مطلبهایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر میشود یا بر اساس تقاضای مدیر وبلاگ و یا انتخاب دبیر روز است و نگاهی بیطرفانه در آن حاکم است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. این رادیو باز نشر وبلاگستان را فرصتی برای نقد و بررسی آن میداند. این بخش با هدف ایجاد فرصت نقد و بررسی در فضای رسانهای وب منتشر میشود و بیشک نظر نویسندگان آن است و نه رادیو کوچه. کوچه خود را موظف به انتشار عمده نظرهایی میداند که در وبلاگستان منتشر میشود و از آن مطلع میشود.
نسرین ستوده / مدرسه فمینیستی
برای آن موکل غیر سیاسیام از همه نگرانترم. همو که زندانی غیررسمی و غیرسیاسی حکومتی است که زندانیان سیاسی بیشماری دارد. آری از میان همهی موکلان سیاسیام از عالیه اقدامدوست، عاطفه نبوی، ضیا نبوی، حشمتاله طبرزدی، کیوان صمیمی گرفته تا دانشجویانی که به جرم اعتراض به محرومیت از تحصیلشان راهی زندان شدهاند، این وضعیت جواد توسلیان است که قلبام را میلرزاند.
برای نرگس محمدی که دو قلوهایش تقریبن همسن و سال نیمای خردسالم هستند اینقدر نگران نیستم، با وجود آن که تلفن کوتاه او از زندان نشان میداد تا چه حد زیر فشار است. با خود میاندیشم که شاید تاکنون اعتصاب غذایش را به رغم انواع و اقسام بیماریهای خطرناکش آغاز کرده باشد.
برای عالیه اقدام دوست هم آنقدر نگران نیستم، همو که چون در دادگاه درشتی کرد و قاضی صلواتی در زندان طولانی مدتی را برایش گشود تا به گناه ناکردهی سی سال پیش خود دوباره راهی زندان شود.
حتا برای همسر توسلیان هم که در خارج از ایران، زیر فشارهای رنگارنگ همچنان قصد تسلیم ندارد، اینقدر نگران نیستم.
برای عیسی سحرخیز نیز نگران نیستم، کسی که به بازجوی خود گفته بود آنچه به خاطر گفتنش به زندان افتادهام، اکنون جوانان در کوچه و خیابان میگویند و من دیگر وظیفهای در قبال بازگو کردن آنها ندارم. برای کیوان صمیمی که بیش از 40 سال است شرایط مختلف مبارزه را تحمل کرده، نگران نیستم، چرا که او در هر تماسش از زندان میگوید اصلن نگران حکمش نیست. چرا که او میگوید برایش فرق نمیکند 2 سال برایش حبس بدهند یا 6 سال یا 10 سال یا حتا حبس ابد…
برای حشمتاله طبرزدی نگران نیستم، همو که بسیار مصر بود تا فقط در دادگاهی صالح با حضور هیت منصفه به اتهاماتش رسیدگی شود و نه در دادگاه انقلاب …
همه این موکلانم بهتر میدانند چه باید بکنند و تا چه اندازه بنیه دارند و چگونه باید قدرت خویش را با خواستههایشان و قانون منطبق سازند تا دچار چپ روی نشوند.
اما در این میان برای جواد توسلیان نگرانم. به همان اندازه که در روزهای بازداشت نوشین عبادی، برای او نگران بودم. این دو، افرادی غیر سیاسیاند و هیچگاه، چه امروز و چه دیروز هرگز مرتکب، فعالیتهای سیاسی، اجتماعی، مدنی، فرهنگی یا حتا حقوق بشری هم نشدهاند. اما همگان میدانند به جرم فعالیت همسر و خواهر، تحت فشار قرار گرفتهاند.
همسر جواد توسلیان، شیرین عبادی، چند روزی قبل از برگزاری انتخابات، به واسطه دعوتنامهای که از قبل برایش فرستاده بودند بیخبر از وقایع پیش رو در ایران، عازم سفر شد و پس از آنکه بحرانهای انتخاباتی بالا گرفت به ناگهان کلیهی اموال او و همسرش از طرف دادسرای انقلاب و بدون رعایت قانون و بی وجود حکم دادگاه مصادره شد. مصادره اموال آنان چنان دایره وسیعی یافت که حتا مدال صلح نوبل شیرین عبادی که به درد هیچ بنیبشری در روی کرهی ارض نمیخورد، نیز توقیف شد. و در این میان حقوق بازنشستگی جواد توسلیان هم از شمول مصادره اموال آنان مصون نماند. اما این که چه بر جواد توسلیان گذشت که پس از 35 سال زندگی مشترک، علم لدنی پیدا کرد که همسرش از دول بیگانه پول میگرفته تا به نفع آنان فعالیت نماید، حکایتی دارد. حکایتی که البته من نباید آن را به ویژه از زبان جواد توسلیان باز گویم.
نباید بگویم که موکلم طی یک سال گذشته بارها به وزارت اطلاعات احضار شده است.
نباید بگویم که در ماههای اول، کم و بیش میگفت که به اطلاعات احضار شده و مورد سوال و جواب قرار گرفته است. ولی بعدها گفت هنوز هم او را میبرند و میآورند ولی به او گفتهاند دیگر به کسی نگوید، اما چندی بعد گفت که دیگر کاری به کارش ندارند. اما هر روز وحشتزدهتر و پریشانتر میشود.
او به من نگفت که در همان روزهایی که فیلم مصاحبهاش از برنامهی 20:30 پخش شد، چند روزی در بازداشت غیر رسمی بوده است.
او به من نگفت که در یکی از این جلسات احضار و برو بیا، شخصی نزد او آمده و خود را به نام یکی از قضات شعب امنیتی دادگاه انقلاب معرفی کرده و به توسلیان گفته است که قاضی پروندهات من هستم اما من بدون نظر ماموران اطلاعات رای ای صادر نمیکنم و هر چه آنان بگویند همان خواهم کرد.
او به من نگفت که او را سخت زیر فشار گذاشتهاند تا بگوید به من به عنوان وکیل همسرش، پول هنگفتی داده است. تهدیدهای بزرگتر از این را آن مامور مالیاتی کرده است.
او به من نگفت که چه تهمتهای غیر اخلاقی بر او وارد آوردهاند. توسلیان، موکلم حتا جرات نکرد برایم بازگو کند که متن نوشتهاش را که در آن گفته بود «هرگز خود و همسرش برای اهداف بیگانگان فعالیت نکردهاند و از این بابت هرگز پولی دریافت نکردهاند و هر گاه کسی اعترافی غیر از این، از او در بازداشتش بشنود، بداند که تحت فشار اقرار کرده است» از او گرفتند، آری همه ی مدارک جرم، نه ببخشید جرم که مدرک نمیخواهد، همه مجرماند… _ مدارک برائتش را (که برائت؛ مدرک میخواهد) از او گرفتند. حتا عقدنامهاش با همسرش را از او نخواستند تا لابد مانند شریف حتاته، شوهر نوال اسعداوی، فعال حقوق زنان در مصر، زنش را بر او حرام نمایند.
اینها همه را توسلیان به من نگفته است. اینها همه را از همان علم لدنی که موکلم پس از 35 سال زندگی مشترک با همسرش، به آن دست یافته، کشف کردهام.
میتوانید به این کشفیات اعتماد کنید یا نکنید. اما من به هر حال نگران توسلیانام. او که دههی شصت عمر خود را میگذراند و هر روز وحشتزده تر و پژمردهتر میشود.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»