اردوان طاهری/ رادیو کوچه
تابستان گرم سال 2010، هشتم جولای، ساعت هفت بعدازظهر، در محوطهی مقابل خانهی هنرمندان (Künstlerhaus) شهر وین، با سخنرانی «یواخیم لوتار گارتنر» (Joachim Lothar Gartner)، رییس خانهی هنرمندان، سه مجسمهی آهنی رونمایی شد. «یک، دو، سه» آثار حجمی «بهروز حشمت»، مجسمهساز سرشناس ایرانی مقیم اتریش هستند که برای نخستین بار در معرض دید عموم قرار گرفتهاند. به این بهانه گفتوگویی با «بهروز حشمت» در رادیو کوچه انجام دادهایم که در پی خواهد آمد. البته ناگفته نماند که این مصاحبه – به اصرار آقای مجسمهساز – در فضای یک رستوران انجام شده و کیفیت صدا مطلوب نیست، اما لحن خاص و نگاه ویژهی «بهروز حشمت» به هنر و انسان ارزش شنیدن دارد.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
پیش از این آثار دیگری از «بهروز حشمت» در محیط عمومی به نمایش درآمده است. از او درباره اثری که یک سال پیش در شهر برلین رونمایی شد میپرسم:
«مجسمهی یک خانم چادری است که سر او یک خانه است. یعنی زنی که کلهی او باید در خانه باشد و تمام زندگیاش باید در خانه بگذرد و محفظهای بسته است. خانه حریم دارد، ولی زن درون خانه فقط آزادی دارد؛ از خانه که بیاد بیرون، آزادیاش را از دست میدهد.»
وقتی از «بهروز حشمت» میپرسم، آیا منظور شما زن ایرانی است، پاسخ میدهد:
«زنی که به خاطر دگم مردانه بسته بندی شده، پوشیده شده.»
از مجسمهها یا – به قول خود «حشمت» – از ستونهای نصب شده مقابل خانهی هنرمندان وین میپرسم و او چنین توضیح میدهد:
«داستان، ستونهاست؛ ستونهایی که همیشه میگویند: «نگه دارندهاش نیکو نگه داشت». اینی که اینها چهطوری روی هم ایستادهاند. شعر بحث دیگری است، ولی در این ستونها تو یک حرکتی میبینی، یک شکستگی و برش هست، ولی با این که برش خوردهاند، ایستادهاند. بازی است با حرکت؛ آهنی که زمخته، آهنگی که سخته، شروع به رقصیدن کرده؛ بازی میکند؛ روی هواست. به همین خاطر من اسمش را گذاشتهام «یک، دو، سه». با «یک دو سه»، میدویم؛ با «یک دو سه» بلند میشویم. و این حرکتهاست که اینها را نگه میدارد. هم حرکت دارند و هم ایستادهاند. چیز کوچکی هست که همدیگر را نگه میدارند و آن هم امید است. برای من همیشه این مهم است که چهطوری یک جایی تو قطع میشوی، بعد دوباره جوش میخوری. آن جوش است که تو را نگه میدارد؛ یعنی همیشه امید به زندگی است که تو را دوباره به حرکت وادار میکند.»
بهروز حشمت:
«نمایشگاه یک وظیفهی هنری است. تداوم کار زندگی توست. تو باید به عنوان یک هنرمند نمایشگاه بگذاری. تو کارمند اداره خودت هستی. یعنی تو هستی که به خودت کار میدهی. خودت از خودت کار میکشی. برای گذاشتن نمایشگاه یک سال، دو سال کار میکنی و بعد دوباره به صحنه وارد میشوی و میگویی من هم هستم. شاید مثلن یک سال، دو سال از تو اسم نباشد، میگویند مرده است.»
