حمید جعفری / رادیو کوچه
hamid@radiokoocheh.com
بهتازگی کتاب «فلسفه و ساحت سخن» به قلم دکتر «غلامحسین ابراهیمیدینانی» و به همت انتشارات «هرمس» منتشر شده است. مولف در این اثر تلاش کرده رابطه میان فلسفه و سخن را معلوم کرده و نشان دهد نقش سخن در عالم اندیشه تا چه اندازه عمده و بنیادی است. روز سهشنبه، هشتم تیرماه در مرکز فرهنگی شهرکتاب تهران نشست بررسی کتاب «فلسفه و ساحت سخن» با حضور مولف اثر دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی، برگزار شد. در فرهنگستان امروز گزارشی از این نشست را خواهید شنید.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
«فکر» به مانند «وجود» فعل است
دکتر غلامحسین ابراهیمیدینانی با طرح این سوال که آیا هر فکری فلسفه است؟ تاکید کرد: «ما یک فکر را بشناسیم شاید بتوانیم بگوییم فلسفه است و همین جاست که بلافاصله فکر یک ارتباط وسیع با نحو پیدا میکند. فکر و فهم مصدر است. فکر به عنوان اسم چیز معینی را در نظر میگیرد، ما معمولن از فکر به عنوان یک جعبه یاد میکنیم اما چو نیک بنگریم این فکر نیست فکر شاید در نحو اسم باشد اما به واقع مانند «وجود» فعل است.
وی افزود: «فلسفه یعنی فکر کردن اما همه مردم فکر میکنند؟ فکر کردن به چه؟ علم داشتن به چه؟ علم یعنی علم به چه و فکر یعنی درباره چه؟ فکر بدون متعلَق و علم بدون معلوم و عشق بدون معشوق بیمعناست.»
دکتر دینانی تاکید کرد: «فکر در همه جا است اما فکر در بنیادی ترین مسایل هستی «فلسفه» است و او را فیلسوف میگویند ولو اینکه اصطلاحات فلسفی نداند. صرف اصطلاحات فلسفه نیست و برخی تنها اصطلاحات فلسفی میدانند و فکر فلسفی ندارد. ممکن است یک روستایی فکر فلسفیاش از کسی که چندین سال فلسفه خوانده بیشتر است.»
اشاعره به کلام نفسی قایل هستند
وی در پاسخ به این سوال که فکر(اندیشه) کجا ظاهر میشود؟ افزود: «یکی از اختلافاتی که 1400 سال میان متکلمان اسلامی است و امروز زندهترین مسئله است، اختلاف بین اشاعره و معتزله است. اشاعره به کلام نفسی قایل هستند یعنی کلام تنها صوت و لفظ نیست بلکه آنچه در درون است کلام است. من با اینکه ضد اشعری هستم اما در اینجا برای اشاعره اهمیت قایل هستم. آنها معتقدند که کلام در درون است و آنچه به صوت میآید دلیل آن فکر است.»
دکتر دینانی افزود: «سر همین مسئله خونها ریخته شد و چرا این مسئله سالهای متمادی مسئله عمده متکلمان اسلامی بود؟ به این دلیل که اولین مسئلهای که در ایمان با آن برخورد میکردند کلام خدا و قرآن بود. قرآن کلام خداست یا کتاب خداست؟ «ذلک الکتاب لاریب فیه». چرا خداوند میفرماید ذلک و نمیفرماید هذا؟ از همین جا کلی بحث است و در اینجا فرق کتاب و کلام مطرح شد و اشاعره و معتزله بسیار بر آن بحث کردند.
وی تاکید کرد: «اگر همین مسایل که مربوط به 1400 سال پیش است درست طرح شود امروز جدیدترین مسایل فلسفههای تحلیل زبان است، فلاسفه تحلیلی زبان مغرب زمین نمیدانند در اسلام چه گذشته و الا خیلی تعجب میکنند.»
