محبوبه / رادیو کوچه
mahboobeh@koochehmail.com
بیست و سوم ژوین برابر با زادروز «آنا آخماتووا» شاعر و نویسنده اهل روسیه است. او یکی از بنیانگذاران مکتب شعری «آکمهایسم» یا (اوجگرایی) است. آنا که در سال 1889 میلادی زاده شده بود، در سال 1966 در گذشت. فرزند او «لف گومیلیوف» نیز نویسنده و مردمشناس است.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
اینجا گویی صدای انسان هرگز به گوش نمیرسد
اینجا گویی در زیر این آسمان تنها من زنده ماندهام
زیرا نخستین انسانی بودم که تمنای شوکران کردم
«آنا آخماتووا» در بیست و سوم ژوین سال ۱۸۸۹ میلادی در «بالشوی فانتان»، روسیه به دنیا آمد. جد مادریاش، «احمدخان»، از خانهای تاتار و از نسل «چنگیز» بود. در آن زمان پدرش مهندس مکانیک کشتی بود و از نیروی دریایی بازنشسته شده بود. یک ساله بود که به همراه خانواده به محلی در نزدیک «سن پترزبورگ» نقل مکان کردند و تا شانزده سالگی در همان جا زندگی کرد.
خواندن را با کتاب الفبای «تالستوی» آموخت. با گوش دادن به صدای خانم معلمی که به بچههای بزرگتر درس میداد، در پنج سالگی سخن گفتن به «فرانسه» را یاد گرفت. و در مدرسه نخستین شعر خود را، در یازده سالگی، سرود.
وقتی آنا 16 ساله بود، پدر و مادرش از هم جدا شدند و او همراه با مادرش به «کیف» رفتند و آنجا ساکن شدند. در آنجا تحصیلات متوسطه را تمام کرد و همانجا به دانشگاه رفت و در دانشکده حقوق آموزشگاه عالی زنانه، «حقوق» خواند.
نخستین شعر بلند او با نام «بر انگشتان دست او حلقههای درختان است» در همان سال در نشریه روسی زبان، که در پاریس منتشر میشد، چاپ شد.
در سال ۱۹۱۰، در بیست و یک سالگی، با وجود مخالفت خانوادهاش، با شاعری به نام «گومیلیوف» ازدواج کرد. پس از ازدواج برای ماهعسل به پاریس رفتند و پس از بازگشت از پاریس، همسرش برای مدتی به حبشه رفت و آنا به سنپترزبورگ نقل مکان کرد و در آنجا برای ادامه تحصیل به دانشگاه «رایف» رفت و به تحصیل «تاریخ و ادبیات» پرداخت. سال بعد با همسرش و چند شاعر دیگر گروه موسوم، به «کارگاه شعر» را تشکیل دادند و مکتب «آکمهایسم» را بنیان نهادند.
در این سالها شعرهای او در نشریات مختلف منتشر شد. در ۱۹۱۲ ضمن سفری به شمال ایتالیا از جنوا، پیزا، فلورانس، بولونیا، پادووا و ونیز دیدن کرد. در همان زمان نخستین مجموعه اشعارش به نام «شامگاه» منتشر شد، این کتاب و اثر بعدی و قرینهاش، «باغ گل» در میان منتقدان و عموم مردم توفیق بسیاری بهدست آورد.
در اکتبر سال 1914 فرزندش «لف» به دنیا آمد. همسرش خیلی زود آنها را ترک کرد و داوطلبانه به ارتش پیوست. در سال 1918 از همسرش جدا شد و بعد از مدتی با باستانشناسی به نام «ولادمیر شیلیکو» ازدواج کرد. امیدوار بود با این دانشمند برجسته بتواند زندگی خوبی داشته باشد اما همسرش زن میخواست نه شاعر، برای همین شعرهای آنا را در سماور میسوزاند. به هر حال این ازدواج هم به جدایی کشید.
اکثریت نویسندگان و هنرمندان و فرهیختگان روس به تنگ آمده از دیکتاتوری «تزار» به استقبال انقلاب اکتبر رفتند اما آخماتووا، هر چند هرگز حاضر نشد جلای وطن کند و به صف مخالفان حکومت جدید در خارج از روسیه بپیوندد، اما از همان آغاز همراهی چندانی با انقلاب نداشت و با اعدام همسر سابقش و فضای خفقانآوری که حکومت استالین حکمفرما کرده بود در صف ناراضیان جای گرفت.
طی سالهای بعد، در دهه سی میلادی، با آنکه تحت سانسور شدید حکومت استالین قرار داشت اما به مطالعه و تحقیق در مورد معماری پترزبورگ باستانی و شاعر کلاسیک روس «پوشکین» پرداخت و عضو آکادمی علوم در پوشکینشناسی شد و مقالات متعدد و سه کتاب نیز درباره پوشکین نوشت که هر سه در زمان خود منتشر شدند. اما از ۱۹۲۲ تا ۱۹۴۰ فقط یکی از کتابهایاش اجازه چاپ مجدد گرفت.
