مریم/ رادیوکوچه
maryam.m@koochehmail.com
نوزدهم ژوئن برابر با زادروز «بلز پاسکال» ریاضیدان، فیزیکدان و فیلسوف فرانسوی است. وی در سال 1623 میلادی در فرانسه بهدنیا آمد و در 1662 درگذشت. بهافتخار ابداعات علمی وی، نام «پاسکال» به واحد فشار SI، بهزبان برنامهنویسی و قانون پاسکال و همچنین به مثلث پاسکال و شروط پاسکال داده شد.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
بلز پاسکال در منطقه «کلرمونتفراند» در فرانسه متولد شد و در سن سه سالگی مادرش، «آنتونیت بگن» را از دست داد. پدرش، «اتین پاسکال» قاضی بود و بهعلوم و ریاضی علاقه داشت. بلز پاسکال برادر «ژاکلین پاسکال» بود و دو خواهر دیگر داشت که تنها یکی از آنها بنام «گیلبرت» دوران کودکی را به سلامت طی کرد. در سال ۱۶۳۱، اتین بههمراه فرزندانش به پاریس نقل مکان کرد. اتین با توجه به نبوغ فوقالعاده پسرش تصمیم بهآموزش وی گرفت. پاسکال جوان در همان ابتدا استعداد خود را در ریاضیات و علومطبیعی نشان داد که شاید مکالمات همیشگی پدرش با عالمان برجسته علوم هندسه در پاریس از جمله دلایل تمایل پاسکال بوده باشد. در سن یازده سالگی، وی رسالهای کوتاه درباره اصوات اجسام ارتعاشی نوشت و پدرش در جواب بهاین موضوع، مطالعه ریاضیات را برای وی تا سن ۱۵ سالگی ممنوع کرد تا بلز از مطالعه لاتین و زبان یونانی باز نماند. با این وجود یکروز اتین متوجه شد که بلز که در آن زمان ۱۲ سال داشت با تکهای زغال بر روی دیوار، اثباتی مستقل در مورد اینکه مجموع زاویههای یک مثلث برابر است با دو زاویه قائمه نوشته است. ازآن زمان به بعد پاسکال اجازه مطالعه اقلیدس را داشت.
پاسکال علاقهای ویژه بهمطالعه کارهای «دیسارگوس» (Desargues) داشت. بهدنبال مطالعه عقاید دیسارگوس، پاسکال در سن ۱۶ سالگی رسالهای در باب مباحث مخروطی بهنام «مخروطیها» نوشت. کارهای پاسکال چنان با ارزش بودند که زمانی که «دسکارتس» دستنوشتههای وی را دید، نتوانست باور کند که این کارها توسط پدر پاسکال نوشته نشدهاند.
در سن ۱۸ سالگی، پاسکال برای کمک بهپدرش در انجام محاسباتش یک ماشینحساب مکانیکی ساخت که قادر بهمحاسبه جمع و تفریق بود و ماشینحساب پاسکال یا (Pascaline) نام گرفت. از جمله نمونههای اولیه این ماشینحساب در موزه «زویینگر» در آلمان قرار دارد. گرچه این ماشینحسابها در واقع مقدمهی پیدایش مهندسی کامپیوتر بودهاند، اما آنها از لحاظ تجاری موفقیت چندانی بهدست نیاوردند. طی دهه بعدی پاسکال طرح خود را ارتقا داد و بیش از ۵۰ عدد از آنها را ساخت.
بلز پاسکال علاوه بر دستآوردهای دوران کودکیش، در بقیه دوران زندگیش نیز بر دانش ریاضی تاثیر گذاشت. در سال ۱۶۵۳، پاسکال رسالهای بهنام «در باب مثلثات حساب» نوشت که در آن یک صورت جدولی راحت برای ضرایب دوجملهای شرح داد که امروزه مثلث پاسکال نامیده میشود.
دستآورد مهم پاسکال در ارتباط با فلسفه ریاضی مربوط به اثر وی بهنام «در باب مفهوم هندسه» بود که در ابتدا بهعنوان مقدمهای برای کتاب هندسه برای یکی از مدارس معروف «مدارس کوچک پورترویال» نوشته شده بود. در این اثر پاسکال به مساله کشف حقایق پرداخت و عنوان کرد که بهترین راه برای این کار این است که تمامی موضوعات را در مورد حقایق از قبل اثبات شده پیدا کرد. در عین حال وی عنوان کرد که اینکار غیر ممکن است چراکه برای اثبات این حقایق بهاثبات رسیده بهحقایق دیگری نیاز است و بنابراین اولین اصل قابل حصول نیست. بر این اساس، پاسکال عنوان کرد که روشهای مورد استفاده در علم هندسه با اصول خاص آن و درنظر گرفتن موضوعات مرتبط با آنها در حد امکان مناسب هستند. با این وجود راهی وجود نداشت که در مورد درستی اصول مطمئن شد.