وی بحث دیرینه فرق میان کلام و کتاب را ناشی از کتاب خدا دانست و گفت: «از همین جا منفعت دین برای فکر و بالعکس مشخص میشود. حالا کلام مهمتر است یا کتاب؟ گفتن مهمتر است یا نوشتن؟ یکی مثل سقراط به کتابت قایل نبود و یک کلمه ننوشت و هرچه از او به ارث رسیده توسط شاگردش افلاطون نوشته شده است چراکه سقراط معتقد بود وقتی اندیشه در من میماند میزاید اما وقتی مینویسم خالی میشوم و زایش آن کم میشود. اما افلاطون قایل به نوشتن بود.»
فکر در سخن ظاهر میشود
وی با بیان اینکه «فلسفه» اندیشیدن اندیشههاست افزود: «اگر تمام اندیشههای عالم را در حافظه داشته باشید اما به آن نیندیشید، اندیشمند نیستید مثل کامپیوتر. اما انسان اندیشهها را میاندیشد و این در سخن ظاهر میشود و فکر در سخن ظاهر میشود و ذهن و زبان دو چهره از یک واقعیت است.
وی با اشاره به اینکه عین، ذهن، کلام و کتاب چهار مرحله است، افزود: «ذهن بر عالم عین دلالت کرده و کتابت بر کلام دلالت میکند اما باز اینجا مسایل اختلافی وجود دارد. دنیای امروز مثل فلاسفه تحلیلی یا هرمنوتیکیها به فهم از کتاب معتقدند و میگویند آنچه از این کتاب میفهمم تفسیر میکنم. اما به عقیده قدما کلام بر ذهن متکلم دلالت میکند و از سخن هر کسی به قصد درونی او پی میبریم و کتابت بر کلام دلالت میکند.»
هر ذهنی زبان متناسب خود را دارد
وی با بیان اینکه دلالت نوشته بر کلام قراردادی است، به چگونگی دلالت ذهن بر عین پرداخت و گفت: «میان ذهن و عین دلالت طبیعی حاکم است. ذهن بر عین خود به خود دلالت دارد. اما اینها چه ارتباطی به فلسفه و سخن دارد؟ از آنجایی که فلسفه بنیادیترین فکر انسان درباره بنیادیترین مسئله هستی است در زبان خود را نشان میدهد. اگر زبان نبود عالم نبود. چون زبان ظهور ذهن است و اگر هیچ ذهنی در عالم نبود اصلن علم نبود- که ما همان ذهن تعبیر میکنیم- آن وقت آیا عالمی وجود داشت؟ و اگر هم عالمی بود «آشوب» بود.
وی با بیان اینکه ذهن بدون زبان نیست، افزود: «هر ذهنی زبان متناسب خود را دارد حتا افرادی که لال هستند زبان متناسب خود را دارند. بنابراین ذهن و زبان یک چیز است و زبان ظهور ظاهری در عالم صوت است.»
کسی که ذهن ندارد عالم ندارد
وی به ارتباط زبان و فلسفه اشاره کرد و گفت: «از آنجایی که فلسفه اندیشیدن است و فلسفه کار ذهن است و بدون زبان نمیتوان ذهن داشت، پس عالم شما تصور شماست. بنابراین هر کسی که ذهن وسیعی دارد عالم وسیعی هم دارد.»
دکتر دینانی تصریح کرد: «فلسفه با زبان ارتباط مستقیم دارد و این زبان در دستور زبان میآید و چه حکمتی در دستور زبان به ویژه عربی وجود دارد و عجیب آنکه ایرانیان برای زبان خود کمتر دستور ساختهاند و 99 درصد نگارشگران دستور زبان عربی، ایرانی هستند و صرف و نحو عربی را ایرانیان نوشتهاند.»
نحویون فکر فلسفی داشتند
دکتر دینانی با اشاره به خدمات ایرانیان در دستور زبان عربی تصریح کرد: «ایرانیان به دین خود میخواستند خدمت کنند و برای فهم قرآن دستور زبان عربی را نگاشتند.»
دکتر دینانی به نقش زبان در تمدن اشاره کرد و گفت: «کلمه بر سه قسم اسم، فعل و حرف است و تمام قواعد صرف و نحو بر همین تقسیمبندی استوار است و یک دنیا فلسفه در آن نهفته است و به همین دلیل علمای علم نحو فکر فلسفی داشتند چون ایرانی بودند و تمدن و فرهنگ داشتند.»
گزارش کامل این نشست را بشنوید:
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»