مطلبهایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر میشود یا بر اساس تقاضای مدیر وبلاگ و یا انتخاب دبیر روز است و نگاهی بیطرفانه در آن حاکم است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. این رادیو باز نشر وبلاگستان را فرصتی برای نقد و بررسی آن میداند. این بخش با هدف ایجاد فرصت نقد و بررسی در فضای رسانهای وب منتشر میشود و بیشک نظر نویسندگان آن است و نه رادیو کوچه. کوچه خود را موظف به انتشار عمده نظرهایی میداند که در وبلاگستان منتشر میشود و از آن مطلع میشود.
نتبازی معطوف به روزنامهنگاری شهروندی، آفاتی دارد که شایعه مرگ «فری کثیف» یکی از همین آفات است.
از میان هزاران «روزنامهنگار شهروندی» که در نت هستند، به اندازه انگشتان دو دست هم کسی به خود زحمت نداد (اگر در ایران و البته تهران زندگی میکند) به بهانه یک پرس سیبزمینی، سری به میدان نیلوفر بزند و صحت و سقم این شایعه را جویا شود.
شایعه سهخطی درگذشت «فری کثیف» چهار روز پیش در بالاترین (+) پخش شد و تاکنون حدود ۹ هزار بازدیدکننده داشته است.
این خبر آنطور که کاربران بالاترین گفتهاند، ابتدا در شبکههای اجتماعی فرندفید و توییتر پخش شد و بعد از مدتی از بالاترین و فیسبوک و برخی وبلاگها (+) و سایتهای خبری (+) سر در آورد.
شهرت «فری کثیف» کمتر از «ممد اناری» سلطان انار ایران نبوده و نیست. مرگ «ممد اناری» در زمانی رخ داد که نه از قدرت کنونی شبکههای اجتماعی خبری بود و نه از نتبازی معطوف به روزنامهنگاری شهروندی.
خبر درگذشت «ممد اناری»، شهریور سال ۱۳۸۵ در گزارش کوتاهی در روزنامه شرق منتشر شد، اما با گذشت بیش از چهار روز از شایعه مرگ «فری کثیف»، رسانههای رسمی این شایعه را نه تکذیب و نه تایید نکردهاند یا اگر هم کردهاند من ندیدهایم.
دو ماه پیش از این نیز شایعه مرگ حسن شماعیزاده در بالاترین (+) پخش شد که چند ساعت بعد تکذیب شد.
شایعه مرگ شماعیزاده در ساعتی منتشر شد که این خواننده در خانه خود (آمریکا) در خواب خوش صبحگاهی بود و طبیعتن نمیشد برای صحت و سقم این شایعه پنج صبح به خانهاش تلفن زد و از او پرسید: «آقای شماعیزاده شما زندهاید؟»
اما شایعه مرگ «فری کثیف» که اینطور نیست. او پایینتر از میدان نیلوفر شهر تهران، مغازهای دارد که بیشتر انتشاردهندگان این شایعه دستکم یک بار استیک آن را خوردهاند.
روزگاری در نبود اینترنت، ماهواره، تلفن همراه، شبکه اجتماعی و هزار راه ارتباطی دیگر، شایعه با مصیبت انتشار مییافت و تکذیب آن مصیبتبار تر بود.
حالا که همه این وسایل در اختیار است چرا تکذیب شایعه درگذشت «فری کثیف» در همین بالاترین کمتر از ۱۹۰ بازدید کننده دارد؟ (+)
جوگیر شدن اصلن چیز خوبی نیست، به خصوص برای ما ایرانیها که خدای جو هستیم. در این یکسال گذشته دهها شایعه ساخته و پرداخته شد که بعد از مدتی برخی از این شایعهها به عنوان «خبر» به خورد مخاطبان داده شد، بدون آنکه خبرنگار و رسانه مستقل و تیزبینی صحت و سقم آنها را بررسی کرده باشد.
شایعه گسترده مرگ «فری کثیف» معلوم میکند که یک جای کار فضای مجازی ما فارسیزبانها اشکال دارد. هرچند این فضای مجازی نسبت به سالهای گذشته هوشیارتر شده است، اما همچنان از داشتن حساسیت خبری رنج میبرد.
