مطلبهایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر میشود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. نظر های مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست. اگر نقد و نظری بر نوشته های این بخش دارید می توانید برای ما ارسال کنید.
جنبش زنان ایران
منصوره شجاعی
از کی میشناسمت؟ هشتاد ساله حوا؟ از آن زمان که حداقل درخانه ما تنها هنگام مقایسه «فروغ» و دیگران از تو حرف میزدند… و من در کودکی خویش به زنی فکر میکردم که صورت آرایش کرده با «قوطی سرخاب » و لبان قرمز و زیبای خویش را از تمامی پچ پچهها تابانده و ترانه خویش ترنم میکند.
از کی میشناسمت ؟ لولی مست ؟ از آن زمان که در مدرسه ما درفضای مقایسه «پروین» و دیگران از تو حرف میزدند و من در نوجوانی خویش به زنی فکر میکردم که با رفتار خود خواسته و کلام بیپروای خویش تنها و مستقل راه از دیگران جدا کرده و چشمان ملامت را به سرمستی وبی اعتنایی کور کرده است.
از کی میشناسمت؟ گل صحرایی خود رسته ؟ از آن زمان که در بحبوحه انقلابیگری و حراج هر آنچه در طول تاریخی نه چندان دور به دست آورده بودیم در فضایی مردانه با کلامی ازکتابهای آسمانی برابری زن و مرد را یادآوری کردی و به چراهایی از هر دست و هر شکل پاسخی در خور دادی و بیاعتنا به طعن و لعنها راه خویش رفتی و من در آستانه زنانگی خویش از پس پرده تار علامت سوالی نگاهت کردم.
از کی میشناسمت؟ زن سودایی؟ از زمانی که به غزل سرایی تاریخ عشق نشستی و خود بیش و بیشتر از دیگران بر کوس سوداییات کوبیدی… و کور و کر شدگان عدالت گریز را به صوراسرافیل غزلیاتت به رعب واداشتی و من، زن، دم به سرنای کلامت دادم.
از همان سالهایی که شده بودیم ستاره مجالس ختمهای تهران ……کولیهای سیاهپوش خاکهای برگورشده… مجلس گردان و نقش خوان نمایشها و گردهمآییهای زنانه، موسس نهادهای به خون دل و به خشت جان بنا شده زنان … دادخواهان و حقطلبان تجمعهای به خشونت کشیده شده … مرهم گذاران آماس کبود تنهای زنانه از پس هر حمله خشونتبار در خیابانهای شهری که دیگر از آن ما نبود… دل یکیشدگان چهره به چهره در آن اجماع کوتاهی که بر تارک جنبش زنان درخشید و جست و رفت.
از همان روزهایی که همچون «دختر ترنج و پریزاد» به هزار ناز و نازکبینی لباس پوشیدی وخود آراستی و با حضوری تنانه در مجلس قانونگذاران از قانون ضدزن و ضدخانواده سخن گفتی … از آن روزیکه به شکوه و فروتنی به مجلس ختم مادر آمدی و شاعرانه اشک ریختی …از حضور باشکوهت در عروس پایتختهای جهان که خود عروس جنبش زنان ایران بودی … از همگرایی و همدلی در تصمیمهای سخت و صعب در فضای طعن و تمسخر و حسد … از آن روزهای تحریرِ بحر طویلهایی از مهر و بوس و کنار به گاه سختیها و بندی شدنها.
اوقات دلهره و اضطراب از برای خوانده شدن و جواب پس دادن ….روزهای ملبس در لباس مادران عزا به امید مادران صلح… گاه دل دل زدنهای بیتابی نه از برای خودت برای کسانی که در کنارت بودند… سر در پی رهایی و برابری در هیبت کولیان آوازه خوان با دامن پرچین غزل، کوی به کوی و برزن به برزن…
آی کولی، کولیِ پا به سفر، بهل. راه برایت حرام کردند و در آستانه هشتاد و سه سالگی هنوز «ای اسب فاخر میدان» یکه سفر در وطن میکنی و پیداست که تا فنای ظلم سر تازیدن داری. «چه وجود بوالعجبی هستی»
27 تیر 1389
(عبارات درون گیومه ازمیان اشعار و اشارات سیمین بانوی شعر ایران انتخاب شده است.)
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»