سیمین/ رادیو کوچه
simin@koochehmail.com
زندگی را تو بساز نه بدان سان که بسازند و پذیری بیحرف …
حتمن شما هم با انسانهایی برخورد کردید که خیلی کارها را در زندگیاشان متفاوت انجام میدهند. متفاوت لباس میپوشند، غذا میخورند؟، صحبت میکنند و کلن متفاوت زندگی میکنند… هنگام برخورد با چنین افرادی با خودتان چی فکر کردید؟ نگفتید عجب آدم عجیب غریبیه ؟! شاید هم در دل تحسینش کردید! اصلن ممکنه خودتون هم یکی از این آدما باشید!
دکتر «وین دایر» روانشناس معروف میگوید: «ترقی و پیشرفت فردی و جهانی وابسته به مردان غیرمنطقی است، نه به آنهایی که با جامعهشان همساز میشوند و هرآنچه را که پیش میآید میپذیرند. پیشرفت وابسته به افراد نوآور است که سنتها و مقررات را رد میکنند و دنیای خود را شخصن میسازند.»
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
برای اینکه بتوانید راه خود را از مسیر سازش و تقلید به مرحله عمل ابتکاری تغییر دهید، لازم است راه مقاومت در برابر آموزههای منفی وفشارهایی که برای وادارکردن شما به اجرای دستورالعملها بهعمل میآید بیاموزید.
شرط این که بتوانید بهطور کامل کارآمد شوید، مقاومتکردن دربرابر تحمیل سنتها ومقـررات است که البته ممکن است به نظر عدهای نافرمانی بیایید، البته این بهایی است که باید برای به دست آوردن استقلال رای پرداخت.
ممکن است شخصی متفاوت بهنظر بیایید، برچسب خودخواه یا یاغی بگیرید و عدم تایید بسیاری از افراد عادی را نسبت به خود بخرید و بعضی از اوقات نیز طرد شوید. بعضی ازمردم مقاومت شما را در برابر سنتها و آیینهایی که خود پذیرفتهاند با نظر خصمانهای مینگرند.
برخی اوقات هم این استدلال کهنه به گوشتان خواهد خورد که اگر همهی افراد بخواهند قوانین شخصی خود را دنبال کنند چه خواهد شد و جامعه به چه صورتی درخواهد آمد و البته آنچه مسلم است و پاسخ سادهی بهاین سوال به حساب میآید. این است که همه کس چنین کاری نخواهد کرد، اعتیاد اکثر مردم به حمایتهای بیرونی و «باید»ها، ایجاد چنین وضعی را غیر ممکن میسازد.
بحث ما دراینجا به هرج ومرج خواهی مربوط نمیشود. هیچ کس خواهان نابودی جامعه نیست، اما بسیاری از ما خواهان آنیم که در داخل جامعه آزادی بیشتری به افراد داده شود، آزادی و رهایی از بایدهای بیمعنی و گاه احمقانه. حتا قوانین ومقررات منطقی نیز همیشه در هر شرایطی به کارنمیآیند. سعی بر این است که آزادی انتخاب را در افراد به وجود آورد بهاین معنا که شخص قادر باشد خود را از بردگی فکری دایم پیرویکردن بایدها رها سازد. چه لزومی دارد که شما دایم طبق انتظارات و توقعات فرهنگی جامعه رفتار کنید؟ اگر این طور هستید و احساس میکنید که توانایی تغییر کردن ندارید، در واقع یک مقلد هستید که اجازه میدهید دیگران راه شما را تعیین کنند.
مدیر و راهبر زندگی خویش بودن مستلزم نرمش و انعطافپذیری و ارزیابی مکرر شخصی از عملکرد مقررات در هر لحظه است. درست است که پیروی و اطاعت کورکورانه از قوانین دیگران آسانتراست، ولی وقتی که در مییابید که قانون برای خدمت به شماست و شما خدمتگزار آن نیستید، آن گاه میتوانید شروع به نابود کردن رفتار مقلدانه خود بکنید.
اگر میخواهید مقاومت در برابر دستورالعملها را بیاموزید باید بیاعتنایی را پیشه خود سازید. دیگران اطاعت کردن را، حتا اگر به ضررشان باشد برمیگزینند و شما باید یاد بگیرید که اجازه دهید آنها دنبال انتخاب خود بروند. نباید عصبانی شوید، فقط لازم است که براساس معتقدات خود رفتار کنید.
