Saturday, 18 July 2015
20 March 2023

«گالری/ ثبت روزهایی در یک سال‌گرد»

2010 June 11

سارا امت‌علی / رادیو کوچه

شهر جور دیگری شده بود بعد از بیست و دوم خرداد 1388، خیابان‌ها دیگر فقط راه‌های پهن و باریک و بلند و کوتاهی نبودند که همه جای شهر را به هم وصل می‌کردند، هویت خیابان‌ها دیگر شده بود، خیابان‌های دودگرفته شهر شده بودند جایی برای نفس کشیدن، جایی برای پیدا کردن نگاه‌های آشنا، دست‌های آشنا، خیابان‌ها محمل رمزی بودند که فقط «ما» می‌دانستیم و «آن‌ها» چیزی از راز ما نمی‌دانستند و نخواستند که بدانند و ما تنها نشانه‌هایی از رازمان را بر در و دیوار شهر می‌کشیدیم و می‌نوشتیم، می‌کشیم و می‌نویسیم. شهری که در بزنگاهی دیگر از تاریخ پر فراز و فرود سرزمینمان طور دیگری معنی شد و خیابان‌هایش در ذهن‌های ما بستر قصه‌ای تازه شد.

در روزهای بیم و امید، قرار بود به زندگی عادی بازگردیم، قرار بود نگذاریم سایه شوم «آن‌ها» سبزی امیدمان را سیاه کند، پس دست به کار زندگی شدیم و راه افتادیم در شهر و به گوشه و کنار خیابان‌هایی سرک کشیدیم که حالا فقط خیابان نبودند، میعادگاه «ما» بودند. تمرین آزادی و ثبت زندگی این بار بر در و دیوار شهر.

به خانه سهراب رفتیم، شهرک آپادانا، جایی در غربی‌ترین نقطه شهرمان و فریاد زدیم نام او را.

به خیابان ولی عصر رفتیم، خیابان بلندی که اولین پیوند سبزمان آن‌جا رقم خورد.

میدان هفت و تیر و خیابان کریم‌خان، حالا دیگر شده بود جز جدانشدنی حرکتی که «ما» آغازگرش بودیم. هم‌دیگر را در دانشگاه جست‌و‌جو کردیم و در غیاب هم، برای هم، پیام گذاشتیم که بیایید تا شاهد جوانه زدن شهری باشیم که حالا جور دیگری شده است.

«ما» رازمان را در گوش شهرمان زمزمه کردیم، راز سبزمان را به مجسمه‌های شهرمان آویختیم و «آن‌ها» چشم‌هایشان را بر جوانه‌های نورسته شهرمان بستند و شهرمان هم‌چنان جور دیگری است برای «آن‌ها» که از شهری چنین سبز و جوشان بیزارند و برای «ما» که رازمان را بر در و دیوار شهر می‌کشیم و می‌نویسیم، هم‌چنان، تا همیشه……

«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»

TAGS: , , , , ,