گمان میکنم در کنار فعالیت شبکه اجتماعی مشهوری همچون بالاترین، دنباله، سبزلینک، فیسبوک، تویتتر و فرندفید و گودر باید رسانهای با رویکردی کاملن حرفهای به بررسی مجموعه اخبار، گزارشها و شایعاتی بپردازد که در فضای مجازی جریانساز میشوند.
نتبازی، گودرچرخی و بالاترین بازی خوب است، جلوی شایعه را هم نمیتوان در فضای مجازی گرفت، اما دستکم میتوان دایره اثرگذاری آن را با بالا بردن حساسیتهای خبری مخاطبان و نتبازان کم کرد.
در همین رابطه یکی از رسانههای اینترنتی که دچار گاف شده رادیو زمانه بود که پس از پخش شدن این شایعه دست به تهیه خبر زد و به شرح مفصلی از این واقعه پرداخت.
دربارهی فریدون اسدی مشهور به «فری کثیفه»
خیابان نیلوفر چیزی کم دارد
پایینتر از میدان نیلوفر ساندویچی کوچکی است که صاحب مهربان و کهنهکارش را از دست داد. «فریدون اسدی» معروف به «فری کثیفه» که سالها محبوب دل تهرانیها بود درگذشت، در حالیکه خلق مهربانش و طبع شوخش که البته گاهی آنرا به مشتریهای پر و پا قرصش نشان میداد در خاطر ماند. محبوبیت او را به خصوص بعد از ساعت 9 شب وقتی صف عریض و طویلی در خیابان نیلوفر راه میافتاد میشد دید. از جوانان شهرک غرب وفرمانیهنشینها تا اهالی شهر ری در این صف میایستادند. مشتریها سالهاست که ترجیح میدهند او را نه بهعنوان «فریدون» که روی سر در مغازه نوشته شده، بلکه بهنام فری کثیفه بشناسند. این پسوند بر خلاف ظاهرش حس خوشایندی را به مشتریها منتقل میکرد و لقبی دوستداشتنی برای مردی بود که نزدیک چهار دهه، هموغمش مشتریهایش بود. حال اینکه چرا ساندویچهای فریدون بهاین شهرت رسید، علت اصلیاش این بود که در دادن سرویس به مشتریهایش دست و دلباز بود. همه درست وقتی سراغ ساندویچ فریدون میروند که میخواهند دلی از عزا دربیاورند. ساندویچهای حجیم انباشته از گوشت و پرسهای بزرگ سیبزمینی با سس معروفی که میگویند فرمولش را فقط و فقط خود فریدون میدانست و بس.
روایتهای زیادی از قدمت و سابقهی تاسیس این ساندویچی و همچنین علت مشهورشدنش بهاین نام وجود دارد. برای دانستن این روایتها و همچنین دانستن احساس مشتریها نسبت به این پاتوق قدیمی و دوستداشتنی چه جایی بهتر از خواندن سایتها و وبلاگهای طرفدارانش؟ یکی از این طرفداران فری کثیفه در وبلاگ «پرسه» نوشته شده:
قدمت مغازه فریدون اسدی، صاحب ساندویچی «فریدون» در خیابان آپادانا – نیلوفر تهران که به «فری کثیفه» شهرت دارد به ۳۷ سال پیش میرسد. شاید بسیاری از ما ندانیم که چرا فریدونخان با لقب فری کثیفه به شهرت رسید. به گفتهی منابع موثق همچنین نزدیکان نگارنده به ویژه دایی جان محترم در دوران خوش اختناق (پیش از انقلاب شکوهمند اسلامی) فریدون در خیابان نیلوفر پایینتر از«میدان نیلوفر» که در آن هنگام جز اراضی عباسآباد تهران بود و شمالشهر محسوب میشد، مغازهای به نیت گشایش یک «بار» خریداری کرد و دیری نپایید که بار آقا فریدون به مغازهی فری کثیفه شهره خاص و عام بهویژه دوستداران جوان «آبجو» شد و بهاین دلیل که لیوانها در اغلب مواقع از وضعیت بهداشتی مناسب برخوردار نبود و این موضوع بارها و بارها تکرار شد، لقب کثیفه به صاحب بار تعلق گرفت. اما از آنجا که لیوانهای آبجو، هر تشنهای را سیراب میکرد و همراه آن مقادیر بسیاری از پسته و فندق بهعنوان مزه ارایه میشد، همه دوست داشتند تا دمی به خمرهی آقا فریدون بزنند. تا اینکه انقلاب به سرانجام رسید و بساط بار آقا فریدون برچیده شد و همچون اغلب صاحب بارهای تهران به ساندویچی تغییر شغل داد. این بار نیز ساندویچی آقا فریدون همان سبک منحصر بهفرد و دوستداشتنی سابق را ادامه داد.
