Saturday, 18 July 2015
27 March 2023

«این‌جا، پسری در جستجوی پدرش»

2010 June 10

مطلب‌هایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر می‌شود یا بر اساس تقاضای مدیر وبلاگ و یا انتخاب دبیر روز است و نگاهی بی‌طرفانه در آن حاکم است که می‌تواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. این رادیو باز نشر وبلاگستان را فرصتی برای نقد و بررسی آن می‌داند. این بخش با هدف ایجاد فرصت نقد و بررسی در فضای رسانه‌ای وب منتشر می‌شود و بی‌شک نظر نویسندگان آن است و نه رادیو کوچه. کوچه خود را موظف به انتشار عمده نظرهایی می‌داند که در وبلاگستان منتشر می‌شود و از آن مطلع می‌شود.

«محمد اولیایی فرد» وکیل پایه یک دادگستری و وکیل مدافع فعالان حقوق بشر و افراد زیر هیجده سال، روز 11 اردیبهشت ماه سال جاری در دادگاه انقلاب تهران بازداشت و برای سپری نمودن یک سال حبس تعزیری خود به زندان اوین منتقل شد.

روز 18 خردادماه جمع کثیری از هم‌کاران اولیایی‌فرد در کانون وکلای دادگستری و نیز برخی از فعالان جنبش زنان برای دیدار و دل‌جویی از خانواده وی میهمان خانه‌اش شدند.

همسر و مادر و پسر کوچکش، «پارسا»، و تعدادی از بستگان وی میزبان جمعی بودند که در میان آن‌ها، «نسرین ستوده»، وکیل آقای اولیایی فرد، «محمد مصطفایی»، «عبدالفتاح سلطانی»، «عبدالصمد خرمشاهی»، «مهناز پراکند»، «سارا صباغیان»، «مینا جعفری»، «منصوره شجاعی»، «نوشین احمدی خراسانی»، «رزا قراچورلو» و بسیاری دیگر از وکلای دادگستری حضور داشتند.

در این جمع نسرین ستوده، وکیل اولیایی‌فرد، از روند غیرقانونی دستگیری وی برای اجرای حکم یک ساله‌اش سخن گفت. زدن پابند به اولیایی‌فرد برای انتقال به زندان، یکی از این روندهای غیرقانونی بود. اولیایی فرد چندی پیش به جرم اعتراض به اعدام کودکان زیر ۱۸ سال محاکمه شده بود، و به یک سال زندان محکوم شد ولی حکم دادگاه به شیوه‌ی رسمی، یعنی ابلاغ به صورت کتبی به او یا وکیل او – صادر نشده بود. و از این رو اولیایی‌فرد پیش از زندانی شدن‌اش به این روند اعتراض داشت و از این رو حاضر نشد زیر بار مسئله غیرقانونی برود و برای حکم غیررسمی درخواست تجدید نظر کند.

اولیایی‌فرد خود در مصاحبه‌ای که پیش از زندان انجام داده بود در مورد این حکم گفته بود: «من در یک مصاحبه‌ای که با «صدای آمریکا» داشتم، در مورد صدور احکام اعدام یا اجرای احکام اعدام برای افراد زیر 18 سال اعتراض کردم. به خاطر همین اعتراض، محاکمه و به زندان محکوم شده‌ام. اعتراض من کاملن قانونی بود. چون معتقدم از آن‌جایی که ایران به کنوانسیون حقوق کودک پیوسته است، و ماده 37 این کنوانسیون می‌گوید که هر ‌گونه مجازات سالب حیات ممنوع است، بنابراین در کشور ما افراد نباید به خاطر جرم‌هایی که در سن زیر 18 سال مرتکب شده‌اند، اعدام شوند.»

خانواده محمد اولیایی‌فرد علی‌رغم گذشت ماه‌ها از زندان وی‌، با روحیه‌ای قوی و دلی پر امید از نحوه دستگیری این وکیل شجاع و دست‌های دست‌بند زده و پاهای بسته شده‌اش هنگام انتقال به زندان اوین سخن گفتند.

مادر اولیایی‌فرد درحالی که اشک در چشمان‌اش حلقه زده بود، از ملاقات‌های هفتگی با او سخن گفت و نگران از این که در این ملاقات چهره هر روز نحیف‌تر شده فرزندش، او را چگونه در عذاب می‌برد.

عکس‌هایی که هنگام انتقال به زندان اوین توسط یکی از نزدیکان تهیه شده بود‌، در میان جمع دست به دست می‌گشت و همسر و مادرش توضیحاتی درباره نحوه دستگیری و رفتن او به اوین می‌دادند.

در این میان پارسای کوچک، پسر یک‌دانه اولیایی فرد، با چشمانی که گویی به دنبال پدر می‌گشت، از این سوی اتاق به آن سو می‌رفت. می‌شد در چشمان این پسر کوچک هم شادمانی از دیدن هم‌کاران و دوستان پدر دربندش، را دید و هم غم این پرسش بزرگ و لاینحل برای او که چرا پدرش در کنارشان نیست.

مادر گفت، پارسا در ملاقات‌هایش با پدر در زندان اوین، فقط او را نگاه می‌کند و گاه برایش ترانه‌ای می‌خواند، ترانه‌ای که برای پارسای کوچک فرصت‌های از دست رفته کودکی‌اش در کنار پدر را بازگو می‌کند.

مهمانان به پارسای کوچک نگاه می‌کردند و می‌دانستند وقتی او ببالد خواهد دانست که پدرش فرصت در آغوش گرفتن او را با تلاش برای جلوگیری از اعدام کودکانی هم‌چون پسرش تاق زده است، کودکانی که شاید برخلاف پارسا پدر و مادری مسوول نداشته‌اند که آن‌ها را از خطرات جامعه حفاظت و حمایت کند و امروز این پدر پارساست که خواسته نه فقط برای او که برای همه کودکان سرزمین‌اش، پدری کند و به جرم این «پدری» در بند است.

«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»

|

TAGS: , , , ,