سورنا / رادیو کوچه
بهسالگرد درگذشت آیتاله خمینی که نزدیک میشویم و خیلی وقت بود که میخواستم این مطلب را درباره این انقلاب بهظاهر اسلامی و در باطن نمیدانم چه کلمهای لایق این حکومت است و کلمه در مقابل این کارهایی که اینها میکنند، بهتنگ میآید و نمیشود صفتی دربارهی این حکومت بهکار برد بنویسم، ولی بنا بهمسایلی نمیشد و نمیتوانستم ولی الان مطالبی را که مینویسم بر راستای دانش و سواد خودم است و چیزهایی که خواندم و برایم بهاثبات رسیده و آنرا در چهار قسمت مینویسم.
همه میدانیم که انقلاب ایران در 22 بهمن سال 1357 خورشیدی بهرهبری آیتاله خمینی بهپیروزی رسید و نظام شاهنشاهی ایران ساقط شد در دانشنامهی ویکیپدیا میخوانیم که:
انقلاب سال 1357 خورشیدی در ایران، (مشهور بهانقلاب اسلامی) که با مشارکت اکثریت مردم، احزاب، روشنفکران و دانشجویان ایران انجام پذیرفت، نظام پادشاهی ایران را سرنگون و زمینه روی کارآمدن نظام جمهوری اسلامی، بهرهبری روحانی شیعه، روحاله خمینی در ایران را فراهم کرد. تفکرات و شخصیتهای اسلامی، در این انقلاب حضور برجستهای داشتند و آیتاله خمینی آنرا انقلاب اسلامی خواند. این انقلاب، با نام انقلاب بهمن ۵۷ نیز شناخته میشود.
رویدادهای مهمی، بهعنوان نقطه عطف یا سرآغاز اعتراضات همهگیر در سالهای 1356 و 1357 محسوب میشوند از جمله برهمزدن جلسات شعرخوانی آرام با مضمون سیاسی بهسازماندهی کانون نویسندگان در انجمن فرهنگی ایران و آلمان و در دانشگاه آریامهر در آبانماه سال 1356 توسط پلیس حکومتی که بروز تظاهرات و خشونتهای بسیار در دانشگاههای تهران را بههمراه داشت و همچنین چاپ مقالهای در روزنامه اطلاعات در دیماه همان سال که در نظر قشر مذهبی مقالهای توهینآمیز بهآیتاله خمینی و روحانیون منتقد حکومت محسوب میشد و موجب ناآرامیهای خشونتآمیزی در شهر قم گشت. رکود اقتصادی، وقوع اعتصابات گستردهای را از خردادماه سال 1357 بهبعد در سطح کشور بهدنبال داشت که موجب پیوستن طبقه کارگر بهتظاهرات شد و دامنه اعتراضها را از دهها هزار نفر بهصدها هزار و حتا میلیونها تن افزایش داد. کشتهشدن تعداد بسیاری از معترضها (از جمله در واقعه جمعه سیاه در شهریورماه) توسط نیروهای حکومتی تنها بر دامنه اعتراضها و ناآرامیها افزود و با خروج شاه از کشور و عدم موفقیت دولت شاپور بختیار، سرانجام با اعلام بیطرفی ارتش در 22 بهمن 1357 انقلاب بهپیروزی رسید.
در رفراندمی که در فروردین سال 1358 برگزار شد اکثریت مردم ایران نزدیک به 98 درصد رای قاطع به این جمهوری اسلامی دادند. در دانش نامهی ویکیپدیا نقل میشود:
در رفراندوم فروردینماه 1358، زمانیکه ایرانیان با اکثریتی قاطع (٪98.2) در قالب یک همهپرسی ملی ، نظام مشروطه سلطنتی را نفی و با نوع حکومت جمهوری اسلامی (بهعنوان نظام حکومتی آینده) موافقت کردند، پادشاهی ایران، رسمن بهجمهوری اسلامی ایران تبدیل شد و سپس حکومتی دینی برپایه تفسیر خاصی از شیعه بهنام ولی فقیه جایگزین نظام پیشین شد.
و اما ولی فقیه چیست؟
من تفسیرهای خودم را نمینویسم چیزی هست که در تاریخ ثبت شده و این حکومت که بیش از سه است ایران را بهورطهی نابودی کشانده است، از دید ملت خود پنهان میکند را مینویسم و در پایان نتیجهگیری شخصی خودم را مینویسم.
