حسام میثاقی/سپهر عاطفی/ رادیو کوچه / دفتر ترکیه
یکی از مشکلات پناهجویان ایرانی ساکن ترکیه، هزینههای سنگین پزشکی و دارویی است. با توجه به اینکه اکثر پناهجویان، با مشکلات مالی دست و پنجه نرم میکنند، در صورت ابتلا به بیماری یا نیاز به دارو و پزشک، مشکلات آنها بیشتر نیز خواهد شد. در این میان، نقش سازمانهای داوطلب نظیر آسام پررنگتر خواهد شد، اما آیا آسام و دیگر سازمانهای خیریه، به شکل مناسبی پاسخگوی اینگونه مشکلات پناهجویان، هستند؟
در این رابطه با یکی از پناه جویان ایرانی ساکن ترکیه، که پس از ورود به این کشور، بچهدار شده و خود و فرزندش از بیماری رنج میبرند، گفتوگو کردهایم:
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
به خاطر مشکلاتی که شوهرم داشت مجبور شدیم از کشور خارج شویم. دقیقا مشکلاتش را نمیدانم و باید خودش باشد و برایتان توضیح دهد. بزرگترین مشکل ما بچهمان است. من شش ماه باردار بودم که آمدیم. اینجا برای ما خیلی مشکل پیش آمد. من، به دلیل اینکه پروازهای زیادی داشتم، قند و فشارم بالا بود، ولی اینجا هیچگونه توجهی به وضعیت ما نشد.
همسرم، چندین بار به آسام گفت که قند من بالاست و باید تحت نظارت و کنترل پزشک باشم و انسولین تزریق کنم. ولی هیچکس به حرف ما گوش نداد. حتی مجبور شدم به خاطر مشکل قندم، یک ماه زودتر به وسیلهی سزارین بچه را به دنیا بیاورم، چون در حال خفگی بود. یک ماه در آنکارا در دستگاه نگهداری میشد، به خاطر بیماری من، کلسیم به بدنش نرسیده بود و با مشکل روبرو شد، به طوری که حتی الان هم هنوز آن مشکلات را دارد.هنوز، به خاطر فشارهای دوران بارداری، قلبش مشکل دارد.
شوهرم، نیز به خاطر مشکلاتی که در ایران داشت، تشنج دارد و دچار لرزش دست شده است. به همین دلیل نتوانسته سرکار برود و به او کار ندادهاند. حتی ما به خاطر شرایط بد مالی، مجبور شدیم الان در خانهای باشیم که رطوبت دارد، در صورتی که رطوبت برای فرزندم خیلی ضرر دارد.
حتی پول بیمارستان آنکارا را به ما ندادند. فرزندم، به خاطر مشکل قلبیاش هرماه باید تحت نظر باشد. بعد از دوماه که به آنکارا رفتیم، قبول نکردند و حتی شوهرم را نگه داشتند و از او تعهد گرفتند که باید سریع پول را بدهید و قبول نکردن، بچه را معاینه کنند. در شهر ما، دستگاههای چک اکو قلب و غیره، وجود ندارد.
اگر فقط، من و شوهرم بودیم، زیاد برایمان مهم نبود ولی چون این بچه همراه ماست، خیلی سخت است. (گریه میکند) به خاطر همین مشکلات مالی، محبور شدیم در خانهای باشیم که حتی حمامش، هواکش ندارد. یک روز شوهرم و پسرم به حمام رفته بودند. گاز آنها را گرفت. تمام مدارکش هست. یک روز کامل در پلیس بودیم و حتی من را متهم به قتل آنها کردند، به این صورت که من میخواستهام شوهر و پسرم را با گاز خفه کنم. به همین دلیل، شوهر و پسرم یک روز در بیمارستان، و زیر اکسیژن بودند.
این موارد را که با پلیس مطرح میکنیم، میگویند باید پول خاک را پرداخت کنید تا ما پول بیمارستان آنکارا را تصفیه کنیم. ما نداشتیم که پول خاک را بدهیم. حتی وسایل کوچکی که داشتیم را فروختیم تا پول خاک را بدهیم و بتوانیم به آنکارا برویم تا چکآبهای بعدی را بتوانیم انجام دهیم.
یک پیش مصاحبه رفتیم و بعد از سه ماه، به ما تاریخ مصاحبهی اصلی دادند. بعد از چند ساعت انتظار، زمانی که حدود ساعت دو و نیم، وکیل آمد تنها توانست با همسرم تا ساعت پنج و نیم، مصاحبه کند. به من گفتند که دوباره باید بیایی. در پاسخ گفتم که پسرم مریض است و هربار که به آنکارا میآییم هزینهی زیادی دارد، پس لطفا تاریخ مصاحبه ما را زودتر بگذارید. اما متاسفانه شش ماه بعد به ما تاریخ مصاحبه دادند. در واقع یک سال بعد به ما تاریخ مصاحبه دادند.
یک روز به آسام هم گفتم که ۹۰ درصد مشکلاتی که برای پسرم پیش آمده، مقصرش شمایید. حتی با چند نهاد حمایت از کودکان مکاتبه کردیم و جوابی نگرفتیم. من تنها یک هفته قبل از تولد پسرم توانستم انسولین تزریق کنم چون قدرت خرید انسولین را نداشتیم. با چند پزشک صحبت کردم و همگی گفتند، اگر از همان ابتدای ابتلا به این بیماری، انسولین تزریق میکردم این مشکلات برای پسرم پیش نمیآمد.
ما تمام مدارک مبنی بر بیماری را برای یوان فرستادیم اما هیچگونه پاسخی ندادند و حتا تاریخ مصاحبهی ما را تغییر ندادند.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»