتامبر ۲۰۰۸ که هیئت مدیره زمانه به دلایلی به همکاری مهدی جامی به عنوان مدیر خاتمه داد، در آن جنجالی که برخی در وبلاگستان به راه انداختند، خودشان و همسرشان خواستار تغییر یافتن مهدی جامی بودند. مدارک آن هم موجود است. حال که شرایط شان تغییر کرده و رادیو با درخواستهای آنها به دلایل گوناگون موافقت نکرده، آن دوره تبدیل شده است به دوره ای درخشان که از آن لذت برده اند!
اعضای رادیو زمانه با مینیمم نیرو، تقریبا به طور روزانه درگیر به قول معروف، «سوتی»های بخش خبری و درست کردن آن بوده اند. بارها برای رعایت حال و روحیه دادن به برخی همکاران مانند خانم بختیاری ، از بازگویی اشتباهات فاحش خودداری می شد. اینکار پیامد پیش بینی نشده ای را به دنبال داشته که همانا توهم خانم بختیاری از بابت حرفه ای بودن در امر روزنامه نگاری و خبرنویسی است.
در بخش دیگری از یادداشت ایشان آمده که سردبیر کنونی « حتی با استفاده از همجنسگراها در ترکیه و پرداخت پولی ناچیز به آنها، سایت زمانه را اداره میکند…». رادیو زمانه چه در زمان مهدی جامی چه در زمان فرید حایری نژاد برای حقوق اقلیت های مذهبی، قومی، جنسی و … احترام قایل بوده و برای منعکس کردن مسایل آنها کوشیده ولی حال با نهایت تاسف می بینیم که برای تحقیر برخی همکارانشان، «همجنسگرا» بودن آنها را مطرح میکنند. همین موضوع مایه شرمساری بسیار است که کسی که حد اعلای اندیشهاش چنین برخورد تبعیضآمیز و توهینآمیزی است خود را روزنامه نگار حرفه ای می داند.
از بابت عدم تسلط مدیر (دیرکتور) رادیو زمانه به زبان فارسی هم ناگزیر هستم به خانم بختیاری یادآور شوم که ظاهرا با سیستم اداری در اینجا بسیار ناآشنا هستند و حتا نمی دانند که این «سردبیر» رادیو است که به لحاظ محتوا و مطلب مسئول است. «مدیر» تنها به لحاظ اداری و سازمانی، ایفای نقش میکند.
خانم بختیاری علیرغم آنچه برای آقای جهانشاه جاوید نوشته اند، خوشبختانه لینک مطلبشان در “بالاترین” همچنان موجود است که از کمترین استقبال هم برخوردار نشد و لحن غیرحرفه ای و تاسفبارشان، واکنش منفی خوانندگان را هم برانگیخت. برخی دیگر از این به اصلاح «رسانه»ها هم روی درگیریهای قدیمیشان یادداشت را چاپ کردند. بدون اینکه حتا سخنان طرف مقابل را هم پوشش دهند یا جویا شوند. همین یک نشانه دیگر از ادعا و توهم «حرفهای» بودن . بودجههایی که نام پشتیبانی از حقوق بشر به دست آورده می شود، چه خوب صرف اینکار می شود!
از بابت آنچه از آن به عنوان «کلاسهای آموزشی» نام برده شده، باز هم تازه وارد بودن خانم بختیاری عزیز به عرصه رسانههای حرفه ای را نشان میدهد؛ چون در اروپا تقریبا در همه سازمانها و رسانهها به شکل دایمی، دورههای آموزشی و تبادل اندیشه برگزار میشود تا تازهترین دستاوردها در آن زمینه بررسی، دوره و ارائه شوند؛ نه اینکه مانند یک مرداب با همان اندیشه های صد سال پیش کار شود. جالب است که عملکردی چنین مثبت که انجام آن بسیار عمومیت دارد به عنوان نقطهای منفی ارزیابی شده است.
خانم بختیاری جا دارد، نگرانی خود را داشته باشند و بگذارند دیگران در این رسانهی «بدنام»، کار خود را در فضایی کم تنش ادامه دهند. رسانه بدنامی که روز به روز چهره های تازه نفس تری به آن می پیوندند و مخاطبان آن هم بی اعتنا به جنجال های وبلاگی خانم بختیاری و امثال ایشان، روز به روز گستردهتر میشوند. مردم منصفترین داوران هستند.
