اردوان روزبه / رادیو کوچه
اگر کسی تعبیرش این باشد که برخورد با روزنامهنگاران در ایران به حدود انتخابات دهم ریاست جمهوری میرسد ره به خطا برده است و اگر کسی تعبیرش این باشد که روزهای بد فقط برای روزنامهنگاران ایرانی بوده است بیشتر ره به خطا برده است. سال پیش هفتاد و شش روزنامهنگار در حین ماموریتهای محوله کشته شدهاند. صدها نفر زندانی شده و دهها نفر ربوده شدهاند و مورد آزار و ضرب و شتم قرار گرفتهاند.
ظاهر امر نشان میدهد روزنامهنگاران هم از سوی دولتهایی که منتقدشان بودهاند و هم از سوی کسانی که نوک حملهشان به سوی آنان بوده است مورد تعرض و تعدی قرار گرفتهاند.
سازمان گزارشگران بدون مرز یکی از سازمانهای حمایتی روزنامهنگاران و انتقال اخبار از کشورهایی که خبر خطر آفرین است، به حساب میآید که گستره فعالیت آن از آفریقا تا خاورمیانه و خاور دور تا اروپا است. اگر بخواهیم در مورد این سازمان و فعالیتهایش در خصوص ایران صحبت کنیم بیشک باید پای صحبتهای یکی از فعالترین نیروهای این سازمان بنشینیم.
«رضا معینی» مسوول بخش تاجیکستان، افغانستان و ایران سازمان گزارشگران بدون مرز است که در طول پانزده سال گذشته با انتقال مسایل و مشکلات روزنامهنگاران این بخش به ویژه ایران و مشکلات پیش روی روزنامهنگاران ایرانی مسوولیت سنگینی را بر عهده داشته است.
این سازمان علاوه بر وظایف اطلاعرسانی در خصوص شرایط روزنامهنگاران ایرانی -به نقل از معینی- بنابر ضرورت و شرایط حاد موجود نسبت به اسکان، حمایت و هماهنگی ادامه زندگی روزنامهنگاران ایرانی که در خطر مجبور به ترک کشور شدهاند، همت گمارده است.
با توجه به اشراف این سازمان به مسایل روزنامهنگاران در ایران و مشکلات آنان و آسیبهای وارده بر آنها رضا معینی در گفتوگویی به موضوعات پیرامون روزنامهنگاری امروز ایران و سرنوشت روزنامهنگاران ترک وطن کرده میپردازد که در پی میآید:
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
بعد از جریانات انتخابات در ایران موج تازهای از خروج روزنامهنگاران از ایران شروع شد گرچه پیش از آن هم بود. اما بسیاری فکر میکنند بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری در ایران جامعهی جهانی به دنبال مسایل روزنامهنگاران در ایران بوده است. توضیح دهید وضعیت پیش از انتخابات و بعد از انتخابات در رابطه با کار حرفهای که شما در مورد مسایل روزنامهنگاران ایران انجام میدادید چه تفاوتهایی کرده است؟
در آغاز باید بگویم که در طی 10 سال گذشته وضعیت آزادی مطبوعات در همهی جهان عقبنشینی داشته و بیشترین تاثیرات را در کشورهایی داشته که از معیارهای دموکراتیک در حیات سیاسی و اجتماعی خود با مشکلاتی روبهرو بودند. کشورهایی مانند ایران که در آن با نوعی دیکتاتوری مواجه بودیم. از سال 79 و همزمان با سرکوب مطبوعات مسئلهی پناهندگی آرام آرام در میان روزنامهنگارانی که در ایران تحت فشار بودند، آغاز شد. اولین گروه هم روزنامهنگارانی بودند که در طی سال 79 تعدادی از آنها بازداشت شدند و تحت فشار قرار گرفتند. این روند در بین روزنامهنگاران تا سال 84 به صورت گسترده نبود. بعد از سال 84 و اولین دورهی ریاست جمهوری آقای احمدینژاد بسیاری از روزنامهنگاران و وبلاگنویسان به خارج آمدند. بنا بر پروندههایی که در ایران از سال 79 به وجود آمده میتوان از روزنامهنگاران آنلاین و وبلاگنویسان آمار کلی داد که نزدیک به 30 نفر از آنها به خارج آمدند.
