محبوبه / رادیو کوچه
هجده ژوین برابر با بیست و هشتم خرداد، مصادف با سالروز درگذشت «ابوعلی سینا» از مشهورترین و تاثیرگذارترین فیلسوفان و دانشمندان ایرانی است. وی ۴۵۰ کتاب در زمینههای گوناگون نوشتهاست که شمار زیادی از آنها در مورد پزشکی و فلسفه است، کتاب «قانون» یکی از معروفترین کتابهای اوست. وی که در سال 359 خورشیدی زاده شده بود در سال 416 خورشیدی در سن 57 سالگی در گذشت.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
«ابوعلی حسین بن عبداله بن سینا»، مشهور به «ابوعلی سینا» در یکم شهریور ۳۵۹ خورشیدی برابر با 980 میلادی، در بخارا زاده شد.
بخشی از زندگینامه او به گفته خودش و به نقل از شاگردش «ابو عبید جوزجانی» بدین شرح است:
پدرم «عبداله» از مردم بلخ بود در روزگار «نوح» پسر «منصور سامانی» به بخارا درآمد. بخارا در آن عهد از شهرهای بزرگ بود. پدرم کار دیوانی، پیشه کرد و در روستای «خرمیثن» به کار گماشته شد. به نزدیکی آن روستا، روستای افشنه بود. در آنجا پدر من، مادرم را به همسری برگزید و وی را به عقد خویش درآورد.
نام مادرم «ستاره» بود من در ماه صفر سال ۳۷۰ از مادر زاده شدم. نام مرا حسین گذاشتند چندی بعد پدرم به بخارا نقل مکان کرد در آنجا بود که مرا به آموزگاران سپرد تا «قرآن» و «ادب» بیاموزم. دهمین سال عمر خود را به پایان میبردم که در قرآن و ادب تبحر پیدا کردم آنچنان که آموزگارانم از دانستههای من شگفتی میکردند.
«ناتلی» که از دانش روزگار خود چیزهایی میدانست به من «منطق» و «هندسه» آموخت و چون مرا در دانش اندوزی بسیار توانا دید به پدرم سفارش کرد که مبادا مرا جز به کسب علم به کاری دیگر وادار سازد و به من نیز تاکید کرد جز دانش آموزی شغل دیگر برنگزینم. من اندیشه خود را بدانچه ناتلی میگفت میگماشتم و در ذهنم به بررسی آن میپرداختم و آن را روشنتر و بهتر از آنچه استادم بود فرا میگرفتم تا اینکه منطق را نزد او به پایان رسانیدم و در این فن بر استاد خود برتری یافتم.
چون ناتلی از بخارا رفت من به تحقیق و مطالعه در علم «الهی» و «طبیعی» پرداختم اندکی بعد رغبتی در فراگرفتن علم «طب» در من پدیدار گشت. آنچه را پزشکان قدیم نوشته بودند همه را به دقت خواندم چون علم طب از علوم مشکل به شمار نمیرفت در کوتاهترین زمان در این رشته موفقیتهای بزرگ بدست آوردم تا آنجا که دانشمندان بزرگ علم طب به من روی آوردند و در نزد من به تحصیل اشتغال ورزیدند. من بیماران را درمان میکردم و در همان حال از علوم دیگر نیز غافل نبودم. «منطق» و «فلسفه» را دوباره به مطالعه گرفتم و به فلسفه بیشتر پرداختم و یک سال و نیم در این کار وقت صرف کردم.
بعد از آن به الهیات رو آوردم و به مطالعه کتاب «ما بعد الطبیعه» ارسطو اشتغال ورزیدم ولی چیزی از آن نمیفهمیدم و غرض مولف را از آن سخنان درنمییافتم از این رو دوباره از سر خواندم و چهل بار تکرار کردم چنانکه مطالب آن را حفظ کرده بودم اما به حقیقت آن پی نبرده بودم.
یک روز عصر از بازار کتابفروشان میگذشتم کتابفروش دوره گردی کتابی را در دست داشت و به دنبال خریدار میگشت به من الحاح کرد که آن را بخرم من آن را خریدم، «اغراض مابعدالطبیعه» نوشته «ابو نصر فارابی»، هنگامی که به در خانه رسیدم بیدرنگ به خواندن آن پرداختم و به حقیقت مابعدالطبیعه که همه آن را از برداشتم پی بردم و دشواریهای آن بر من آسان گشت. از توفیق بزرگی که نصیبم شده بود بسیار شادمان شدم. فردای آن روز برای سپاس خداوند که در حل این مشکل مرا یاری فرمود، صدقه فراوان به درماندگان دادم.
وقتی من وارد سال ۱۸ زندگی خود میشدم «نوح» پسر «منصور» سخت بیمار شد، اطبا از درمان وی درماندند و چون من در پزشکی آوازه و نام یافته بودم مرا به درگاه بردند و از نوح خواستند تا مرا به بالین خود فرا خواند. من نوح را درمان کردم و اجازه یافتم تا در کتابخانه او به مطالعه بپردازم. کتابهای بسیاری در آنجا دیدم که اغلب مردم حتی نام آنها را نمیدانستند و من هم تا آن روز ندیده بودم. از مطالعه آنها بسیار سود جستم.
