حمید جعفری / رادیو کوچه
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود وان چنان پای گرفتست که مشکل برود
دلی از سنگ بباید به سر راه وداع تا تحمل کند آن روز که محمل برود
چشم حسرت به سر اشک فرو میگیرم که اگر راه دهم قافله بر گل برود
ره ندیدم چو برفت از نظرم صورت دوست همچو چشمی که چراغش ز مقابل برود
موج از این بار چنان کشتی طاقت بشکست که عجب دارم اگر تخته به ساحل برود
سهل بود آن که به شمشیر عتابم میکشت قتل صاحب نظر آنست که قاتل برود
نه عجب گر برود قاعده صبر و شکیب پیش هر چشم که آن قد و شمایل برود
کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست مگر آن کس که به شهر آید و غافل برود
گر همه عمر ندادست کسی دل به خیال چون بیاید به سر راه تو بیدل برود
روی بنمای که صبر از دل صوفی ببری پرده بردار که هوش از تن عاقل برود
قیمت وصل نداند مگر آزرده هجر مانده آسوده بخسبد چو به منزل برود
سعدی ار عشق نبازد چه کند ملک وجود حیف باشد که همه عمر به باطل برود
حکایتی نقل میکنند که راوی آن معلوم نیست، اما به گمان بسیار، باید از «فرصتالدوله شیرازی» باشد. میگویند که شبی از شبهای زمستان، قاآنی، فرصت الدوله و فروغی بسطامی و چند تن از هنرمندان نوازنده و خواننده، در منزل وصال شیرازی گرد آمده بودند. پس از آن که نوبت به هنرنمایی نوازندگان و خواننده رسید، این غزل سعدی خوانده شد «یک امشبی که در آغوش شاهد شکرم/ گرم چو عود بر آتش نهند غم نخورم»
تا آنجایی که خواننده به این بیت همان غزل میرسد «ببند یک نفس ای آسمان دریچه صبح/ بر آفتاب که امشب خوش است با قمرم». هنوز تحریر خواننده به پایان نرسیده بود که ناگهان قاآنی دست به دیوان غزل خود برد و آن را در بخاری افکند؛ و در پاسخ وصال که پرسیده بود «چه کردی؟» گفت «پس از سعدی غزل گفتن گناه است».
پرسش این است که قاآنی در شعر سعدی و به ویژه شاه بیت آن، چه دیده بود که چنان واکنشی از خود نشان داد؟ عوامل تاثیر غزل سعدی در قاآنی هر چه بوده، قطعن ویژگی فصاحت بیان و تسلط بر آن و احاطه بر واژگان و صنایع ادبی، نبوده است. چرا که خود وی از این توانایی، به اندازه کافی، برخوردار بود. آن ویژگی سخن سعدی را باید ناشی از نبوغ زبانی او دانست. یعنی بصیرت و شعوری که جز نبوغ تعریف دیگری ندارد.
آنچه بازگو شد بخشی از سخنان دکتر «هوشنگ رهنما» بود که در بیست و پنجمین مجموعه درسگفتارهایی درباره سعدی در مرکز فرهنگی شهرکتاب با عنوان «سهم سعدی در تکوین شعر غنایی فارسی» عنوان شد.
دکتر رهنما در ادامه ی سخنان خود عنوان کرد که سعدی واضع شعر غنایی نبود بلکه وارث آن بود. رد پای شعر غنایی، به شهادت آثار بازمانده از سده چهارم به این سو، از دوران کودکی رودکی و هم عصرانش پیداست. رودکی نمونه تمام عیار شاعر غنایی است و چند اثر بازمانده از او، نمونه دقیق تعریف بوطیقای شعر غنایی است. اما در این مرحله، شعر غنایی هنوز در اوان نوزادی است، یا به اعتباری هویت مستقل نوعی خود را نیافته و بیشتر تغزل است تا غزل. قرن چهارم و پنجم، قرن حماسه است و عصر شکوفایی آن به همت فردوسی. قرن ششم شاهد دو جریان ادبی است، از یک سو ادبیات روایی با نظامی تثبیت شد و از سوی دیگر با سنایی به مرحله بلوغ رسید.
وارث سنایی نه انوری بود و نه خاقانی. بلکه در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم، عطار نیشابوری بود. بیدلیل نیست که مولانا به سنایی و عطار اشاره میکند. اما تنها مولانا وارث میراث آن دو نبود، بلکه سعدی هم همزمان با او در تکوین شعر غنایی و تکمیل عناصر سازنده آن شراکت داشت. پس از سعدی، درک ایرانی از شعر غنایی برای همیشه دگرگون شد. در چنین وضعیتی بود که حافظ وارث امکانات شعر غنایی شد و این ژانر ادبی در کف او به اوج تعالی و کمال نوعیت خود دست یافت؛ اگر چه همچنان، به اعتراف خود حافظ، استاد غزل سعدی است.
حکایتی که در سعدی نامه امروز خواهید شنید از باب هفتم گلستان، در «تاثیر تربیت» انتخاب شده است.
فقیره درویشی حامله بود. مدت حمل به سر آورده و مرین درویش را همه عمر فرزند نیامده بود. گفت اگر خدای عزوجل مرا پسری دهد جز این خرقه که پوشیده دارم هر چه ملک منست ایثار درویشان کنم. اتفاقن پسر آورد و سفره درویشان به موجب شرط بنهاد. پس از چند سالی که از سفر شام باز آمدم به محلت آن دوست برگذشتم و از چگونگی حالش خبر پرسیدم. گفتند به زندان شحنه در است. سبب پرسیدم. کسی گفت پسرش خمر خورده است و عربده کرده است و خون کسی ریخته و خود از میان گریخته پدر را به علت او سلسله در نای است و بند گران بر پای. گفتم این بلا را به حاجت از خدای عزوجل خواسته است.
زنان باردار، اى مرد هشیار اگر وقت ولادت مار زایند
از آن بهتر به نزدیک خردمند که فرزندان ناهموار زایند
موسیقیای که در سعدی نامهی امروز میشنوید از آلبوم «مطرب مهتاب رو» به آهنگسازی «کیخسرو پورناظری» و خوانندگی «شهرام ناظری» انتخاب شده است که نوازندگان آن عبارتند از:
تنبور: کیخسرو پور ناظری
تنبور: علیاکبر مرادی
تنبور: گلنظر عزیزی
تنبور : عبدالرضا رهنما
تنبور: افشین رامین
دهل: طهمورث پور ناظری
دف : بیژن کامکار
دف: اردشیر فهیمی
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»
۱ Comment