ولایت فقیه نظریهای در فقه شیعه است که نظام سیاسی مشروع در دوران غیبت امام معصوم را بیان میکند. نظام جمهوری اسلامی ایران بر مبنای این نظریه تاسیس شده است.
این نظریه که بیش از همه توسط آیتاله خمینی مطرح و تشریح شده، ولایت فقیه را بهکلیه امور نه تنها شرعی و دینی، بلکه حکومتی و سیاستی، جانی و مالی گسترش میدهد. یعنی در زمان غیبت امام معصوم فقها نایبان عام امامان معصوم هستند و ولایت بر تقریبن تمام امور مربوط بهامام معصوم (حتا جهاد ابتدایی اما نهامور شخصی مسلمین) دارند.
نظریه انتخاب:
بر اساس این نظریه در زمان غیبت امامان معصوم و در شرایطیکه نمایندهای نیز از جانب او مشخص نشده است، بر مردم واجب است که فقیه جامعالشرایطی را برای حکومت برگزینند.
مدافعان نظریه انتخاب نیز بهبرخی از سخنان و نوشتهها و استفتاعات آیتاله خمینی، اصول ششم، پنجاهوششم، یکصدوهفتم، و یکصدوچهلودوم قانون اساسی و بهویژه اصل 111 که بهامکان عزل رهبر و اصل 142 که بهبررسی اموال رهبری مربوط است را مورد استناد قرار میدهند. «نجفآبادی» همچنین سخنان خامنهای در خطبههای نماز جمعه تهران در 12 آبان 1361 را مورد اشاره قرار میدهد.
حتا مقام رهبری هم بنا بر نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی ما که ملهم از دین و اسلام است با انتخاب مردم انجام میگیرد. این مردمند که عالیترین مقام کشور یعنی رهبر را انتخاب میکنند، آنها میخواهند تا رهبر، رهبر شود. همه در نهایت بهانتخاب مردم برمیگردند.
ولایت مطلقه فقیه:
بر اساس نظریه ولایت مطلقه فقیه لازمه پذیرش حکومت اسلامی، رواداشتن اختیارات مطلق برای فقیهاست. فقیه حاکم علیالاطلاق است و همه اختیارات امام معصوم شیعه را دارا است. زیرا ولایت مطلق، بهمعنای رعایت مصالح عام در سرپرستی جامعه است و چون حوزه حکومت، مصالح عمومی را نیز در بر میگیرد، بدون ولایت مطلق برپایی حکومت اسلامی و اجرای احکام دین ممکن نیست.
بهگفته «سیدعلی خامنهای» ولی فقیه تمام اختیارات پیامبر اسلام (حتا اختیار بر نفس و جان مسلمانان) را داراست و رای او بر نظر همه مردم و حتا سایر فقها برتری و رجحان دارد.
مراد از ولایت مطلقه فقیه جامعالشرایط این است که دین اسلام که آخرین دین آسمانی است و تا روز قیامت استمرار دارد دین حکومت و اداره امور جامعه است، لذا همه طبقات جامعه اسلامی ناگزیر از داشتن ولی امر و حاکم و رهبر هستند تا امت اسلامی را از شر دشمنان اسلام و مسلمانها حفظ نماید و از نظام جامعه اسلامی پاسداری کرده و عدالت را در آن برقرار و از ظلم و تعدی قوی بر ضعیف جلوگیری کند و وسایل پیشرفت و شکوفایی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی را تامین کند. اینکار در مرحله اجرا ممکن است با مطامع و منافع و آزادی بعضی از اشخاص منافات داشته باشد، حاکم مسلمانان پس از اینکه وظیفه خطیر رهبری را طبق موازین شرعی بهعهده گرفت، باید در هر مورد که لازم بداند تصمیمات مقتضی بر اساس فقه اسلامی اتخاذ کند و دستورات لازم را صادر نماید. تصمیمات و اختیارات ولی فقیه در مواردیکه مربوط بهمصالح عمومی اسلام و مسلمین است، در صورت تعارض با اراده و اختیار آحاد مردم، بر اختیارات و تصمیمات آحاد امت مقدم و حاکم است و این توضیح مختصری درباره ولایت مطلقه است.
در کنار این تئوریها، تئوریهای دیگری را هم مطرح میکنم و بعد بهادامهی بحث میپردازم .
