سیمین/ رادیو کوچه
simin@koochehmail.com
زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست
هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
از دستدادن عزیزان یکی از مهمترین رویدادها در زندگی هر فرد است که به طور معمول سبب بحران عاطفی شدید میشود. بحرانی که باید تلاش کرد تا آن را پذیرفت و به تدریج با آن کنار آمد.
اما شاید یکی از دشوارترین مراحل برخورد با این بحران روبهرو شدن با فرد داغدیده است. هنگامی که برای تسلیدادن به بازماندگان مراسمی برپا میشود یا دیداری دوستانهتر با آنان انجام میدهید.
به راستی چه باید گفت و چگونه باید عمل کرد تا این مرحله دشوار از زندگی با سرعت و آرامش هرچه تمامتر سپری شود؟
مهمترین نکته این است که باید سوگواری را شناخت و تجربه کرد تا بتوان بیشترین یاری را به فرد داغدار رساند.
تحقیقات روانشناسان ثابت کرده که مرگ عزیزان بالاترین میزان فشار روانی را برای افراد در پیدارد. «فقدان» یک عزیز میتواند بر همه حوزههای ذهن و رفتار تاثیر بگذارد، احساسات، افکار، رفتار و حتا فلسفه زندگی را هم تغییر دهد.
احساسات: تنها حس تنها ماندن، غم یا محبت نسبت به عزیز از دست رفته نیست که تحت تاثیر این فقدان قرار میگیرد بلکه احساساتی نظیر خشمگین شدن از فرد مرحوم یا منصفانهتر، خشمگین شدن از سرنوشت و بیان این که «چرا او باید برود؟» یا «چرا من باید تنها شوم؟» نیز تحتالشعاع قرار میگیرد یا حس گناه به خاطر بدیهای کوچک و بزرگی که به مرحوم شده و این که نتوانستیم مانع از دست دادن او بشویم.
بالاخره اینکه به خاطر بزرگبودن فشار روانی، احساس خستگی و فرسودگی میکنید. که البته همه این واکنشها طبیعی است و نگرانکننده نیست.
افکار: چیزی که در سرافراد سوگوار که در گوشه مجلس ختم نشستهاند، فکرهایی است که همه و همه در حول و حوش فرد از دست رفته میچرخد. اولین نوع این افکار که زودتر از همه بعد از شنیدن مرگ عزیز به ذهن میرسد «ناباوری» است، یعنی اصلن باورمان نمیشود که او را از دست داده باشیم. خیلی سخت است که خانهای که همیشه عزیزی درآن میچرخیده را حالا خالی ببینیم، خالی بودنی که معنایش این است که ما یک حامی عاطفی و یک برطرفکننده نیازهایمان را از دست دادهایم.
علاوه بر آن در مدت سوگواری خیلی مشکل است که بتوان روی یک فکر دیگر متمرکز شد. یا تجسم ذهنی از این که فرد از دست رفته زنده است و دارید با او قدم میزنید و حرف میزنید و بدیهایتان را جبران میکنید و … و جود دارد و باز این افکار نیز برای دورهای کوتاه مدت طبیعی است.
رفتار: این مورد آشکار است و ممکن است واکنش دیگران را هم برانگیزد. رفتارهای فردی که عزیزش را از دست داده را همه ما دیدهایم. خواب، خورد و خوراک سوگوار به هم میریزد. برخی از سوگواران نه تنها بیاشتها نمیشوند بلکه پرخورتر از معمول میشوند و این برای خودشان هم عجیب است. ممکن است شما به اطرافیان و کارهایتان بیتفاوت شوید و حوصله هیچ کاری نداشته باشید و از همه متداولتر این که گریه کنید.
اگر جلوی دیگران سخت است، در تنهایی گریه کنید
(درمورد آقایان باید گفت) به این بهانه که مرد نباید گریه کند یا اینکه آدم باید صبور باشد، جلوی این واکنش طبیعی و سودمند را نگیرید. اگر جلوی دیگران سخت است، در تنهایی گریه کنید.
مشکلترین انواع سوگواری
اما به گفته روانشناسان، برخلاف باور عموم سوگواری برای افرادی که بینهایت دوستشان داریم مشکلترین نوع سوگواری نیست. مشکل در سوگواری زمانی پیدا میشود که احساسات متضادی به فرد از دسترفته وجود داشته باشد. مثل خبر مرگ همسری که سالها پیش طلاق گرفته . این شرایطی است که نمیتوان به سادگی برای آن سوگواری کرد چراکه نه اطرافیان میگذارند برای کسی که خودتان ترکش کردهاید، سوگواری کنید و نه خودتان میتوانید با ذهنی که پر است از خاطرات خوش و صمیمانه تا خاطرات تلخ جدا شدن، کنار بیایید. همچنین، مرگ کودکی که هنوز متولد نشده، به خصوص برای مادر که او را در شکم خودش حس کرده، خیلی مشکل است، مرگی که بهطور معمول مراسم خاصی برایش برگزار نمیشود.