چندی پس از این ایام پدرم در گذشت و روزگار احوال مرا دگرگون ساخت من از بخارا به «گرگانج» خوارزم رفتم. چندی در آن دیار به عزت روزگار گذراندم و نزد فرمانروای آنجا قربت پیدا کردم و به تالیف چند کتاب در آن شهر توفیق یافتم پیش از آن در بخارا نیز کتابهایی نوشته بودم.
در این هنگام اوضاع جهان دگرگون شده بود ناچار من از گرگانج بیرون آمدم مدتی همچون آوارهای در شهرها میگشتم تا به «گرگان» رسیدم و از آنجا به دهستان رفتم و دوباره به گرگان بازگشتم و مدتی در آن شهر ماندم و کتابهایی تصنیف کردم، در آن زمان ابو عبید جوزجانی در گرگان به نزدم آمد.
ابو عبید جوزجانی میگوید: این بود آنچه استادم از سرگذشت خود برایم حکایت کرد. چون من به خدمت او پیوستم تا پایان حیات با او بودم. بسیار چیزها از او فرا گرفتم و بسیاری از کتابهای او را تحریر کردم استادم پس از مدتی به ری رفت و به خدمت «مجدالدوله» از فرمانروایان «دیلمی» درآمد و وی را که به بیماری سودا دچار شده بود درمان کرد و از آنجا به قزوین و از قزوین به همدان رفت و مدتی دراز در این شهر ماند و در همین شهر بود که استادم به «وزارت شمسالدوله دیلمی» فرمانروای همدان رسید.
ابن سینا در شعر نیز دستی داشته و اشعار زیادی به زبان عربی سروده است و حتی منظومههایی مثل قصیده «ارجوزه» در مسایل علمی ساخته است.
در همین اوقات استادم کتاب «قانون» را نوشت و تالیف کتاب عظیم «شفا» را به خواهش من آغاز کرد. چون شمس الدوله از جهان رفت و پسرش جانشین وی شد استاد وزارت او را نپذیرفت و چندی بعد به او اتهام بستند که با فرمانروای اصفهان مکاتبه دارد و به همین دلیل به زندان گرفتار آمد چهار ماه در زندان بسر برد و در زندان سه کتاب به رشته تحریر درآورد. پس از رهایی از زندان مدتی در همدان بود تا با جامه درویشان پنهانی از همدان بیرون رفت و به سوی اصفهان رهسپار شد.
من و برادرش و دو تن دیگر با وی همراه بودیم. پس از آنکه سختیهای بسیار کشیدیم به اصفهان در آمدیم. «علاالدوله» فرمانروای اصفهان استادم را به گرمی پذیرفت و مقدم او را بسیار گرامی داشت و در سفر و حضر و به هنگام جنگ و صلح استاد را همراه و همنشین خود ساخت. استاد در این شهر کتاب شفا را تکمیل کرد.
اما سرانجام بوعلی سینا در سال 416 خورشیدی برابر با 1037 میلادی در سفری که به همراهی علاالدوله به همدان میرفت، بیمار شد و سن 57 سالگی در آن شهر در گذشت و به خاک سپرده شد.
به دلیل آنکه در آن عصر، عربی زبان رایج آثار علمی بود، ابن سینا و سایر دانشمندان ایرانی که در آن روزگار میزیستند کتابهای خود را به زبان عربی نوشتند. بعدها بعضی از این آثار به زبانهای دیگر از جمله فارسی ترجمه شد.
افزون بر این، ابنسینا در ادبیات فارسی نیز دستی قوی داشتهاست. بیش از ۲۰ اثر فارسی به او منسوب است که از میان آنها انتساب دانشنامه «علایی» و رساله «نبض بدو مسلم» میتوان نام برد.
آثار فراوانی از ابنسینا به جا مانده و یا به او نسبت داده شده این فهرست شامل شامل ۱۳۱ نوشته اصیل از ابن سینا و ۱۱۱ اثر منسوب به او است.
ابن سینا در شعر نیز دستی داشته و اشعار زیادی به زبان عربی سروده است و حتی منظومههایی مثل قصیده «ارجوزه» در مسایل علمی ساخته است.
از شیوه نگارش کتابهای علمی و فلسفی ابنسینا و اشعار عربی او که مشهورترین آنها قصیده «عینیه روحیه» است به خوبی میتوان توانایی و تسلط او در شاعری و سخنوری در ادبیات عرب را دریافت. اشعار فارسیای که به ابنسینا نسبت دادهاند، روی هم رفته ۲۲ قطعه و رباعی در ۶۵ بیت میشود.
ابن سینا علاوه بر آثار خود چند شاگرد نیز تربیت کرد که هر کدام دانشمندان بزرگی در زمان خود شدند، از میان شاگردان او این چند تن سرشناسترند: «ابوالحسن بهمنیار بن مرزبان»، «ابوعبداله محمد بن احمد المعصومی»، «شیخ علی نسائی خراسانی»، «ابومنصورحسین بن طاهر بن زیله اصفهانی» و «ابوعبیداله عبدالواحد بن محمد جوزجانی» که از سال 392 خورشیدی تا هنگام مرگ ابن سینا پیوسته در خدمت او بوده است و پس از مرگ او به گردآوری و تالیف آثار او پرداخت، تبحر او در ریاضیات بود.
منبعها:
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»