شهره / واحد ترجمه / رادیو کوچه
حتا استودیو های CGI نیز گاهی مجبورند بزرگ شوند. استودیوی پیکسار با داستان اسباب بازی 3 به آینده میاندیشد.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
شریف وودی[1] همه تلاشش را میکند تا دنیا را از دست «هام»[2] قلک ، نام مستعار دکتر اویل پورک چاپ نجات دهد قبل از آن که قطار قدیمی که وودی برآن سوار است و به سمت غرب در حرکت است با بچههای یتیمی که سوار آن هستند تصادف کرده و با مرگ روبهرو شوند. جسی دوست دختر کابوی قدیمی او برای نجات به سمت او میراند و باز لایت یر[3] تکاور فضایی نیز مانند همیشه مشتاق است تا دوستانش را به سمت «بی نهایت و فراتر از آن» ببرد. اما حتا ممکن است آنها هیچ رقابتی در سوار شدن به سفینهی فضایی فرود آمده نداشته باشند. حتا وقتی درهای آن باز است.
در صحنهی اول داستان اسباب بازی 3 نشان میدهد که اندی لحظات فوقالعادهای را به بازی کردن با اسباببازیهایش میگذراند. در اتاق خوابی که پر از شخصیتهای مختلف است، از کابویها و ستاره شناسها گرفته تا سگ اسلینکی[4] و خانم و آقای کله سیب زمینی، بچهی هفت سالهای که اسباببازیهای مختلف را در کنار هم جای داده است. قاتل عروسکها یا به گفتهی کارگردان فیلم لی آنکریچ[5] یک بچهی «دیوانه، با تخیل کاذب.» آنها خلاقیت او را شکوفا کردند و به او اجازه دادند که با الهام از فیلمها و برنامههای تلویزیونی که دیده است، بازی کند و صحنهها را شرح دهد و سپس آن را در یک ذهنیت جوان و بینهایت پاک بازسازی کردند. ذهنیتی که با تمام قوانین قصه آشناست اما با ترک دادائیست به از بینرفتن آنها اهمیتی نمیدهد.
و این، استراتژی خلاقیت در پیکسار است که اولین انیمیشن کامپیوتری داستان اسباب بازی را در سال 1995 تولید کرد و از آن پس ساخت کارتنهای در جست جوی نمو ، wall-E و Up به موفقیتهای چشمگیری دست یافت. فیلم سازان کمپانی پیکسار باید این توانایی را داشتند که به باقیماندهی کودکی خود، به اندی درونشان گوش دهند. از لحاظ این مفهوم، مجموعه داستان اسباببازی مجموعهای از زندگینامه شخصی خود فیلم سازان این مجموعه است. همانند اندی، اعضای تیم پیکسار – از کارگردان خلاق آن جان لستر[6] تا بقیه- همگی کودکان با هوشی هستند که هرگز عقاید کودکانهاشان را رها نکردند، و معتقدند که در دنیای کودکان همه چیز امکانپذیر است. به همین دلیل ساخت یک نمونه کلاسیک مانند داستان اسباب بازی 3 مستلزم قدرت تخیل نامحدود، چند صد هنرمند متخصص،حدود 2 میلیون دلار هزینه و چهار سال کار مداوم است.
در طول 15 سال، واحد پیکسار تنها 2 مجموعهی فیلم تولید کرده است. اولین مجموعه شامل داستان اسباب بازی، زندگی حشرات، داستان اسباب بازی 2، هیولاها، در جست و جوی نمو، شگفت انگیزها، ماشینها، راتاتوئیل، WALL-E و UP است که نه تنها جزو بهترین فیلمهای انیمیشن کامپیوتری هستند بلکه جزو زندهترین، روشنترین، و صمیمانهترین فیلمهای اخیر بودهاند که درآمد حاصل از این فیلمها در سراسر دنیا حدود 6/5 بیلیون دلار برای کمپانی پبکسار بوده است و کمپانی اصلی آن، دیسنی[7]، نیز تقریبن در همین حدود درآمد داشته است. همانند افسانههای اولیهی والت دیسنی، فیلمهای پیکسار برای کودکان و والدین آنها و متعلق به هر کسی است که تحت تاثیر تصاویر متحرک قرار میگیرد. «آنکریچ» قاطعانه میگوید: « ما فیلمها را برای بچهها نمیسازیم. رسالت ما ساختن فیلم برای همه است.» که شامل آکادمی تصاویر متحرک است. پیکسار برندهی 5 جایزه از 9 جایزهی اسکار به خاطر بهترین فیلمهای کارتنی است.