در جنگ جهانی دوم آنا به تاشکند رفت و مانند بقیه شاعران در بیمارستانهای نظامی شعرخوانی میکرد. در دوران جنگ چند شعر از او در مطبوعات چاپ شد. پس از آن نیز هنگامی که از تاشکند، پناهگاه زمان جنگش، باز میگشت، سر راه در سالن موزه «پلیتکنیک» مسکو در برابر جمعیتی سههزار نفری شعر خواند. در پایان این جلسه جمعیت به پا خاستن و با کف زدنی پرشور و ممتد نشان دادند که علیرغم فشار سانسور و اختناق، مردم چهرههای تسلیمناپذیر را میشناسند و ارج میگذارند.
پس از پایان جنگ جهانی دوم در ۱۴ اوت ۱۹۴۶ قطعنامه کمیته مرکزی، منتشر شد. در این قطعنامه از آنا به عنوان «فردگرا» و خانمی از طبقات بالا که پیوسته میان اتاق خواب و نمازخانه در آمدوشد است و شعرش به کلی دور از خلق، و متعلق به دههزار تن اشراف روسیه قدیم است یاد شده بود.
پیرو آن از چندی از اشعار او به شدت انتقاد شد و سرانجام در همین سال از شورای نویسندگان اخراج شد. هر چند او هرگز بازداشت نشد و به زندان نیفتاد اما در عوض پسرش لف گومیلیوف مانند گروگانی در دست حکومت بارها به زندان افتاد و وقتی برای سومین بار بازداشت شد، آنا که جان تنها فرزندش را در خطر میدید در ۱۹۵۰ مجموعهای انتشار داد به نام «درود بر صلح» این مجموعه که شامل پانزده قطعه شعر در مدح «استالین» بود در مجله «آگانیوک» چاپ شد.
با مرگ ژوزف استالین فضای سیاسی فرهنگی این کشور بهطور نسبی باز شد. و چند ماه پسر آنا از زندان آزاد شد و به مطالعات «قومشناسیاش» پرداخت و فضای کاری برای آنا هم مناسبتر از پیش شد. هر چند او با ناباوری به بازشدن فضای فرهنگی نگاه میکرد اما اعاده حیثیت از او تا جایی پیش رفت که سرانجام در ۱۹۵۹ بار دیگر به عضویت اتحادیه نویسندگان پذیرفته شد و به عضویت هیت رییسه آن درآمد.
در سال ۱۹۶۱ مجموعهای به نام «شعرها» از او منتشر شد و سال بعد منظومه «بدون قهرمان» را پس از بیست و یک سال به پایان برد و سالهای پایانی عمرش در آرامش گذشت. در ایتالیا و فرانسه جوایزی را دریافت کرد و در انگلستان به او دکترای افتخاری از دانشگاه «آکسفورد» اهدا شد.
او به شوروی بازگشت و تاپایان عمر آنجا بود. البته ماندناش در شوروی موجب نشد که سکوت اختیار کند و از شاعران و نویسندگانی که با سانسور روبهرو میشدند دفاع نکند.
سالهای آخر عمر آنا سرشار از فعالیت ادبی بود و او در اوج شهرت و محبوبیت بهسر میبرد. از سراسر اتحاد جماهیر شوروی هر روز نامههای ستایشآمیز دریافت میکرد و اطراف او همیشه پر بود از شاعران جوانی که او را میستودند.
هر چند در این سالهای پایانی از انزوا خارج شده بود و فرزندش لف هم به مدارج بالای دانشگاهی رسیده بود اما بیماری اجازه نمیداد زندگی پروپیمانی داشته باشد و پیوسته بیماری او شدیدتر میشد. او از دهه پنجاه به بعد چندین بار سکته قلبی کرد و هر سال چند هفتهای در بیمارستان بستری میشد تا آن که سرانجام در پاییز ۱۹۶۵ میلادی دچار حمله قلبی شد و دیگر هرگز سلامت خود را بهطور کامل بهدست نیاورد و در ۵ مارس ۱۹۶۶ در مسکو درگذشت.
چند روز بعد جنازه او را با هواپیما به «لنینگراد» بردند و بنا نبود مراسم رسمی برگزار شود. در ۹ مارس چند تن از دوستان او برایش مراسم سوگواری، چنانکه آرزو داشت طبق مراسم باستانی کلیسای «اورتودوکس»، برگزار کردند اما حضور تعداد زیادی از مردم که برای وداع با شاعر مورد علاقهشان به کلیسا آمده بودند موجب شد تا اتحادیه نویسندگان لنینگراد روز بعد برای او مراسم خاکسپاری رسمی بگیرد. و سرانجام در ۱۰ مارس تابوت او با همراهی مردم و فرزندش در گورستانی در لنینگراد به خاک سپرده شد.
آنا آخموتووا پس از مرگ بزرگترین شاعر زن روسیه نامیده شد.
منبعها:
ویکی پدیا
مشاهیر جهان
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»