پاسکال همچنین با استفاده از یک تئوری در ارتباط با معنی بسط داد. وی دو گونه معنا را از هم متمایز ساخت، اولی معانی قراردادی هستند که توسط نویسنده طرح میشوند و دومی معانیای هستند که در داخل زبان هستند و همه آنها را میفهمند، و دلیل این است که مرجع بهطور طبیعی مشخص است. نوع دوم ویژگی فلسفه ماهیتگرایی است. پاسکال ادعا کرد که تنها تعاریف گونه اول در مورد علوم و ریاضی مهم هستند و عنوان کرد که در این زمینهها باید فلسفه صورتگرایی مطروحه توسط «دکارتز» مورد استفاده قرار گیرد.
پاسکال بهدنبال انجام آزمایشات دیگری در این زمینه در سال ۱۶۴۷ پاسکال «تجربیات جدید از خلا» را نوشت که در آن قوانین اصلی در مورد میزان تاثیر فشار هوا بر مایعات مختلف عنوان شده بود. پاسکال همچنین دلایل این مساله را که چرا در بالای ستون مایعات در لوله بارومتر خلا وجود دارد را عنوان کرد.
پاسکال در این زمان احساس دوری از عقاید اولیه مذهبیش را داشت و طی چند سال این دوره را که به گفته وی «دوره زمینی» بود سپری کرد. پدر پاسکال در سال ۱۶۵۱ از دنیا رفت و بهدنبال آن بلز اموال پدر را به ارث برد و سرپرست خواهرش ژاکلین شد که علیرقم میل برادر راهبه شد. زمانی که وقت سوگند پایانی ژاکلین بود، بلز از دادن پول ارث پدر به وی برای مخارج راهبه شدن خوداری کرد. بدون پول، ژاکلین نمیتوانست موقعیت چندان مناسبی در دیر راهبهها داشته باشد و بههمین خاطر پاسکال نرم شد و تصمیم خود را عوض کرد. پس از فراغت از امور خواهرش پاسکال دیگر هم آزاد بود و هم ثروتمند. وی یک خانه مجلل پر از خدم و حشم برای خود تهیه کرد و سوار بر کالسکهای با چهار و یا پنج اسب به پاریس میرفت. زمانی که وی به دنبال یک بانوی زیبا و فهمیده بود که از آن بانو بهنام سافوی دشت و صحرا یاد میکرد، کتاب «مکالمه در باب احساسات عاشقانه» را نوشت و به فکر ازدواج افتاد.
بزرگترین دستآورد پاسکال در ارتباط با نبوغ مکانیکی وی، ایجاد اولین خط اتوبوس برای حمل مسافران در داخل پاریس در کالسکههایی با چندین صندلی بود.
در تاریخ ۲۳ نوامبر سال ۱۶۵۴ او در تصادفی روی پل نیلی گرفتار شد که در آن اسبهای کالسکه که کنترل خود را از دست داده بودند از دیواره پل پایین افتادند و کالسکه را بهدنبال خود کشیدند. خوشبختانه در این حین میله اتصال شکسته شد و کالسکه از اسبها جدا شده و نیمی از آن از پل آویزان شد. پاسکال و دوستانش در این حادثه صدمهای ندیدند، اما فیلسوف احساساتی که مرگ را در جلوی چشمانش دیده بود، از وحشت غش کرد و مدتی بیهوش شد. او که ۱۵ روز بعد بههوش آمد، تصویر مذهبی قویای در ذهنش نقش بسته بود که آنرا در یادداشتی کوتاه سریعن ثبت کرد: «آتش، خدای ابراهیم، خدای اسحاق، خدای یعقوب و نه خدای فلسفهدانان و دانشمندان». یادداشت خود را با این نیایش ختم کرد: «پیغام تو را فراموش نخواهم کرد. آمین.» او این یادداشت را با دقت به کت خود دوخته بود و هرگاه لباس خود را عوض میکرد آنرا نیز جابهجا میکرد. خدمتکار او این یادداشت را پس از مرگ پاسکال پیدا کرد.
پاسکال که عقاید و باورهای مذهبیش جان تازهای یافته بود در سفری به صومعهای قدیمی در پورترویال رفت. در این زمان یعنی بعد از تحولات مذهبی بود که او اولین اثر ادبی خود در مورد مذهب را با نام «نامههای ایالتی« نوشت.
در سال ۱۶۶۲ اوضاع بیماری پاسکال وخیم شد. پاسکال با آگاهی از اینکه سلامتیاش رو به وخامت است، خواستار بستری شدن در بیمارستان شد اما دکتر وی اعلام داشت که وضعیت او چنان ناپایدار است که نمیشود او را به بیمارستان منتقل کرد. در تاریخ ۱۸ آگوست سال ۱۶۶۲ در پاریس،پاسکال دچار تشنج شد و مراسم تدفین و نیایش برای وی به اجرا درآمد. صبح روز بعد وی جان باخت، در حالیکه این کلمات را بر زبان داشت «خدایا هرگز تنهایم نگذار» و بدن وی در گورستان «سینت اتین دیمونت» دفن شد.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»