با توجه به آغاز کار رسانههای خارج از کشور مانند رادیو فردا، صدای آمریکا، بیبیسی، دولچوله و دیگران، بخشی از این روزنامهنگاران جذب آنها شدند و تعدادی هم خودشان فعالیت کردند. اما اعتراضات بعد از انتخاب و انتخاب مجدد آقای احمدینژاد جغرافیای مطبوعات ما را تغییر داد. بر طبق آمارهای ما در طی یک سال گذشته بیش از 170 روزنامهنگار در ایران بازداشت شدند و از این تعداد نزدیک به 42 نفر وبلاگنویس و روزنامهنگار همچنان در زندان هستند و کسانی هم بودند که در زندان بودند و آزاد شدند. آما این آزادی نیز مشروط است. در ایران مثل همیشه و به ویژه از سال 79 به بعد وثیقه، آزادی موقت به عنوان شمشیر بالای سر روزنامهنگاران برای اعمال فشار بیشتر بود. تحت فشار قرار دادن روزنامهنگاران در یک سال گذشته با احضارها، تهدیدها، تعقیبها، تلاش برای بازداشت مجدد همراه شد.
از تیرماه تعدادی از روزنامهنگاران که به خارج آمده بودند تماسهایی با ما گرفتند و نشان میداد که یک روند شروع شده است. حدود 110 ورزنامهنگار با ما تماس گرفتند و ما برای کارهای اداری آنها پرونده تشکیل دادیم و مشخصات مربوط به آنها را آماده کردیم. از ماه مهر این روند و تعداد کسانی که مجبور به ترک کشور شدند بیشتر شد و در همان زمان ما فراخوانی را منتشر کردیم. فراخوان علنی کردن نوعی از فعالیتها و تلاشهای سازمان گزارشگران بود. این فراخوان از سویی نامه به کشورهای اروپایی و از سویی دیگر خطاب به هموطنان ایرانی بود که پیش از روزنامهنگاران جدید در خارج از کشور سکونت داشتند و دارای امکاناتی بودند. ما هدف دیگری داشتیم و میخواستیم تایید کنیم که این واقعیت خروج روزنامهنگاران از کشور وجود دارد. یکی از وظایف ما گزارشگری از وضعیت مطبوعات است. تغییر جغرافیایی یعنی تعطیل کردن روزنامهها، بازداشت و سپس خارج از کشور.
از نظر شما و سازمان شما آیا درست است که روزنامهنگاری در ایران در حال حاضر یک حرفهی پر خطر و تهدید جانی به حساب میآید؟
ما در حال حاضر آنچه به عنوان روزنامهنگاری میدانیم در ایران نداریم. روزنامهنگاران یا مجبور به فرار از کشور شدند و یا در زندانها هستند و یا در چارچوب تهدیدهای روزمره وزارت اطلاعات، سپاه پاسداران، بسیج قرار دارند و از انجام وظایف خود بازماندند. نکتهی مهمی که در چند اطلاعیه بر آن تاکید کردیم این مسئله است که در ایران چیزی به نام مطبوعات نداریم. امروز منابع اطلاعاتی مستقل در ایران وجود ندارد. ما در کشور هیچگاه از آزادی مطبوعات به آن مفهومی که بنا بر کنوانسیونهای جهانی و عرف بینالمللی است، بهرهمند نبودیم. روزنامههای نزدیک به حکومت و نظام هستند که کار خود را انجام میدهند. اما هیچ منبع اطلاعرسانی مستقلی نداریم که بتواند مردم را از آنچه که به جز خط رسمی حکومتی است، مطلع کند. امروز بیش 3000 روزنامهنگار در ایران بیکار هستند.