در وبلاگ دیگری هم نوشته شده: مدیر فری کثیفه، مغازهاش را از سال ۴۵ خورشیدی، به قیمتی کمتر از ۲۰ هزار تومان خریده است. آن زمان کسی گمان نمیکرد که این مغازه، در نزدیکی تپههای عباسآباد، در یک کوچهی فرعی بتواند به یک نهاد تجاری در شهر تهران بدل شود تا آن حد که حتا بر املاک تجاری آن محله نیز تاثیر بگذارد.
اما در گفتوگویی که فریدون اسدی درسال 84 با همشهری محله انجام داده بود نیز میشود بخشهای دیگری از تاریخچهی این مکان را پیدا کرد. بر اساس گفتهی خود او قدمت این اغذیهای کوچک 38 سال است. او از اینکه ساندویچیاش بهنام فری کثیفه معرف شده بود ناراحت بود و در این باره روایت دیگری را چنین گفته بود:
«سال ۷۱ بود که حدود صنفی از مشاغل برداشته شد و تعدادی مغازه در خیابان نیلوفر شروع بهکار کردند. تا قبل از آن تاریخ، مغازهی من از دو تا شش بعدازظهر تعطیل بود. بعد از آنکه تعدادی مغازه در خیابان نیلوفر ساندویچی شدند من تصمیم به رقابت سالم گرفتم. حتا پسرانم را هم وارد کار کردم، متاسفانه تعدادی از کسانیکه با من دشمنی داشتند نتوانستند این وضعیت را تحمل کنند و با همکاری یک سایت اینترنتی مطلبی علیه من منتشر کردند که در آن مغازه منرا با عنوان فری کثیفه معرفی کرده بودند، خب من مشتریهای زیادی داشتم، همیشه «فر» مغازهام روغنی بود و کارگران دایم درحال طبخ ساندویچ بودند. اینها از این موضوع سواستفاده کردند و فری کثیفه را روی زبانها انداختند. بهنظر من این کارها نامردی است من خودم کشتیگیر هستم و به این مسایل بسیار حساسم.»
خلاصه اینکه تلفیق نام فریدون صاحب مغازه و فر آشپزخانهای که همیشه روغنی یا کثیف بوده، نام ساندویچی را به «فری کثیفه» شهره کرد.
اما فریدون اسدی تا چند سال پیش خودش پشت فر میایستاد و تا همین اواخر از ساعت هشت صبح تا دوازده شب در مغازهاش بود از هشت سال پیش منزلش را هم به خیابان نیلوفر منتقل کرده بود و در همان خیابان هم درگذشت.
او گفته بود: «هیچوقت نمیخواستم این مغازه ساندویجی باشد. هیچوقت از شغلم لذت نبردهام. باور کنید تاکنون همهی اعضای خانواده با هم سر یک سفره غذا نخوردیم. همیشه یکی از ما در مغازه بودهایم. تاکنون یک سفر، یک عروسی و یا حتا یک عزای دستهجمعی نرفتهایم.»
اگر چه فریدون اسدی ملقب به فری کثیفه، هرگز با همه افراد خانوادهاش به یک عزای دستهجمعی نرفت ولی جمع کثیری از دوستدارانش در عزای از دستدادن فری کثیفه هر وقت به آن مغازهی کوچک دوستداشتنی بروند جای خالیاش را گرامی میدارند. جای خالی کسی را که «لذت» را ساندویچی میکرد و به دست مردم میداد بدون آنکه به قول خودش طعم لذت را چشیده باشد
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»