شهره / واحد ترجمه / رادیو کوچه
ما تکنولوژی در اختیار داریم که از آن طریق میتوانیم جاسوسی بچههایمان را بکنیم. که به این معنا نیست که باید از آن استفاده کنیم.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
من دو دختر دارم: یکی از آنها مثل یک کتاب باز است و دیگری مثل یک جعبهی قفل شده. پس سوال در مورد مسایل خصوصی مقولهای چالش برانگیز است. بچهها چهقدر نیاز دارند؟ چهقدر باید به آنها بپردازیم؟ چگونه باید آنها را برای زندگی در دنیایی آماده کنیم که در آن مفهوم مهم استقلال شکاف نسل ایجاد میکند؟ و به عنوان یک بزرگسال، از اینکه چگونه خرید کردن ما در یک فروشگاه زیر نظر گرفته شود به خود میلرزیم و از اینکه مورد تفتیش قرار بگیریم و کسی از خانهی ما یک تصویر ماهوارهای بگیرد، وحشت زده میشویم. و سپس بچههای ما هستند که با خوشحالی در یک میدان عمومی میایستند، پشت دیوارهای فیس بوک[1] خود موضوعات سری ردو بدل میکنند، اما با این حال هنوز از کسانی که در اطاق خواب کناری خوابیدهاند دوری میکنند.
نسل ما، نسل والدین نگران است.
نسلی هستیم که به شدت از آیندهی کودکانمان میترسیم و آنقدر نسبت به سلامتی آنها وسواس داریم که از هنگام تولدشان آنها را غرق صابونهای آنتی باکتریال میکنیم. برایشان کمربند ایمنی میبندیم و کلاه ایمنی بر سر آنها میگذاریم و از آنها حفاظت میکنیم، برایشان کیک و کاغذهای ضد حساسیت میخریم و به آنها میآموزیم که از غریبهها دوری کنند. حالا میدانیم که وسواسهای ما ممکن است آنها را آسیبپذیرتر کرده باشد، این که کمی آلودگی چیز خوبی است، این که بچههای ما بیشتر دچار آلرژی میشوند چرا که ما آنها را خیلی پاکیزه نگاه داشتهایم. بچهها بزرگتر، با هوشتر و بیقرارتر میشوند و شروع به کنجکاوی در دنیای پیرامون خود میکنند. و حالا چالشی که با آن روبهرو هستیم فلسفی و تکنولوژیکی است. به چند روش میتوانیم به کنترل آنها ادامه دهیم؟ و آیا باید بیاموزیم که از تلاش دست برداریم و اجازه دهیم آنها همه چیز را زیر پا بگذارند یا عمدن ما و نگرانیها و دلواپسیهایمان را نادیده بگیرند؟
هر کسی که دچار مجموعهای از سوظنهای شدید والدینی باشد میتواند با فروش تجهیزاتی به والدین که میتواند آنها را یک قدم از کودکانشان جلوتر بیاندازد، از فرصت استفاده کند. زمانی که برای قرارداد کنترل سلاح مذاکره میکردیم، گفتیم اعتماد کن اما تحقیق کن، یک نوجوان میتواند یک مبارز کار کشته باشد. بنابراین جعبه ابزاری وجود دارد که به شما این امکان را میدهد که به طور پنهانی چند تار موی لابهلای برس موی او را برداشته و برای وجود اوکسی کانتین[2] مورد آزمایش قرار دهید. یاراداری را به ماشین متصل کنید که سرعت آنها را هنگام رانندگی کنترل کند یا تا زمانی که آنها تست الکل را انجام ندادهاند اجازه شروع کاری را به آنها نخواهید داد. و کنترل کنندههای وبسایتها و یا چتها که هر پیام و یا ضربهی کلیدی را ثبت میکند، ابزاری جدید به نام سکیورا پال[3] ( ردیاب شخصی اتوماتیک) به والدین این امکان را میدهد که حصاری محافظ به صورت آن لاین ایجاد کنند و با کلیک کردن و احاطه کردن نقشهی سایت گوگل در اطراف خانه، مدرسه، زمین بازی و حتا خانه دوستانشان، در صورت ورود و یا خروج بچه از محدودهی حفاظت شده، والدین در صندوق خود ایمیلی دریافت کنند و یا هشدار پیام متنی دریافت کنند.
به عنوان یک پدر و یا یک مادر، کاملن متوجه این ضربه هستم. اما فکر میکنم این نحوهی کنترل باعث عدم اعتماد میشود. بچههای ما اگر بخواهند میتوانند ما را گول بزنند. زمانی که بحث تکنولوژی به میان میآید، آنها بیشتر مقاومت میکنند. بر خلاف ابزارهای دیگر که به دقت و با تشریفات از نسلی به نسل دیگر منتقل میشد. مسئلهی دیگر این است که آنها میدانند: چرا باید به آنها اعتماد کنیم و اجازه دهیم تلفن همراه ما را تنظیم و یا کامپیوتر را راهاندازی کنند؟ من، دائم با خودم میگویم که آیا ما به آنها قضاوت را آموختهایم یا خیر، آیا کمکم ارزشها را به آنها القا کردهایم یا خیر. مطمئنن ما نمیتوانیم به زور و اجبار تکیه کنیم. آیا بهتر نیست به آنها اجازه دهیم که قوانین را آزموده و نتایج را بپذیرند؟
اگر بخواهیم صادق باشیم ، بیشتر والدین میتوانند اثر انگشتان خود را بر صحنهی جرم کودکان خود ببینند.
زمانی که اتان[4] در مورد تکالیف خانهاش دروغ میگوید، زمانی که اما[5] تلفن همراه خود را برای ارسال پیامکهای شبانه پنهان میکند. در حال تمرد و سرکشی در برابر فشارهایی هستند که حداقل بخشی از آنها از خود ما نشات گرفته است. اینها به خاطر دفاع کردن از کارهای بچهها نیست بلکه تنها به یاد ما میآورد که اگر ما به گونهای رفتار میکنیم گویی که به بچههایمان اعتماد نداریم، ممکن است این عملکرد ما آنها را به قابل اعتماد نبودن تشویق کند. بیشتر ما زمانی که نوجوان بودیم شاید صداقت و پاکی کمتری نسبت به آنها داشتیم. تقریبن این قضیه در نوجوانان وجود دارد که از پنهان کردن و رمزی بودن، از لباس مبدل پوشیدن، از ایجاد فضایی برای آزمایشات و حوادث و تمام کارهای قابل تحریک که شما را به کسی که الان هستید تبدیل میکند، لذت میبرند.
بنابراین بیایید کمی مکث کنیم و کثیفی و فریب و شلوغ کاریهای دوران نوجوانی را تحسین کنیم. بیایید حتا ابزار و تکنولوژیهای بسیاری را که ما را دیوانه میکنند، تحسین کنیم. چشم های دختر بزرگتر من میگوید که خوشحال است حتا وقتی خوشحال نیست، شاید او در قرون وسطا زندگی میکرده و شخصیتی خجالتی و شیرین دارد. اینها مسایلی نیستند که تا به حال دربارهی آنها سوال کرده باشم، یا او تا به حال به من توضیحی داده باشد. اما او و لپتابش روابط بسیار قابل اعتمادی با هم دارند.
برگرفته از مجلهی تایم
مقالهای از نانسی گیبس[6]
[2] Oxycontin
[3] Secura pal
[4] Ethan
[5] Emma
[6] Nancy Gibbs
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»