فاشیسم : یک نظریه سیاسی و نوعی نظام حکومتی خودکامه است که نخست بین سالهای 1922 تا 1943 در ایتالیا و بهوسیله «موسولینی» رهبری شد. این واژه بعدها در مفهوم گستردهتری بهکار رفت و بهدیگر رژیمهای دست راستی که دارای ویژگیهای مشابهی بودند، اطلاق شد.
فاشیسم، از لحاظ نظری محصول توسعه نظری نژادباوری و امپریالیسم اروپایی بود و از نظر اجتماعی محصول بحرانهای اقتصادی و اجتماعی پس از جنگ جهانی اول. ولی با شکست کلی آن در جنگ جهانی دوم، از اعتبار افتاد. پس از جنگ، برخی حزبهای نوفاشیست در اروپا پدید آمدند (از جمله حزب نوفاشیست ایتالیا) ولی توفیقی چندان بهدست نیاوردند. در قارههای دیگر نیز رژیمهایی با ایدئولوژی فاشیستی پدید آمدند، مانند پرونیسم در آرژانتین بهرهبری «خوان پرون »(1895- 1974) که در 1945- 1950 دیکتاتور آرژانتین بود. اما پرونیسم آرژانتین با فاشیسم ایتالیا تفاوتهای مهمی داشت، از جمله اینکه سیاست خارجی تجاوزگرانه نداشت و در داخل نیز بهبهزیستی طبقه کارگر توجه خاص داشت.
اصول اساسی فاشیسم که موسولینی برخی از آنها را در دانشنامه ایتالیا در سال 1932 میلادی ابراز داشته بود عبارتند از:
1 – عدم اعتقاد بهسودمندبودن صلح
2 – مخالفت با اندیشههای سوسیالیستی
3 – مخالفت با لیبرالیسم
4 – تبعیت زندگی همه گروهها از دولت (توتالیتر بودن)
5 – تقدس پیشوا تا سرحد امکان
6 – مخالفت با دموکراسی (دموکراسی را بوالهوسی و خودپرستی مینامند)
7 – اعتقاد شدید به قهرمانپرستی
8 – تبلیغ روح رزمجویی
9 – نظام تکحزبی
کمونیسم:
به انگلیسیCommunism) ) یک ایدئولوژی است که میکوشد بر اساس مالکیت مشترک روشها و ابزارهای تولید و در غیاب مالکیت خصوصی یک سازمان اجتماعی ضد دولتگرایی فاقد طبقههای اجتماعی را ترسیم کند. کمونیسم را شاخهای از مکتب سوسیالیسم میدانند.
کارل مارکس معتقد است برای تبدیل یک جامعه از وضعیت تولید سرمایهداری بهحالت تولید کمونیسم، میبایست دورانگذری را طی کرد و این امر بهیکباره امکانپذیر نیست. کمونیسم مارکس کمونیسمی است که بر مبنای آزادی طبقه کارگر بنا شده است. طبقه کارگر بنا بر نقشی که در مناسبات تولید اشغال کرده است، مجبور است نیروی کارش را بفروشد. این فروش نیروی کار کارگر را تبدیل بهماشین میکند و او را از ماهیت انسانیاش تهی میسازد. این استثمار برای استمرار خویش دولت را میآفریند، نهادی بهنام خانواده (در مفهوم مدرن آن) را بنیان مینهد که پدرسالار است. این روابط حتا در یک خانواده لزبین هم در این جامعهی پدرسالار باز تولید میشود. این روابط پدرسالارانه بهزن بهچشم جنس دوم نگاه میکند و طبعن چون پدر در راس خانواده قرار دارد، کودکان و زنان همگی جزیی از مایملک پدر محسوب میشوند. مارکس در مانیفست میگوید: «آیا بهما حمله میکنید که میخواهیم بهاستثمار کودکان توسط پدران و مادران خاتمه دهیم؟ درست است ما بهاین جنایت اعتراف میکنیم.»
مارکسیسم:
(Marxism) مکتبی سیاسی و اجتماعی است که تحت تاثیر اندیشههای کارل مارکس فیلسوف و انقلابی آلمانی در اواخر قرن نوزدهم پیدا شد. فردریش انگلس نیز از شکلدهندههای مهم بهاندیشه مارکسیسم بوده است و مارکسیستها با اصول کلی اندیشه او نیز موافق هستند.
اساس مارکسیسم آنطور که در «مانیفست کمونیست» (نوشته مارکس و انگلس) بیان شده است بر این باور استوار است که تاریخ جوامع تاکنون تاریخ مبارزه طبقاتی بوده است و در دنیای حاضر دو طبقه، بورژوازی و پرولتاریا وجود دارند که کشاکش این دو تاریخ را رقم خواهد زد.
