مجید بهشتی / رادیو کوچه
majid@radiokoocheh.com
ایران قدیم و کهن که مهد تمدن شکوفا و فرهنگ متعالی بوده، برای همه شناخته شده است. سرزمین نشاط و شادیها نیز بوده است و جشنها و مراسم آیینی و مذهبی باشکوهی در این سرزمین برگزار میشده است که بحث مفصل در مورد آن در این مقال نمیگنجد.
اکنون به اصلیت نمایش ایران توجه میکنیم و نمایش ایران را از دو مقطع خاص مورد توجه قرار میدهیم.
1- نمایشهای قبل از اسلام
2-نمایشهای بعد از اسلام.
نمایشهای قبل از اسلام
با بررسی کتب و منابع تاریخنویسان و اسناد، اشکال، صورت گریهای دیواری، سنگ نوشتهها و سایر آثار برجای مانده از گذشتگان، نمیتوانند نشانهی درست و واقعی از آنها باشند ولی به هر حال نمایش در ایران قدیم دارای دو گونهی مشخص بوده است. 1 نمایشهای دراماتیک 2نمایشهای طنز و انتقادی.
نمایشهای دراماتیک: به همهی برداشتهای عشقی،عاشقی و غمانگیز اطلاق میشود که نمونهی آن نمایشهای مربوط به مرگ سیاوش است.
با جستجو در تاریخ بخارا، درمییابیم که سیاوش فرزند کیکاوس پادشاه کیانی از نزد پدر فرار میکند و از رودخانه جیحون میگذرد و خود را به افراسیاب میرساند و افراسیاب از او با گرمی و شوق پذیرایی میکند و دختر خودش را برای همسری او برمیگزیند.
سیاوش، حصاری برای خود درست کرده و زندگی آرام و با شکوهی را آغاز میکند ولی چندی بعد بر اثر بدگوییها و توطئههای دشمنان، حسودان و سخنچینان، افراسیاب او را میکشد و خون او را بر زمین میریزد.
ریشه این داستان به سه هزار سال پیش منسوب میشود. مغان از این واقعه آگاه میشوند، آن را گرامی میدارند و مردم بخارا همه غمگین و سوگوار میشوند و کار به جایی میرسد که همهی ترانهها را در هر کوی و برزن میخوانند. در حقیقت تجلی از خوبی و پاکی سیاوش به جای میآورند.
برای پی بردن به واقعی بودن این حادثه در کتاب الکساندر مونکیت باستانشناس روسی، تصویری از یک مجلس سوگواری برای مرگ سیاوش میبینیم. یک تابوت که بر دوش چند نفر است و آن را حمل میکنند. اطراف تابوت باز است و سیاوش یا شمایل سیاوش در آن مرده است و چنین به نظر میرسد که نقاش اصل این ماجرا را دیده است و بعد آن را ترسیم کرده است. این تصویر از نقشهای دیواری شهر سغوی، واقع در درهی زرافشان در فاصله 68 کیلومتری سمرقند به دست آمده است. این تصویر متعلق به 3 قرن پیش از میلاد است.
این مجلس مانند مجلسهای حمل تابوت در دستههای سینهزنی است. به هر حال قدمت تصویر سوگواری بر مرگ سیاوش به 12 تا 13 قرن قبل از میلاد میرسد و تا حدودی قدمت سه هزار ساله این مراسم را تایید میکند.
در پاکروان بجز این مراسم زندگی و مرگ سیاوش را حکایت نموده و مردم گریه و زاری غیر قابل وصفی را به تصویر میکشیدند. یکی از سرودههای بسیار معروف به نام «کینسیاوش» تا قرنها بعد باقی مانده بود.
نمایش بعد از اسلام
با ورود اعراب به ایران و ایجاد مذهبی اسلامی و به وجود آمدن تحولات و تغییرات در حاکمیت و زمینههای هنرهای مختلف از جمله هنر نمایش، محدودیتهای بسیاری به وجود آمد. با منع مراسم و آیینهای نمایشی به واسطه مذهب، شبیهسازی لغو و نهی شد و ذوق ایجاد و تحول در همهی هنرها به خصوص نمایش، به وجود آمد. البته محدودتر شده بود اما از میان نرفت و همچنان ادامه داشت.
با بررسی برخی واژههای نمایشی در نوشتهها و آثار مکتوب بر جای مانده بین قرن چهارم تا هشتم هجری، نشانگر وجود تعدادی نمایش در آن دوران است.
امروزه لفظ تماشا به کلیه نمایشهای کوتاه و بلند اطلاق میشود که در میدانها، پارکها، قهوهخانهها و… بازی میشده است.
امروزه لفظ تماشا به کلیه نمایشهای کوتاه و بلند اطلاق میشود که در میدانها، پارکها، قهوهخانهها و… بازی میشده است و به عبارت دیگر از مجموعهای از بازیهای مسخرگان مانند رقص و آواز هجوآلود و دورهگردان آواره با انواع معرکهها تشکیل میشد.
نمایشهای دلقکی و لودهبازی و لوطیهای جاهل مسلک با رقصیدن حیواناتی چون خرس، گرگ، میمون و… که یکی از مهمترین آنها میمون و لوطیانتری است که شاید خیلیها آنرا به خاطر داشته باشند و واداشتن حیوانات به تقلید، بندبازی، چشمبندی و کارهای دیگر از این قبیل بود.
بازیگران منفرد توجه همه را به خودشان جلب کردند و لفظ تماشا با اجرا شدن در محلهای مختلف کمکم به تماشاگاه یا تماشاخانه و در کل به اجرا کنندگان در محاورهی مردمی لوطی و در زبان ادبی بازیگر میگفتند و در دورههای بعد دانشمندان عرب و ایرانیهای عربنویس مانند فارابی و ابوعلیسینا، با ترجمه و شرح کتاب بوطیقا ارسطو این واژهها را معرفی کردند.
با چنین غربت و دوری بود که نمایش در سطح مردم عادی در کوچه و بازار باقی ماند. نه مرده بود و نه احیا میشد. در همین دوری و غربت، کولیان دورهگرد بازیهای خود را داشتند که بعدها پایه نمایشهای شادیآور شد.
گرچه در روزگار چند پادشاه همچون مرداویج زیاری در نیمه دوم قرت چهارم هجری قمری کمر به رونق و ترویج این جشنها و یادها بستند ولی در هالهای بسته و محدود باقی ماند و امروز تنها جشن و آیین آتشبازی چهارشنبه آخر سال به جای مانده است.
با نگاهی به همهی این مراسم و بازیهای مردمی و عامهپسند، به ظاهر خیلی از بازیهای مضحک دیگر به خصوص نمایشهای دورهای موسوم به نوروزخانهها شامل دلقکها، حاجیفیروزها، آتشافروزها و غول بیابانی از همین دسته برخواسته است و تا به امروز هم در ایام عید یا با صورتک بازیهای خندهآوری را درمیآورند.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»