و بالاخره سوگواری، برای کودکان خیلی سخت است. چون بزرگسالها دوست ندارند کودکانشان در مراسم مختلف کفن و دفن و ختم از دست رفته شرکت کنند، ممکن است کودک هیچ وقت با از دست رفتن عزیزش کنار نیاید.
گذر از مرحلههای سوگواری
اما برای عبور موفقیتآمیز از مراحل سوگواری باید آنها را به خوبی شناخت.
مرحله شوک و ناباوری
اولین واکنش به مرگ یک عزیز، این است که اصلن مرگش را باور نکنیم.
مرحله پرسش و آرزو
پرسش همیشگی «چرا باید برای من این اتفاق بیفتد؟» و آرزوی اینکه «همه چیز به یک شکل جادویی حل شود».
مرحله یاس و آشفتگی
افسرده میشوید و فکر میکنید دیگر هیچ چیز درست نمیشود و این طبیعی است.
مرحله پذیرفتن واقعیت و بازسازی زندگی
تازه اینجاست که امیدهای جادویی و افسردگی را کنار میگذارید، واقعیت را میپذیرید و شروع میکنید به برنامهریزی زندگیای که «او» در آن حضور ندارد.
مرحله هویت تازه
شیوه جدید زندگیتان را تجربه میکنید، میپذیرید و احساس میکنید که با ازسرگذراندن این سوگواری بزرگتر شدهاید.
سوگواری موفق
برای گذراندن مراحل یک سوگواری موفق:
– واقعیت از دستدادن را بپذیرید
زیاد در خیال پردازیهای ناباوری این فقدان باقی نمانید. سعی کنید این واقعیت را که یک عزیز را از دست دادهاید بپذیرید. به آرامش بعد از این توفان فکر کنید و این را باور کنید که ماهیت زندگی همین است.
گریه کنید
هم خودتان با تمام وجود غمگینی گریهکردن را تجربه کنید و هم بگذارید که دیگران گریه کنند. اگر الان که داغ مرگ عزیزتان تازه است گریه نکنید، در واقع دارید یک واکنش طبیعی را به یک بیماری مزمن تبدیل میکنید و داغ عزیزتان همیشه تازه میماند. غیر از این، تخلیه کردن هیجانها بعدا به شکل بیماریهای روانتنی مثل زخم معده یا بیماریهای روانی مثل «اختلال استرس پس از سانحه» خودش را نشان میدهد.
– با زندگی تازه سازگار شوید
شکل زندگی ما با از دستدادن یک عزیز خانواده، ممکن است بسیار تغییر کند. این تفاوتها را بپذیرید و باور داشته باشید که زندگی، فصلهای نامرتبی دارد، یعنی ما به واقع نمیدانیم کی پاییزش شروع میشود، کی بهارش و کدام پشت کدام است.
– ادامه دهید اما فراموش نکنید
افراد سوگوار فکر میکنند اگر به زندگی عادیشان برگردند یعنی اینکه فرد از دست رفته را فراموش کردهاند و به این خاطر، احساس گناه میکنند. اما واقعیت این است که میتوان زندگی را ادامه داد و یاد عزیز را هم همیشه گرامی داشت.
واقعیت این است که میتوان زندگی را ادامه داد و یاد عزیز را هم همیشه گرامی داشت
– به مرگ معنایی دوباره دهید
آدمهای سوگوار زیادی فیلسوفمنش میشوند، یعنی اینکه آنها بعد از حیرت در برابر از دستدادن، میپرسند: «اصلن چرا مرگ؟» «چرا ما همیشه زنده نمیمانیم؟». این پرسشها به شرطی که به یک جواب یا باور قانعکننده ختم شوند، خیلی خوبند. خیلی از مذهبها معنای بزرگی برای مرگ قائلاند و روانشناسان بسیاری در مورد معناهای مرگ مطلب نوشتهاند. آنها میگویند ما اگر این باورها را داشته باشیم، پذیرش مرگ به عنوان یک اتفاق اجتنابناپذیر برایمان راحتتر میشود:
مرگ به ما کمک میکند که قدر زندگی را بدانیم.
ما دیر یا زود میمیریم، پس باید تصمیمهای بزرگی برای زندگی بگیریم.
دیگران دیر یا زود میمیرند، پس تا جایی که میتوانیم با آنها خوب باشیم.
مرگ باعث میشود هرچه را که در این زندگی به دست آوردهایم، برای همیشه به نام خودمان ثبت کنیم.
و نتیجه همه اینها اینکه «مرگ معنای زندگی است».
به خاطر داشته باشیم، زندگی طبیعی به این معنا نیست که عزیزان از دست رفته را فراموش کرده ایم. عشق به او در وجود ما هست پس اصلن مهم نیست دیگران چه میگویند. باید هر چه زودتر به زندگی عادی بازگشت و شادمانی طبیعی خود را بدست آورد. عمیقترین غمها با کمک خود افراد به خوبی سپری شدهاند و آدمها همچنان به زندگی ادامه میدهند.