بله اما آیا سومین داستان اسباببازی از یک استدیو، نهمین اثر از اولین مجموعهی فیلمهایی بود که همگی نسخهی اصلی بودند؟ لستر که اولین فیلمهای داستان اسباببازی را کارگردانی و نویسندگی کرده است و همچنین اپیزودهای دوم فیلمهای «ماشینها» و «هیولاها» را نظارت کرده است میگوید: «برخی از مردم از داستانهای دنبالهدار به عنوان راهی برای پول چاپ کردن استفاده میکنند و علاقهمند هستند که همان قالبهای داستانی قدیمی را بازگویی کنند» و بر این نکته اصرار میورزد که «کمپانی پیکسار به سمت شخصیتهای محبوب باز میگردد چرا که معتقد است آنها درون ما زندگی میکنند. ما به عنوان دوست و خانوادهمان به آنها فکر میکنیم. ما میخواهیم احساساتی عمیقتر و تازهتر را بیابیم.»
برای مایکل آرندت[8] فیلمنامهنویس داستان اسباببازی 3 ( کسی که به خاطر فیلم نامهی فیلم دوشیزهی کوچک آفتاب برندهی جایزهی اسکار شد) زمانی که به هر شخصیت کارتنی قدیمی فکر میکند چروکهای ناخواستهی صورت انسانها را در آنها مییابد. سبک بصری فیلمها، با وضوح نشاط انگیز سه بعدی آنها، هر دو وجه هنر CGI را دارا بوده و در عین حال به طراحی سادهی دو فیلم اول وفادار است. آنکریچ که به عنوان تدوینگر اولین فیلم داستان اسباب بازی و دستیار کارگردان دومین فیلم انجام وظیفه میکرد میگوید، «میخواستم که این فیلم عالی باشد اما این فیلم بایدشبیه اولین فیلم داستان اسباببازی میشد. چیزی که تاثیرگذارتر باشد.» چیزی که در این میان تاثیرگذار است احساسات فزایندهای است که در این فیلم وجود دارد. داستان اسباب بازی 3 شخصیتهای داستان و کودکان دوستدار فیلم وشخصیتهای آن را در سختترین و بحرانیترین شرایط قرار میدهد. و این بر خلاف فیلمهای قدیمی کلاسیک دیسنی است که قهرمان جذاب کارتونی با دشمنان ترسناک روبهرو میشدند. لستر جلسهای را یادآوری میکند که استعداد پیکسار اولین روخوانی داستان را انجام میدهد او میگوید، «زمانی که خواندن داستان به اتمام رسید من به پهنای صورتم اشک میریختم و وقتی به اطرافم نگاه کردم دریافتم که همه در آن جلسه اشک میریختند.»
فلسفهی اسباببازیها
در داستان اسباببازی 3، اندی حالا یک نوجوان است که آماده رفتن به دانشگاه است و نمیداند با اسباب بازیهایی که از دوران کودکیاش با آنها بزرگ شده است چه کار کند. اسباببازیهایی که سالها است با آنها بازی نکرده است. آنکریچ تصدیق میکند که این وضعیت دشواری است که او و همکارانش تا به حال با آن روبهرو نشده بودند. او میگوید، پیکسار پر از آدمهایی است که هنوز از شر اسباببازیهایشان خلاص نشدهاند.»
لستر که دفتر کارش در شرکتی است که لوگوی آن مانند قرارگاه امری ویل کالیف [9] است ، که با صدها شخصیت عروسکی بیمصرف که از فیلمهایش باقی مانده احاطه شده است، او اکنون متخصص زندگی اسرارآمیز عروسکها است. او فرض میکند «اگر یک شی بیجان، تبدیل به یک جاندار میشد مایل بود کاری را انجام دهد که به آن منظور ساخته شده بود. یک اسباببازی میخواهد که یک بچه با او بازی کند که بتواند آن بچه را خوشحال کند. اگر کودکی با او بازی نکند باعث ناراحتی شدید او خواهد شد. اگر یک اسباب بازی گم شود، میتواند پیدا شود. اگر بشکند، میتواتند تعمیر شود. تنها چیزی که باعث نگرانی شدید اسباببازیها میشود این است که کنار گذاشته شوند و اگر این اتفاق بیافتد دیگر راهی برای آنها وجود نخواهد داشت.»