مارکسیسم اعلام میکند که تضاد طبقاتی و جنگجویی انقلابی در نهایت بهپیروزی پرولتاریا (طبقه کارگر) و تشکیل جامعهای میانجامد که در آن مالکیت خصوصی برچیده شده و ابزارهای تولید و اموال بهجامعه تعلق دارد. مارکس در مورد زندگی در جامعه کمونیستی سخن زیادی نمیگوید و تنها به دادن شمای کلی جامعه کمونیسم اکتفا میکند. واضح است که در چنین جامعهای برای پروژههای قابل اجرا توسط بشر محدودیت اندکی وجود دارد. جنبش کمونیسم در شعار اصلی خود، مکتبش را جهانی معرفی میکند که در آن هر فرد مطابق تواناییهایش تولید میکند و مطابق نیازهایش دریافت میکند.
تا اینجا با نظریاتی چون ولایت فقیه، ولایت مطلقهی فقیه، مارکسیسم، کمونیسم و فاشیسم آشنا شدیم.
بحث را ادامه میدهم:
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، حملهی صدامحسین بهخاک ایران آغاز شد و باعث شد که جنگ هشت سالهای به ایران تحمیل شود و این جنگ در سال 1367 با پذیرش قطعنامهی 598 توسط ایران و بهاصطلاح نوشیدن جام زهر توسط آیتاله خمینی بهپایان رسید .
دانشنامه ویکیپدیا می نویسد :
جنگ عراق با ایران که در ایران با نامهای دفاع مقدس، جنگ تحمیلی و جنگ هشتساله و نزد اعراب با نامهای قادسیه صدام و جنگ اول خلیجفارس شناخته میشود، جنگی است که از شهریور 1359 تا مرداد 1367 میان نیروهای مسلح دو کشور ایران و عراق جریان داشت. جنگ 8 ساله ایران و عراق یکی از فاجعههای تاریخ بشری در قرن بیستم است. جنگیکه پس از جنگ ویتنام و بالاتر از جنگ جهانی اول، دومین جنگ طولانی قرن بیستم بوده است. این جنگ در نهایت بدون اینکه پیروزی داشته باشد با آتشبس موقت میان ایران و عراق پایان یافت. این آتشبس تا امروز از جانب طرفین شکسته نشده و هنوز پابرجاست.
پذیرش قطعنامه از سوی آیتالهخمینی از جام زهر کشندهتر بود، او در این جملهی تاریخی میگوید : «قبول این مسئله برای من، از زهر کشندهتر است، ولی راضی بهرضای خدایم و برای رضایت او، این جرعه را نوشیدم. در شرایط کنونی، آنچه موجب این امر شد، تکلیف الهیام بود. شما میدانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم، اما تصمیم امروز، فقط برای تشخیص مصلحت بود و تنها بهامید رحمت و رضای او، از هر آنچه گفتم، گذشته و اگر آبرویی داشتم، با خدا معامله کرده ام.»
در تابستان همان سال اعدامهای دستهجمعی اتفاق میافتد. اینگونه که نوشته شده است: «از آنجا که منافقین خائن بههیچوجه بهاسلام معتقد نبوده و هرچه میگویند از روی حیله و نفاق آنهاست و بهاقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کردهاند، با توجه بهمحارببودن آنها و جنگ کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاریهای حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنها برای صدام علیه ملت مسلمان ایران و با توجه بهارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانه آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تا کنون، کسانیکه در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند، محارب و محکوم بهاعدام میباشند و تشخیص موضوع نیز در تهران با رای اکثریت آقایان حجهالاسلام نیری دامت افاضاته (قاضی شرع) و جناب آقای اشراقی (دادستان تهران) و نمایندهای از وزارت اطلاعات میباشد، اگرچه احتیاط در اجماع است و همینطور در زندانهای مراکز استان کشور رای اکثریت آقایان قاضی شرع، دادستان انقلاب و یا دادیار و نماینده وزارت اطلاعات لازم الاتباع میباشد، رحم بر محاربین سادهاندیشی است، قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردیدناپذیر نظام اسلامی است، امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوند متعال را جلب نمایید، آقایانی که تشخیص موضوع بهعهده آنها است وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند اشدا علی الکفار باشند. تردید در مسایل قضایی اسلام انقلابی نادیدهگرفتن خون پاک و مطهر شهدا میباشد. والسلام.»