از خانم بختیاری باید سپاسگزار بود که برای کارکنان زمانه، آرزوی «صبر» کردهاند. در کنار افرادی مانند ایشان کار کردن، جداً «صبر» می خواهد
بیتا بختیاری
اشاره من به همکاری همجنسگراها با رادیو زمانه به معنای نادیده انگاشتن فردیت و توانمندی آنها نبوده و نیست.
به نظر میرسد آنچه درباره همجنسگراها به عنوان افرادی که جامعه ما، آنها را از خانه و کاشانهشان آواره کرده و «سردبیر محترم» از موقعیت بغرنج برخی از آنها برای تثبیت موقعیت خود سود میبرد نوشتهام، باعث سوءتفاهم شده است.
معتقدم برخوردی که «سردبیر محترم» با همجنسگراها در مناسبات کاری دارد، آن سوی برخوردی است که جامعه ایرانی با آنها داشته و دارد که محل اعتراض است.
ما سالها در بخش خبر رادیو زمانه تلاش کردیم تا صدای همه اقلیتهای مذهبی، قومی و جنسی و نقض حقوق اولیه آنها را به گوش همه برسانیم. آنچه درباره همجنسگرا در یادداشتم آمده هم اعتراض به نقض حقوق اولیه آنها به طریقی دیگر بود و نه چیز دیگری.
بنابراین این توضیح را در اینجا میآورم که حاشیهسازان هم به جای فرافکنی و پوشاندن ناکارآمدیها این بار در این قالب، به مشکلات اصلی پاسخ دهند.
ساقی قهرمان
دوست محترم
در سالهایی که شما در رادیو زمانه تلاش کردید صدای اقلیت های جنسی را به گوش همه برسانید ما هم رادیو زمانه را خواندیم و بارها برای آقای جامی نوشتیم که برخورد ایشان با مساله ی دگرباشی جنسی و کپی پیست کردن مطالب سخیف رسانه های دیگر، و ادبیاتی که در برخورد با مساله ی دگرباشی جنسی به کار می برند صرفن “غلط” است، و درک ایشان از مساله ی دگرباشی جنسی به قدری ناچیز است که بهتر است زحمت ندهند یا زحمت نکشند و یا از دوستانی که وارد هستند برای تنظیم خبر بگیرند. حالا دقیقن با همان برخورد و با همان ادبیات، شما اقدام به حمایت از همجنسگرایان کم-حقوق-بگیر ترکیه کرده اید . یعنی همکاران خود شما، که تا زمانی که تصمیم به افشاگری گرفتید حتی با آنها تماس نگرفتید که مطمئن شوید نظر آنها در مورد حقوق دریافتی شان چیست. سوال دیگر من این است: چه ذهنیتی باعث شد که شما تصور کنید همجنسگراهای همکار شما، که در زمانه می نویسند و کار می کنند، زبانشان را قورت داده اند و امکان مذاکره برای افزایش حقوق ندارند؟ آیا این برداشت شما، به دلیل همان قضاوت غلط و برخورد اهانت آمیز با همجنسگرایان نیست؟ دگرباشان جنسی ایران، اقلیت جنسی هستند، در قانون مجازات، حکمشان اعدام است، در جامعه ی ایران، مورد تبعیض اند، اما هیچ جایی نوشته شده که زبان هم ندارند و احیانن دچار فلج فکری و روانی هم هستند که از بین تمام کادر زمانه شما تصمیم به حمایت از همجنسگرایان گرفتید، —– و هشدار ضمنی هم دادید که “زمانه دارد با این کادر اداره می شود؟
خسته نباشید
مهتاب بردبار
از واکاوی این خبر درخواهید یافت که از همین امروز رادیو زمانه در بخش خبرنویسی با یک کادر غیرحرفه ای مواجه است و کلاسهای آموزشی هم که آقای پژمان از انها صحبت کرده، به کمک دست اندرکاران آن نیامده است
شاید نویسنده و تنظیم کننده این خبر خود آقای پژمان اکبرزاده بوده:
“ژیلا بنییعقوب روزنامهنگار ایرانی و فعال حقوق زنان امروز در دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی پیرعباسی به ٣٠ سال محرومیت از حرفه روزنامهنگاری و یک سال حبس تعزیری محکوم شد”. باید به دست اندرکاران زمانه آموخت که در لید خبر باید مورد اتهامی مشخص شود و حداقل اشتباه رسانه های دیگر را در تنظیم این خبر تکرار نکنند و زحمت ویرایش اندکی را به خود بدهند. در ضمن این خبر برخلاف تیترش که اشاره به محکومیت سنگین ژیلا بنی یعقوب دارد، به خبرهای دیگری در خصوص برخی فعالان سیاسی و دانشجویی پرداخته، که در اصل این خبرها را در جایی نامناسب ضایع کرده و ربط منطقی به هسته خبر نداده است.