مقاومت در برابر دستورالعملهای منفی به معنای این است که براساس نظریات و معتقدات خود تصمیم بگیرید و تصمیمات خود را تا آنجا که ممکن است با قابلیت و به آرامی انجام دهید و اگر انتخابهای شما به نتایج مطلوب نرسید، از واکنش های خصمانه بپرهیزید.
مقررات، سنتها و آیینهای گاه احمقانه هیچگاه از بین نمیروند، اما شما مجبور نیستید جزیی از آن باشید. وقتی دیگران حرکات بیاراده و مطیعانه خود را انجام میدهند شما فقط بیاعتنا باقی بمانید و به راه خود بروید.
ایجاد هیاهو دیگران را عصبانی میکند و موانع بیشتری در راه شما بهوجود میآورد. خواهید دید که همه روزه موارد متعددی پیش میآید که بهتر است به آرامی مقررات را دور بزنید تا اینکه اقدام اعتراضآمیزی بنمایید. در واقع کلیه آرای تازهای که منجر به تغییراتی در اجتماع شدهاند، زمانی مورد تحقیر و شماتت بوده و حتا بسیاری ازآنها غیرقانونی نیز بودهاند. پیشرفت به تمامی بستگی دارد بهاین که با مقررات کهنه و بیفایده مخالفت کرده و آنها را به دور افکنید. مردم، ادیسون، هنری فورد، انیشتین و برادران رایت را مسخره میکردند تا وقتی که آنها موفق شدند. شما نیز با آغاز به مقاومت در برابر مقررات بیمعنی مورد تحقیر قرار خواهید گرفت.
نمونهای از رفتارهای اجباری
در زندگی روزمره و فرهنگ ما بسیاری از این رفتارهای اجباری رایج است: اینکه الزامن هر فردی که به سفر میرود باید کوله بار خود را پر از سوغاتی بکند و شاید بهطور معمول نیمی از زمان سفر صرف خرید سوغات آن هم از سر اجبار میشود یکی از این رفتارهاست. البته منکر اینکه در نخستین سفر تحفهای به یاد فردی که یادش در سفر با ما بوده باید خرید، اما این اجبار ادامهدار به یک معضل بزرگ در سفرها تبدیل شده و هر فردی اگر صادقانه با خودش خلوت کند میبیند که بخش عمدهای از سوغاتیهایش را از روی چشم همچشمی یا مقابله یا معذوریت اخلاقی تهیه کرده است.
یا برای مثال تندادن به این رسم و آیینهای مندرآوردی در مورد ازدواج که جز افزایش زرق و برق بیشتر و زایدههای بیفایده چیز دیگری نیست. آیینی را که میتوان به زیبایی هرچه تمامتر و با رعایت تمامی سنتهای زیبا و پرمعنا برگزار کرد با پیرایههایی که هر روز نوع جدیدی از آن مد میشود و مورد پسند جامعه قرار میگیرد، زینت میدهیم غافل از آنکه این پیرایهها نهتنها دست و پای جوانان را در دسترسی به یک ازدواج آسانتر و کمهزینهتر میبندد بلکه چیزی جز دلسپردن به خواستهای دیگران و تکرار یک مراسم که گویی تنها بازیگران آن عوض میشوند، نیست.
بسیار معدودند افرادیکه فکر کردند مراسم ازدواجشان را متفاوت از دیگران برگزار کنند اما همین تعداد اندک ستودنی هستند. آنها که از میهمانانشان با نان سنگک تازه و پنیر و گردو پذیرایی کردند و آنان را با یک نمایش سنتی روحوضی تا انتهای مراسم سرگرم کردند. به جای چیدن میزی از انواع غذاهای شرق و غرب عالم، با یک ظرف آش رشته و نوشیدنیهای سنتی، سفرهای باصفا برای میهمانان چیدهاند و خاطرهای دلپذیر بهدور از تمامی دلهرههای متداول برای خود ساختهاند. حالا میهمانان چه بگویند چندان مهم نیست چراکه اگر مجلسی با نهایت تشریفات هم برگزار شود سخنانی از سوی میهمانان مطرح میشود. بگذارید بیشتر به دل خود بپردازیم.
