مطلبهایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر میشود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. نظر های مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست. اگر نقد و نظری بر نوشته های این بخش دارید می توانید برای ما ارسال کنید.
سید مهدی موسوی
متن زیر توسط یکی از نزدیکان خانواده آزیتا میزبان نوشته شده که در وبلاگ شخصیاش منتشر شده است.
و تواصوا بالصبر
همین چند سال قبل بود که «آزیتا» خواهر «الهام میزبان» آمد توی دانشگاه فردوسی مشهد تا برایش انتخاب رشته کنم. همین چند سال قبل بود که این کار را کردم و «بیرجند» قبول شد. همین تازگیها بود که دیدمش و گفتم پس شیرینی مهندسیاش را کی به من میدهد؟ دخترم چقدر بزرگ شده بود… برای خودش خانمی شده بود…
دارم این سطرها را با گریه مینویسم…
قرار بود در این پست برای «مهلای سلیمانی» عزیزم بنویسم و برای این روزها که سالگرد به قتل رسیدن برادر عزیزش «مهریار» است. قرار بود که برای مهلا بنویسم که روزهای بد دارد تمام میشود که قوی باشد که ما همه در کنار همیم و خدا با ماست و بعد از این شبهای صبر و صبر، روزهای خوشی نزدیک است…
ساعت سه و نیم صبح امروز است. الهام به من زنگ میزند که فلان آمپول را برایش پیدا کنم و بفرستم. میگوید وگرنه آزیتا میمیرد. میگوید در دولت عدالت و مهرورزی، جز در پایتخت، یک آمپول لعنتی هیچ کجا گیر نمیآید که خواهرش را نجات دهد. بهش قول میدهم و منتظر میشوم صبح شود تا از ناصرخسرو برایش آمپول گیر بیاورم… بهش قول میدهم و دقایقی قبل، همسرش «احسان» زنگ می زند که: دکتر دیگه آمپول لازم نیست… آزیتا رفت…
دارم این سطرها را با گریه مینویسم و چشمان غرق اشکم مونیتور را نمیبیند…
مگر این شانههای کوچک چقدر توان تحمل دارند خدا؟ یک روز با رذالت کثافتی، کتابهای این بچهها در نمایشگاه توقیف میشود و تمام امیدهایشان نابود… یک روز باران تهمت و دروغ در مورد خودشان و کتاب هایشان در اینترنت باریدن میگیرد… یک روز در خیابانها به جرم سکوت و پرسیدن از حقیقت کتک میخورند… و امروز عزیزانشان را هم از پیششان میبری تا آنها که رفتهاند خوشبخت و خوشحال باشند و ما که ماندهایم دوووور و غمگین… خدایا این چه سال لعنتی بود که تمام نمیشود؟
با شاملو میخوانم:
سال بد
سال باد
سال اشک
سال شک
سال روزهای دراز و استقامتهای کم…
به اینجایش که میرسم اشک امانم نمیدهد… به اینجایش که میرسم یادم میرود که من پدر همهی این بچهها هستم و باید قوی باشم و آرامشان کنم و به آنها امید بدهم و پناه گریههایشان باشم و… به اینجایش که میرسد هق هق امانم را میبرد…
الهام! مهلا!
و تمام بچهها و بزرگانی که در این روزهای لعنتی غمگینید! نه در آینده روزهای بهتری هست نه در گذشته چیز خوبی بوده… اما یادتان باشد که در این روزهای گند کثیف، ما همدیگر را داریم و تا لحظهی آخر در کنار هم خواهیم بود… در دردهای زیاد و شادیهای اندک… یادتان باشد اگر دور و کم پیداییم اما پشت این سیمها و کیلومترها چشمهایی هستند که با شادی شما خوشحال میشوند و با غمهای شما میگریند…
قوی باشید…
از سویی دیگر رسانههای اقماری وابسته به دولت جمهوری اسلامی با انتشار یک متن به صورت مشترک ذوق زدگی دولت جمهوری اسلامی از درگذشت یک فعال دانشجویی دانشگاه بیرجند را نمایان کردند.
به گزارش ندای سبز آزادی سایتهای جهان نیوز، البرزنیوز، مشرق نیوز، جنبش سرخ حسینی، نباء نیوز و… که جزو بخش رسانهای دولت جمهوری اسلامی محسوب میشوند نتوانستند ذوق زدگیشان از فوت آزیتا میزبان فعال دانشجویی دانشگاه بیرجند را پنهان کنند و با انتشار متنی مشترک با تیتر: «خودکشی یک فعال دانشجویی سبز رنگ» ابراز خوشحالی نمودند.
گفتنی است آزیتا میزبان عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه بیرجند، مدیر مسوول نشریه دانشجویی سکوت و شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت که بامداد پنجشنبه هفته گذشته به علت مسمومیت در شهر مشهد درگذشت، پیش از این از طرف نهادهای امنیتی شهر بیرجند و کمیته انضباطی دانشگاه بیرجند تحت فشار قرار داشت.
به گزارش ندای سبز آزادی این فعال دانشجویی در حالی در یکی از بیمارستانهای شهر مشهد درگذشت که پزشکان از خانواده وی خواسته بودند تا یک آمپول خاص را برای نجات وی از مرگ، تهیه کنند. خانواده وی پس از رفتن به چند داروخانه اصلی مشهد متوجه شدند که این آمپول فقط در شهر تهران یافت میشود.
در حالی که خانواده ودوستان این فعال دانشجویی به آشنایانشان در تهران در همان نیمه شب سپرده بودند که آن آمپول را تهیه کنند، مرحوم آزیتا میزبان در بامداد پنجشنبه جان به جان آفرین تسلیم نمود و درگذشت.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»