آیا میتوانیم به صراحت بگوییم که جامعهی جهانی و دموکرات باور دارند که روزنامهنگاران داخل و خارج از کشور را باید حمایت کنند یا فکر میکنید که روزنامهنگاران افراد تنهایی هستند؟
واقعیت این است که روزنامهنگاران ایرانی تنها روزنامهنگاران پناهنده در جهان نیستند و دوم اینکه ایرانیها تنها پناهندگان در جهان نیستند. مسئلهی پناهندگی و وظایف دولتها به ویژه دولتهای دموکراتیک در رابطه با کمیساریای پناهندگی سازمان ملل در مورد شرط پذیرش کشورهای دموکراتیک نسبت به پناهندگی، مسئلهای بود که ما با آن روبهرو بودیم. ما در فراخوان خود گفتیم که یک موج خروج ایرانیها از کشور از سال 57 و به ویژه از دهی 60 به بعد به وجود آمده که بیسابقه است. در رابطه با این مسئلهی استثنایی باید استثنایی عمل کرد. به همین دلیل نامهای نوشتیم و برای 28 کشور اروپایی ارسال کردیم. و تاکید کردیم که به کمک احتیاج داریم.
گمان من این نیست که روزنامهنگاران ایرانی از عدم حمایت برخوردار بودند. اگر نسبت به روزنامهنگاران مانند سومالیایی، افغانی و دیگران مقایسه کنم، میبینیم که ایرانیها بیش از دیگران مورد توجه قرار داشتند و جامعهی جهانی و ایرانیان خارج از کشور به آنها کمک کردند.
بعضی از روزنامهنگارها معتقدند بعد از اینکه از کشور خارج میشوند، علیرغم اینکه احساس میکنند به وظایف خود عمل کردند اما به جز گرفتن پناهندگی کار دیگری برای آنها انجام نمیشود.
اگر حمایت بود نیازی به اقدام ما که تا حدودی از وظایف اصلی خود خارج شدیم، نبود. واقعیت این است که کمبودها وجود دارد. با توجه به مسایلی که در ایران به وجود آمد، طبیعی است که دوستان ما این نظر را داشته باشند که با توجه وظایف خود باید پاداشی هم دریافت کنند. هر پناهندهای بنا بر حرفهی خود این انتظارات را دارد. بر طبق اطلاعیهی ما، روزنامهنگاران ایرانی همان کسانی هستند که ما با خبرهای آنها شاد شدیم و گریه کردیم و از وقایع مطلع شدیم. هر چند انتظار آنها موجه است اما باید واقعیتر نگاه کنند.
باتوجه به اینکه شما به شرایط آنها اشراف دارید، بعد از آنکه کشور را ترک میکنند آیا به کار روزنامهنگاری ادامه میدهند یا مجبور میشوند بنا بر ضرورتها و برای تامین نیازهای مالی از این حوزه خارج شوند؟
15 سالی که در سازمان گزارشگران بدون مرز کار میکنم، بیش از دو یا سه درصد از روزنامهنگارانی که از کشور خارج میشنود در سراسر جهان به کار خود اشتغال پیدا میکنند. حضور برخی از رسانههای خارج از کشور کار را برای ایرانیها بسیار سادهتر کردند. رسانههایی که از سایتهای اطلاعرسانی تا خبرگزاریهایی که به وجود آمده کمک زیادی بوده است. روزنامهنگاران ایرانی یکی از خوششانسترین روزنامهنگاران جهان هستند.