اسباببازیهای اندی گروه نیازمندی هستند. وودی دوباره با صدای تام هنکس[10] رهبر گروه و وفادارترین از میان آنها است، چرا که او اسباببازی محبوب اندی است. وودی در لباس یک کابوی، به باز[11] با صدای تیم آلن[12] که در داستان اسباب بازی به گروه پیوست حسادت میورزد. باز در داستان اسباببازی 2 در هنگام نقل مکان به آپارتمان دیگر توسط یک جمعآوری کننده اسباببازی دزدیده میشود. اما حالا یک آسیب روحی به تمام دوستان او وارد شده است: هام[13] با صدای جان تزنبرگر[14] جسی[15] با صدای جوان کوساک[16] ، آقای کله سیبزمینی با صدای دان ریکلز[17] ، دایناسور رکس[18] با صدای والس شاون[19] و سگ اسلینکی با صدای بلیک کلارک[20] و بقیه.
مثل تمام افراد سختکوش، اسباب بازیها نیز نگران از دست دادن شغلشان هستند. مثل بچههایی که به فرزندی پذیرفته میشوند و همیشه از این که آنها را برگردانند، نگران هستند. به نظر میرسد که یک نشانگان استکهلم[21] در وابستگی آنها به اندی وجود دارد کسی که زمانی هم بازی آنها بوده، حالا زندانبانی است که به آنها بیاعتنایی میکند. با رفتن اندی به دانشگاه، اسباببازیها به اتاقک زیر شیروانی منتقل میشوند.
هی، رفقا، به مرکز پیش دبستانی سانی ساید[22] خوش آمدید. این جا تا دلت بخواهد بچه هست- هیچ اسباب بازی باقی نمانده – و دوستان جدید: کن مایکل کیتن[23] شیفتهای که عاقبت باربی خود را یافت، جودی بنسن[24] و لوستو ند بیتی[25] یک خرس خوش مشرب با بوی توت فرنگی، ای کاش بچههای 2 سالهای که باز و بقیه برای بازی آنها طراحی شدهاند، چنین مو جودات کوچولوی خشنی نبودند. ای کاش لوتسو یک برنامه مخفی نداشت. ای کاش عروسکها از دو فیلم اول مجبور نبودند تلاش کنند که فرار بزرگی را ترتیب دهند که منجر شود به… بسیار خوب، ما گفتیم که فیلم بسیار قوی است. آنکریچ آن را «بردن اسباب بازیها به مرحلهی پایانی میخواند.»
نسل بعدی
پایان خوش برای یک اسباببازی چیست؟ شاید انتقال پیدا کردن به بچههای نسل بعد. ممکن است کمپانی پیکسار در نزدیک شدن به این هدف مشعلدار باشد. تا کنون تقریبن هر کدام از فیلمهای پیکسار توسط مردی کارگردانی شدهاند که از زمان پیدایش شرکت با آن همراه بوده است. تنها استثناها، شگفتانگیزها و راتاتوئیل تحت نظارت براد برد[26] بوده است که دوست و هم دانشکدهای لستر است که 10 سال پیش به گروه پیوست. کمپانی پیکسار در هر سال تنها 1 فیلم ارایه میکند برنامهای که گروه مستعدی را در راس کار دارد. پیت داکتر [27] هشت سال بین کارتن هیولاها و up صبر کرد و این ریسک را که ممکن است انیماتورهای جوان، با انگیزه و با استعداد به سمت استودیوهای دیگر کشیده شوند را پذیرفت.