چگونه تسلا بخش باشیم
اکنون با مراحل گوناگون سوگواری آشنا شدیم و میتوانیم آمادگی تسلا دادن دوستی را که عزیزی از دست داده، داشته باشیم.
روانشناسان توصیه میکنند:
– در این شرایط از فرد داغدار حمایت کنید، اگر افسرده است او را به شاد بودن تشویق نکنید، زیرا آمادگی ندارد. سعی نکنید احساسات فرد عزادار را آرام کنید. اشک و عصبانیت بخش مهمی از فرایند بهبودی عزادار است. غصه و شیون نشانه ضعف نیست. نتیجه یک رابطه قوی است و شایسته احترام است.
سعی نکنید احساسات فرد عزادار را آرام کنید. اشک و عصبانیت بخش مهمی از فرایند بهبودی عزادار است
– وقتی میخواهید از کسی در چنین شرایطی حمایت کنید اولین کار مهم این است که خوب گوش دهید. تا زمانی که فرد تمایل دارد، در مورد موقعیت موجود و مرگ عزیز با او صحبت کنید. تـن صدایتان آرام و با محبت باشد. عزاداری فرایند بسیار پیچیدهای است. شنیدن «بگو ببینم چه حسی داری؟» بیشتر از هرچیز دیگری برای این افراد تسکین بخش است. مهر و محبت و توجهتان را نشان دهید و خوب به حرفهای او گوش دهید. از تجارب مشابهی که در زندگی داشتهاید، احساسات غم و اندوه خود را برایش تعریف کنید و هرگز نگویید: «احساساتت را درک میکنم»
– به فرد نشان دهید که برایتان مهم است و به او توجه میکنید. هدف شما این است که به دوستتان کمک کنید سریع تر بهبود یابد اما آنها به یک دست یاریرسان نیاز دارند که تنهایشان نگذارد. مهم نیست که از جزئیات مسئله خبر ندارید، حضور شما کافی است.
به دیدار آن فرد بروید هرچند که کوتاه باشد. مهربانی و محبت خود را به او نشان دهید.
هر کار کوچکی با نیت خیر بهترین التیام برای اوست
همیشه راهی برای کمک کردن وجود دارد. خانهاش را برایش مرتب کنید، تلفنهایش را پاسخ دهید، برایش غذا درست کنید، از بچه هایش مراقبت کنید، خریدهایش را انجام دهید.
هر کار کوچکی با نیت خیر بهترین التیام برای اوست.
کودکان و سوگواری
و آخرین نکته این که با کودکان چگونه در موقعیت سوگواری رفتار کنیم:
کودکان هم مثل بزرگترها غصه دار میشوند. هر بچهای که آنقدر بزرگ شده باشد که بتواند رابطهای را شکل دهد، در صورت سخت شدن آن رابطه دچار نوعی ناراحتی میشود.
بزرگترها رفتار بچه را بعنوان غصه و ناراحتی تلقی نمی کنند چون به طور معمول در الگوهای رفتاری بروز میکند که ما سوتعبیر میکنیم و شکل غصه برای ما ندارد. وقتی مرگی اتفاق میافتد، بچهها باید با احساس گرمی، پذیرش و درک احاطه شوند.
نخستین کار این است که جوی بسازید که افکار، ترسها و آرزوهای کودک در آن شناسایی شود. این یعنی باید به آنها اجازه داده شود در تمام مراسم عزاداری که برایش راحت باشد، شرکت کند.
ابتدا باید برای کودک در حد فهم او توضیح دهید که چه اتفاقی خواهد افتاد و اینکه چرا این اتفاق میافتد. شاید کودک نتواند در مجلس عزای پدر یا مادربزرگ خود حرف بزند اما میتواند مثلن تصویری نقاشی کند که در مجلس به دیگران نشان دهید.
بسیاری از خانوادهها از کسی خارج از خانواده و فامیل میخواهند که در این مراسم از بچه ها مراقبت کند. با این کار در عینحال که به بچه ها اجازه شرکت در مراسم را دادهاند اما وادارشان نکردهاند. وادار کردن آنها به شرکت در این مراسم میتواند به آنها آسیب برساند.
به هرحال زمان مشخصی برای پایان اندوه وجود ندارد، این مرحله در افراد متفاوت است. به گفته کارشناسان، معمولن این مرحله یکسال به طول میانجامد. البته این امر به رابطه فرد با عزیزان از دست رفته، حمایت اطرافیان و عوامل فردی بستگی دارد. هرچه رابطه فرد با متوفی صمیمیتر باشد، مرحله بهبود طولانیتر است. با این حال فرد کم کم به مرحلهای میرسد که با یادآوری خاطرات عزیز خود، کم تر ناراحت میشود، به آینده چشم میدوزد و امیدوار است.
منبع
وبلاگ «آقای روانشناس ژورنالیست»
همشهری آنلاین
زن روز آنلاین
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»