اما روزنامهنگاران اریتهای، افغانی، سریلانکایی این شانس را نداشتند. اما ادامهی کار به رسانههای نیمه موقت بستگی دارد. در فرانسه ما سه یا چهار روزنامهنگار بیشتر نداریم که بتوانند با مطبوعات فرانسوی صحبت کنند. یکی از مشکلات زبان است و دیگری مشکلات واقعی و بحرانی است که در عرصهی کار وجود دارد. اینجا بین شش تا هفت درصد آمار روزنامهنگاری در بین روزنامهنگاران است. این روزنامهنگاران در امر ایران متخصص هستند. به عنوان مثال اگر روزنامهی «لیبراسیوم» بخواهد روزنامهنگار ایرانی را استخدام کند مگر این روزنامه در هفته چند مقاله در مورد ایران منتشر میکند. اغلب این روزنامهها متخصصان خود را دارند. در روزنامهی لیبراسیوم آقای ژان پیر پرم بیش از ما ایرانیها ایران را میشناسد. سالها در رابطه با روابط حزباله و حکومتی کار کرده است. بنابراین به من نوعی نیازی ندارد که به جای او خبرها را تحلیل کنم. این مشکلاتی است که نه فقط در ارتباط با ایرانیها بلکه در مورد همه است.
آیا بعد از جریانات انتخابات در ایران بنا است کارهایی که شما به صورت اورژانسی انجام میدادید را ادامه دهید؟ به نظر شما وضعیت بحران هنوز وجود دارد؟ آیا دولتهای اروپایی قصد دارند همکاری خود را با شما و سازمانهای مشابه ادامه دهند؟
واقعیت این است که نسبت به آن موج گسترده که آمده است کمتر شده. اما همچنان خروج روزنامهنگاران ادامه دارد که در طی هفتهی گذشته شش مورد خروج را داشتیم. در شرایط بحرانی باید به شکل بحرانی عمل کرد. بخشی از کمکهای ما به پناهندگان همچنان ادامه دارد. فراخوان ما منجر به 35000 یورو کمک شد. در کشورهای آمریکایی و سانفرانسیکو دوستان ما مانند آقای شوکت، آرش سبحانی، نیکاهنگ کوثر و دوستان دیگر هم مبلغی حدود 20 هزار دلار کمک کردند. و سایت بالاترین هم در روزهای عید کمک به روزنامهنگاران را منتشر کرده بود که نزدیک به 14 هزار دلار کمک شد. تمام این کمکها حدود 35 هزار یورو شد. ما سه روزنامهنگار را به یکی از شهرستانها فرستادیم و قرار بود شهرداری آنجا 10 هزار یورو به ما بدهد. مقداری که بردوش سازمان ما بود نزدیک به 100 هزار یورو بوده است. ما در شرایط بسیار سختی به سر میبریم و بار مسوولیت سنگینی داریم. سازمان ما از سوی سه نهاد بینالمللی بنا بر درخواست ما بر حسابرسی نظارت میکند و گزارش علنی میدهد. گزارش کلی بر روی سایت ما هست. ما باید ادامه دهیم و این تاجایی امکان دارد که بتوانیم از کمیساریای عالی پناهندگی کمک بگیریم.
باتوجه به خروج حجم بسیار زیاد روزنامهنگاران حرفهای و کسانی که آزاد نویس هستند و برای یک مجموعه یا ارگانی نمینویسند و با توجه به فشارهای داخل ایران، نگاه شما و سازمان گزارشگران بدون مرز نسبت به آیندهی روزنامهنگاری ایرانی چیست؟
طی 15 سالی که در اینجا کار میکردم، در حال حاضر یکی از نگرانکنندهترین کشورها ایران است. از یک سو برخی در زندان هستند، بخشی تحت فشارند و بعضی هم به خارج آمدند. اطلاعرسانی در کشور حذف شده است. وضعیتی که با آن کشور پیش میرود میتواند به خطرات جدی برای آیندهی کشور و روزنامهنگاری تبدیل شود. دولت با سبک ماهرانهی خود موفق شد بنابراین اهمیت دارد که بفهمیم در کجا قرار داریم. هر آنچه که روزنامهنگارها علیرغم فشارها و تهدیدها انجام میدادند، آن را هم دیگر نداریم. جامعهای که از روزنامهنگاری محروم شود، جامعهای است که از آینده محروم شده است.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»
۲ Comments