«بهروز حشمت» به پرسش من درباره ترتیب ستونهای «یک، دو، سه» چنین پاسخ میدهد:
«همیشه برای من اعداد در کارهایم مهم است. در اینجا «یک، دو، سه»؛ سه تا مجسمه است و هر مجسمه هم سه حرکت دارد و بعد در مقابل ساختمان [خانه هنرمندان] هم چهار تا مجسمه [وجود دارد] یکی از آنها اثر «لئوناردو [داوینچی]» است. هر کدام بخشی از تاریخ هنر است …»
همینجا بود که یکی از دوستان آذری زبان «بهروز حشمت» وارد رستوران «آپادانا»، محل گفتوگوی ما شد و برای چندمینبار مجسمهساز ویران ما، پاسخ به پرسشهای مرا رها کرد و به گپوگفت با او پرداخت. به همین دلیل بود که در پایان این گفتوگو از او اجازه گرفتم تا لفظ «ویران» را برای او به کار ببرم و او هم اجازه داد. پس از چند دقیقه وقفه در گفتوگوی ما، مجسمهساز ایرانی مقیم وین، در مورد نحوهی انتخاب اثرش برای نصب در مقابل خانهی هنرمندان وین میگوید:
«چون من عضو خانهی هنرمندان هستم، همهی مجسمهسازانی که عضو خانهی هنرمندان هستند، اگر کاری دارند، میتوانند پیشنهاد کنند که میخواهند اینجا نمایشگاه بگذارند؛ یک نمایشگاه جلوی خانهی هنرمندان.»
از سال 1992 این بار دوم است که اثری از «بهروز حشمت» در برابر ساختمان خانهی هنرمندان وین، واقع در میدان کارل (Karlsplatz) به نمایش گذاشته میشود. آقای «حشمت» از دلیل برپایی نمایشگاه برای شنوندگان رادیو کوچه میگوید:
«نمایشگاه یک وظیفهی هنری است. تداوم کار زندگی توست. تو باید به عنوان یک هنرمند نمایشگاه بگذاری. تو کارمند اداره خودت هستی. یعنی تو هستی که به خودت کار میدهی. خودت از خودت کار میکشی. برای گذاشتن نمایشگاه یک سال، دو سال کار میکنی و بعد دوباره به صحنه وارد میشوی و میگویی من هم هستم. شاید مثلن یک سال، دو سال از تو اسم نباشد، میگویند مرده است.»
[youtube]http://www.youtube.com/watch?v=KEP1cJeDEoQ[/youtube]
از «بهروز حشمت» خواستم تا دربارهی فیلم کوتاهی به نام قطار «Zug» که روی وبسایت او قرار گرفته، برای شنودگان رادیو کوچه بگوید. در این فیلم ما با اثر شناخته شدهی این مجسمه ساز روبهرو میشویم. قطاری، روی ریلی در حرکت است که چند خانهی درختی فلزی را به هم متصل میکند و سرانجام به کورههای آدمسوزی و اتاقهای گاز اردوگاه معروف «آشویتس» (KZ Auschwitz) وارد میشود. در این فیلم زنی از کولیان اتریشی را میبینیم که دو سال از دوران کودکیاش را در این اردوگاه مرگ سپری کرده است. «بهروز حشمت» درباره فیلم میگوید:
«اتفاقن این فیلم، برعکس فیلمهای دیگر در مورد کولیهاست. یک زن کولی است. برای جهودها فیلمهای مختلفی در دنیا ساخته شده و باز هم میسازند، ولی در مورد کولیها که در آن زمان اسیر اردوگاه مرگ شدند، خیلی کم ساخته شده است.»
«بهروز حشمت» توضیح میدهد که این خانم که یک نقاش است، در سن شش سالگی اسیر اردوگاه مرگ شده است.
«این خانم از زندگی خودش حرف میزند و از تنها بازمانگان آن زمان است که اکنون به مدرسهها میرود و شرح زندگی خودش را میگوید. میگوید که چه طوری در زندان بوده، شکنجهها چگونه بوده و چه طوری نجات پیدا کرده. و این یک بخش از وظیفهی من است. یک بخش هنر اطلاع دهنده است و یک بخش دیگرش بازدارنده است …»
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»