یا اینکه پیروی از نوع پوششی که متداول است البته منظور من انجام یک ناهنجار نیست بلکه برای مثال انتخاب پوششی است که میپسندید و بهآن علاقه دارید اما به خاطر اینکه مردم چگونه نگاه میکنند یا چه میگویند، از این علاقه خود صرفنظر میکنید. در این بحران مسایل پوششی در کشور، چه بسیارند طرحهایی از لباس که به زیبایی براساس سنت و با نگاه به مدرنیته طراحی شدند اما استفادهکنندگانی برای آن یافت نمیشود چراکه کسی نمیخواهد چندان متفاوت باشد یا برخلاف آرای عموم عمل کند.
انسانهایی که شجاعت «نخستین بودن» را داشته باشند اندک هستند
انسانهایی که شجاعت «نخستین بودن» را داشته باشند اندکند. از اینرو اغلب مردم تمایل دارند دیگران راهی را بروند و آنان هم از آن پیروی کنند.
بسیاری از عادتهای غذایی ما نیز براساس آنچه مقرر شده صورت میگیرد. چه چیز باید چه وقت خورده شود یا چه خوراکی قبل یا پس از چه چیز خورده شود . این برای این مراسم است آن برای آن مناسبت است و از این قبیل. البته بسیاری از این مقررات براساس دانش وتجربههای کهن وضع شده اما بسیاری نیز تنها به عادت باز میشود و یا تقصیر کارهای خود را به گردن دیگری انداختن.
همچنین رفتن به یک جشن ازدواج یا فرستادن هدیه حتا اگر آنها را دوست نداشته باشید. هیچ دعوتی را رد نمیکنید، حتا اگر تمایل به آن نداشته باشید. ممکن است از خریدن هدیه بدتان بیاید، اما بههرحال اینکار را میکنید چون چنین مقرر است و برعکس بر خلاف میل خود در مراسم تدفین شرکت میکنید، برای اینکه از شما انتظار میرود. باید در چنین مراسمی شرکت کنید تا نشان بدهید که غمگین هستید یا احترام میگذارید یا دارای عواطف و احساسات بهجا و مناسب هستید.
یا رفتن به رختخواب موقعی که وقت خواب است، نه وقتی که خسته هستید.
حتا روابط زناشویی نیز از این قوانین تکراری و متداول تبعیت میکنند: حتمن باید بچهها خواب باشند یا اتاق تاریک باشد یا شب باشد و ….
تقسیم کارهای روزانه نیز که براساس مقتضیات رایج فرهنگی – اجتماعی صورت گرفته مثل اینکه: زنها ظرفها را میشویند، مردها زباله را بیرون میبرند. کار منزل مال زن است. کار بیرون مال شوهر. پسرها کارهای معینی را انجام میدهند و دخترها کارهای دیگری را.
یا اینکه وقتی میخواهید کتابی را بخوانید همیشه باید از ورق اول شروع کرده و کلمه به کلمه تا آخر آن را بخوانید، یا اگر نیمی از کتاب را خوانده باشید حتمن باید آن را تمام کنید، حتا اگر خوشتان هم نیامده باشد.
و اینکه خانمها هیچ وقت از آقایان تقاضای ملاقات نمیکنند چراکه هرچه باشد این یک کار مردانه است یا هیچوقت داوطلب اولین تماس تلفنی نمیشوند یا در را برای آقایان باز نمیکنند، صورتحساب رستوران را نمیپردازند، مراعات رسوم بیشمار و بیمعنای دیگری که درحقیقت هیچ اثری ندارد.
همیشه در پی یافتن لباس مناسب، کلاه، اتومبیل، لوازم مناسب منزل، سسهای سالاد، نوشیدنیهای اشتهاآور، کتاب، کالج و شغل مناسب و… بودن.
ارزیابی شخصی خودتان از موفقیتهایتان را کم اهمیتتر از پاداشها، نشانها، عناوین وافتخارات دانستن.
گفتن اینکه: «من هرگز نمیتوانم به بزرگی و اهمیت فلانکس باشم».
کفزدن برای سخنرانی یا نمایشی که از آن خوشتان نیامده و حتا انعام دادن در برابر خدمات بد.
اینها همگی نمونههایی از رفتارهای اجباری هستند که در جامعه متداول هستند. اگر کمی با خود خلوت کنیم میبینیم که از اینگونه رفتارها بسیارند که هنگام انجامدادن آنها در چنان فشاری قرار میگیریم که با نهایت انرژی منفی آنها را به انجام میرسانیم.
بیایید زندگیمان را خودمان بسازیم…
برداشتی از: نوشته دکتر وین و. دایر
با ترجمه بدرزمان نیکفطرت
سایت نشریه روانشناسی و جامعه
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»