کوتاه سخن اینکه برای روزنامه نگار بودن، نباید لزوما پیانیست بود
http://zamaaneh.com/news/2010/06/post_13405.html
farshid faryabi
!!!! کلی تعجب . فکر کنم می شود بُهت
بهلول
یکی نیست از این آقای پژمان بپرسه که کاسه لیسی هم کنتور داره
آقا جان اگر در رادیو زمانه بویی به مشامت رسیده ، جو گیر نشو دارند خر کباب می کنند
شاید صداش نسیب شما بشه
Arash
I do not see anything professional in the above so called open letter. the RZ is definitely not a professional media outlet as long as they hire so called editors like you. If you were professional, and had worked in any media organization before, you would have learned to keep some things to your self. To me Radio Zamaneh produces more cry babes than professional journalists.
I think one of the reasons that RZ cannot (so act as a professional media outlet is because they are hiring people who have no experience working in a professional organization. Reading you letter again convinced me that your problem is not with the content of RZ but a personal problem with the editor in chief of RZ. To get your way, you even hint that is is wrong to hire homosexuals. You seem to hint that they earn less money, with no proof. This is something that is not only unfair but also hurtful.
This article is clearly personal assassination, and it is shameful coming from a person who claims to be a professional news editor. If you have specific problems with the quality of the work that you can back up with real evidence, then fine, let’s hear about it.
I am also mad of Koocheh to publish an open letter like this. Dear Koocheh editor, what about if somebody write something about your editors first time your staff does not like what you say? Who benefits when independent media outlets like RZ and Koocheh become gossip platforms unprofessional complainers.
We Iranians need to learn to be a bit more professional and to work together and admit our own short comings.
مفتاحی
من متاسفم که اخلاق روزنامه نگاری ایرانی را دوستان با خودشان همه جا یدک می کشند و یک قدم هم در راه آموزش اخلاق حرفه ای شان تلاش نمی کنند.توضیحی که آقای پژمان دادند توضیح کاملی بودو اینکه کسانی که مطالب شخصی و داخلی مجموعه شان را عمومی میکنند به شدت غیر حرفه ای هستند.
چنین افرادی حتی گذشته خودشان را هم زیر سوال می برند.زمان حالشان که بماند
به هر حال رادیو زمانه مجموعه ای قوی است که خوب کارش را انجام میدهد و مخاطبانش هم روز به روز بیشتر می شوند.
شاید دوستان خبرنگار بهتر باشد که سابقه مطبوعاتی خود را با این «افشاگری» های نازل بیش از این خراب نکنند و حرمت کار خبرنگاری را نگه دارند
نیما
رادیو زمانه هیچ گاه جزو پر بیننده ترین رسانه های فارسی نبوده و این مساله به طور عام ربطی به مدیریت ندارد. هر چند که ایده های اولیه و نو آوری ها اولیه جای تحسین داشت اما بعد از آن زمانه هر روز و هر روز معمولی تر و در کنار دهها رسانه جدید کمرنگ تر وکمرنگ تر شده است.
حکایت سردبیر جدید و حکایت عدم کفایتشان هم البته چیز جدیدی نیست. اگر در کنار دوستانی که در رسانه های همکار خارج از کشور کار می کنند بنیشینید پر از این داستان هاست و داستان رسوایی ها و باندبازی ها و انتصاب های بی دلیل و… چه در زمانه و چه در صدای آمریکا و امثال آن.
هر چند که در این میانه هر کسی سنگ خود رو به سینه می زند و عجیب نیست اگر همکار سردبیر فعلی به دفاع از خودش اینجا کامنت بگذارد و از خود و زمانه دفاع کند.