حالا، بر حسب اتفاق، بچهها عکس خود را دریافت خواهند کرد. اندرو استانتون [28] در جستجوی نمو، Wall-E یک فیلمسازی پیوسته است. جان کارتر مریخی، پرنده، ماموریت چهارم: فیلم غیرممکن . و این استودیو در سالهای 2012 -2011 سه فیلم را به بازار عرضه خواهد کرد: ادامهی فیلم ماشینها، یک فیلم با حضور هیولاها و بریو[29]، اولین فیلم پیکسار است که توسط خانم برندا چپمن [30] کارگردانی شده است. همچنین این خانم فیلم شاهزادهی مصر را نیز نظارت کرده است. آنکریچ میگوید: «با اندرو و براد به دور از فیلمهای جنگی، به این معنی است که ما حامیان نسل بعدی فیلمهای پیکسار هستیم.» هنوز پیوستگی و تسلسل از مشخصههای بارز یک استودیو است. جان موریس [31]، کودکی که به جای اندی در دو فیلم اول صحبت کرده است، الان بزرگتر شده و برگشته است. و سال بعد فیلم کوتاهی با همان کارکترها خواهیم داشت. برخی از اسباب بازیها و داستانهای اسباب بازی برای همیشه تبدیل به یک گنجینه خواهند شد.
ترجمه عکس ها مربوط به صفحه دوم
روباتها و هیولاها و ماشینها ده فیلم کارتنی اول پیکسار
1- داستان اسباب بازی ،1995
این موجودات عجیب و غریب کامپیوتری در میان اسباب بازیها در پیشگام شدن فیلم لستر سهم بهسزایی داشتند.
2- زندگی حشرات، 1998
فیلک یک مورچه شجاع و بیباک که رهبری یک شورش مورچهای را بر علیه ملخها در دومین فیلم عظیم لستر بر عهده دارد.
3- داستان اسباببازی 2، 1999
موفقیت داستان اسباببازی که یک داستان دنبالهدار است، و در آن وودی توسط دوست دختر با نشاط خود جسی به دام افتاده است.
4- هیولاها ، 2001
قصهی شیرین پیت داکتر جانشنین والدین سولی[32] و دوست کره چشم او، مایک[33]
5- در جستجوی نمو ، 2003
دلقک ماهی مارلین به دنبال پسر گم شدهاش میگردد، برترین اثر کمپانی پیکسار
ترجمه عکسها مربوط به صفحه سوم
6- شگفتانگیزها، 2004
آقای شگفتانگیز، یک قهرمان درجه یک باز نشسته که به اجبار به یک کار دفتری روی آورده است، در کمدی خانوادگی بحران میان سالی- ساختهی براد برد قدرت نمایی میکند.
7- ماشینها، 2006
قصیده لستر برای ماشینهای سریع و ارزشهای روستایی که نمایشی کامل با رقص و آواز وسایل نقلیه و با شرکت یک اتوبوس هیپی به نام فیلمور[34] است.
8- راتاتوئیل، 2007
و به کارگردانی برد رمی، موشی که رویای آشپز شدن را در سر میپروراند، داستانی نوشته جان پینکاوا[35]
9- Wall-E ، 2008
اسباب بازی و دختر در داستان شگفتانگیز Wall-E ساخته اندرو استراتسون با یکدیگر ملاقات میکند یک رفتگر تنها و حوا که دلدادهی زیبای اوست.
10- Up ، 2009 کارل [36]ستارهی ماجراجوی بلند پرواز داکتر که هیچ دلیلی برای زندگی کردن ندارد و راسل[37] کودک تنهایی که چیزی برای از دست دادن ندارد.
برگرفته از مجلهی تایم
نوشتهی ریچارد کورلیس[38]
[2] Hamm
[3] Buzz Light year
[4] Slinky
[5] Lee UnKrich
[6] John Lasseter
[7] Disney
[8] Michael Arndt
[9] Emeryville Calif
[10] Tom hanks
[11] Buzz
[12] Tim Allen
[13] Hamm
[14] John ratznberger
[15] Jessie
[16] Joan Cusack
[17] Don Rickles
[18] Rex
[19] Wallace Shawn
[20] Blake Clark
[21] Stockholm
[22] Sunny Side
[23] Ken Michael Keaton
[24] Jodi Benson
[25]Lotso Ned Beatty
[26] Brad Bird
[27] Pete Docter
[28] Andrew Stanton
[29] Brave
[30] Brenda Chapman
[31] John Morris
[32] Sulley
[33] Mike
[34] Filmore
[35] Jan Pinkava
[36] Carl
[37] Rassell
[38] Richard Corliss
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»