«سیداحمد خمینی» که در آن زمان رییس وقت دفتر خمینی بود در نامهای در مورد جزییات این اعدامها میپرسد و تاکید میکند آیا این حکم شامل کسانی که محاکمه شدهاند و دوران زندانشان بهزودی تمام میشود هم هست یا نه؟ و در مورد محکومان از شهرستانهایی که استقلال قضایی هم دارند چطور؟ پاسخ روحاله خمینی بدینگونه است که:
«بسمه تعالی .در تمام موارد فوق هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است. سریعن دشمنان اسلام را نابود کنید. در صورت رسیدگی بهوضع پروندهها در هر صورت که حکم سریعتر اجرا گردد همان موردنظر است.»
و اعدامهای شهریور
شهریور، ماه محاکمه و اعدام زندانیان کمونیست و چپ بود. اینها عمدتن تعلق سازمانی بهیکی از سازمانهای مخالف جمهوری اسلامی داشتند. انشعابات مختلف چریکهای فدایی خلق، سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)، حزب توده ایران، سازمان انقلابی کارگران ایران (راه کارگر)، سازمان پیکار، کومهله، حزب کمونیست ایران و دیگر سازمانهای کوچک چپی از این سازمانها بودند.
در ماه شهریور توجه کمیسیون مرگ بهچپیها جلب شد و پرسش و پاسخ از آنها از 5 شهریور و از زندان گوهردشت آغاز شد. آیا شما مسلمانید؟ آیا بهخدا اعتقاد دارید؟ آیا بهبهشت و جهنم معتقد هستید؟ آیا محمد را بهعنوان خاتم انبیا قبول دارید؟ آیا در ماه رمضان روزه مىگیرید؟ آیا قرآن مى خوانید؟ آیا هر روز نماز مىخوانید؟ آیا ترجیح مىدهید با یک مسلمان همبند شوید و یا یک غیرمسلمان؟ آیا حاضرید زیر ورقهاى را دایر بر اینکه بهخدا، بهپیغمبر، بهقرآن و بهروز رستاخیز ایمان دارید امضا کنید؟ و پر معناتر از همه، آیا در خانوادهاى بزرگ شدهاید که پدر در آن نماز مىخواند، روزه مىگرفت و قرآن مى خواند؟
به ادعای بازماندگان واقعه 67 و سازمان عفو بینالملل و تاریخنویسانی همچون آبراهامیان، تنها یک جواب غلط بهاین سوالها میتوانست بهاعدام شخص مربوطه منتهی شود. بهخصوص سوال آخر که جواب مثبت بهآن بهمعنی اعدام بود زیرا بر ارتداد فرد تاکید میکرد زیرا طبق موازین فقهى، فقط کسى را میتوان مرتد شناخت که در یک خانواده معتقد مسلمان و در سایه پدرى که بهطور مرتب نماز و قرآن مى خوانده و در ماه رمضان روزه مىگرفته نشو و نما کرده باشد. در ضمن اگر کسی بر مسلمانی خود تاکید میکرد اما میگفت نماز نخوانده است تنها بهشلاق محکوم میشد. برای هر وعده نماز 10 ضربه و روزی حداکثر 50 ضربه. در مورد زنان کمونیست، بهحکم شرع در مورد زن مرتد یعنی «توبه یا مرگ زیر شلاق» عمل میشده است و از همینرو زنان کمونیست یا زیر شلاق میمردند یا اسلام را میپذیرفتند.
اعتراضهایی از طرف زندانیان بهاین محاکمهها صورت میگیرد و بعضن کسانی اعتصاب غذا میکنند که شلاق میخورند و بعضن زیر شلاق کشته میشوند. سرور درویشکهن و جلیل شهبازی از کسانی هستند که اینگونه کشته میشوند.
بعد از درگذشت آیتالهخمینی در خرداد 68 آیتاله خامنهای رهبری ایران را بهدست میگیرد و تا کنون رهبری وی ادامه داشته و در قانون اساسی در زمان انتخاب وی، ولایت فقیه در قانون اساسی به ولایت مطلقهی فقیه تغییر یافت.
اتفاقاتی هم در این 21 سال رهبری وی افتاده است که در قسمت بعد بهآن خواهم پرداخت.
ادامه دارد…..
بیشتر بخوانید:
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»
۳ Comments